دولتمردان آمریکا از ترامپ رئیس جمهور گرفته تا پومپئو وزیر خارجه و بسیاری از نمایندگان کنگره در کنار محافل رسانهای آمریکایی این روزها بار دیگر پرداختن در باب جمهوری اسلامی ایران را محور برنامه های خود قرار دادهاند. این جوسازیها با محوریت ادعای حمایت از سعودی در برابر عملیات گسترده یمنیها علیه تاسیسات نفتی آرامکو عربستان تشکیل میدهد. هفته گذشته یمن در واکنش به جنایات گسترده ائتلاف آمریکایی- سعودی، بزرگترین عملیات پهپادی را علیه تاسیسات نفتی سعودی اجرا کرد که به اذعان همگان بخش وسیعی از تولید و صادرات نفت عربستان با بحران و تعطیلی مواجه شد و حتی برخی اعلام کردند عربستان به وارد کننده فرآوردهای نفتی مبدل شده است. آمریکاییها از همان ابتدا ادعای دخالت ایران را مطرح کردند و تلاش نمودند تا چنان القا نمایند که این عملیات از سوی ایران صورت گرفته نه یمن. ادعایی که البته چندان دوام نیاورد و مستندات یمنیها واهی بودن این ادعا را آشکار ساخت.
نکته قابل توجه آنکه آمریکاییها در فضاسازی خود دو مولفه را محور قرار دادند یک بعد نظامی با ادعای حمایت از سعودی در برابر هرگونه تهدیدی و بعد اقتصادی با ادعای اعمال تحریمهای شدیدتر علیه جمهوری اسلامی. این محورها در حالی اساس ادعای آمریکایی بوده که نگاهی بر تحولات منطقه و سیاستهای آمریکا نکاتی قابل توجه در باب این دو گزینه را آشکار میسازد. در باب رویکرد نظامی از یک سو ترامپ همواره ادعای اشتباه بودن سیاستهای اوباما و بوش روسای جمهور پیشین آمریکا مبنی بر رویکرد به گزینه نظامی در خاورمیانه را مطرح کرده است لذا ترامپ با ورود به گزینه نظامی، خود را در ردیف آنها قرار نخواهد داد. این مسئله زمانی آشکارتر میشود که ترامپ پس از متهم سازی اولیه ایران به دخالت در حمله به آرامکو، گفتار نرمتری در پیش گرفته و از لزوم تحقیقات بیشتر استفاده کرده است.
از سوی دیگر این واقعیت است که کشورهای عربی از جمله عربستان و امارات به خوبی با این واقعیت آشنا هستند که هرگونه تقابل با آمریکا با ایران برابر با نابودی کشورهای عربی خواهد بود لذا به رغم ادعاهای جنگ طلبانه در عمل به دنبال گزینه نظامی نیستند. بر این اساس گزینه نظامی را باید منتفی دانست بویژه اینکه همگان از توان بالای نظامی ایران آگاه هستند و جرات امتحان کردن پاسخ ایران به تهدیدات احتمالی را نیز ندارند. حال این سوال مطرح میشود که چرا آمریکاییها جوسازی تبلیغاتی گستردهای را علیه ایران در پیش گرفته و چه اهدافی را در ورای آن دنبال میکنند؟ در پاسخ به این پرسش چند اصل قابل توجه است. نخست آنکه عملیاتهای پهپادی یمن از جمله در قبال آرامکو رسوایی نظامی و امنیتی برای آمریکاست که ناتوانی سیستمهای دفاعی آمریکا از جمله پاتریوتها را آشکار می سازد در حالی که آمریکا میلیاردها دلار کشورهای عربی را با این سلاحها سرکیسه کرده است. جوسازی علیه ایران برای به حاشیه راندن این رسوایی است تا شاید با این حربه همچنان بازار فروش تسلیحات نظامی را حفظ کنند.
دوم آنکه این روزها نشست سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل با حضور سران و مقامات ارشد اعضای این سازمان در نیویورک برگزار میشود. مروری بر رفتار آمریکاییها نشان میدهد آنها همواره برنامههای گستردهای را برای این نشستها طراحی میکنند که اقدام در قبال ایران نیز بخشی از این جوسازی را تشکیل میدهد. ترامپ در حالی برای حضور در نشست سازمان ملل آماده میشود که از یک سو در عرصه داخلی با بحرانهای شدیدی مواجه است چنانکه نظر سنجیها از شکست وی در انتخابات آتی حکایت دارد و از سوی دیگر سیاستهای جهانی وی از جمله در قبال خاورمیانه، روسیه، کره شمالی، چین، ونزوئلا و … با ناکامی همراه شده است. از سوی دیگر آمریکا همچنان به دنبال نمایش تسلیم سازی ایران با ادعای رویکرد به مذاکره است. مذاکرهای به منزله پیروزی سیاست فشار حداکثری و شکست ایران در برابر تحریمهاست. با این اوصاف ترامپ با برجسته سازی ایران هراسی سعی در به حاشیه راندن بحرانها و ناکامیهای داخلی و خارجی اش دارد و از سوی دیگر همچنان دلبسته تحقق رویایش مبنی بر گرفتار شدن ایران در اشتباه محاسباتی مذاکره است. در همین حال ترامپ به زعم خود با ایران هراسی و انحراف افکار عمومی به حاشیه به دنبال پنهان سازی تمایل کشورها به روابط با ایران با اهمیت زدایی از دیدارهای سران کشورها با رئیس جمهوری اسلامی ایران در حاشیه نشست نیویورک است. با توجه به این اوصاف میتوان گفت که برنامه نهایی آمریکا از جوسازیهای ضد ایرانی نه گزینه نظامی بلکه جوسازی برای نشست سازمان ملل است. ترامپ نشست سازمان ملل را مولفهای برای فرار از شکست انتخاباتی و رسوایی ناتوانی جهانیاش میداند و با اقداماتی همچون اتهام زنی به ایران و تاخیر در صدور ویزا برای هیات ایرانی به دنبال زمینهسازی برای این مسئله است.
نویسنده: قاسم غفوری