«کلی مک گینگال» نویسنده کتاب «روی خوش استرس» در صفحه ۲۵۲ نقل می کند از «ناتالی استاواس» پزشک ۳۲ ساله ای که در نزدیکی خط پایان ماراتن بوستون در آمریکا حدود ۴۲ کیلومتر با پای شکسته دوید چون مصمم بود اجازه ندهد هیچ آسیبی او را از جمع آوری پول برای بیمارستان کودکانی که در آن مشغول به کار بود، باز دارد. حین انجام این مسابقه که در تاریخ ۱۵ آوریل ۲۰۱۳ انجام می گرفت انفجاری رخ می دهد، ناتالی خودش را به محل انفجار می رساند، خون همه جا را فرا گرفته بود و بوی آن کاملاً در فضا به مشام می رسید، او سعی داشت خودش را کنترل کند و به بررسی صحنه بپردازد. وضعیت و صحنه دردناکی بود، یک کالسکه خالی، یک پای از بدن جدا شده و بعد زن جوانی را می دید که روی زمین افتاده بود، نبضش را گرفت و عملیات احیاء و نجات را شروع کرد. او به تنهایی پنج نفر را در صحنه انفجار مداوا کرد و حتی زمانی که پلیس سعی داشت او را از محل دور کند دست از کمک برنمی داشت.
ناتالی یکی از چند نفری بود که بعد از بمب گذاری، به سرعت شروع به تلاش مضاعف نمود، دوندهها مسابقه را رها و به مقصد بیمارستان حرکت کردند تا خون اهدا کنند.
پایگاهی برای مراقبت جمعی مصدومان ایجاد شد و غذا و جای خواب در دسترس قرار گرفت و داوطلبانی هم به خط پایان برگشتند تا مدال ها و وسایلی را که دوندههای وحشت زده آنجا رها کرده بودند جمع آوری کنند. این مراقبت ها روزها و هفتههای بعد دیگر تکرار نشد چرا که مردم بعد از آن به حال عادی برگشتند، تمایل به کمک و انجام کار داوطلبانه در آن شرایط، یک میل و واکنش غریزی بود، آن فوران کمکهایی که در حادثه بوستون روی داد بسیار تأثیر برانگیز و ملموس بود، اما غیر عادی نبود، در این مورد یک نکته مشخص وجود دارد و آن اینکه، شرایط سخت، ناگواریها و مصیبتها، تمایلات و اعمال مهربانانه و شفقت آمیز را افزایش میدهد چون رنج کشیدن، نیاز بنیادی کمک به دیگران را بیدار و تحریک می کند.
مطالعات نشان میدهد پس از هر رویداد تروماتیک و آسیب رسان، اغلب مردم بسیار نوع دوست تر میشوند، زمان بیشتری را به مراقبت از دوستان و آشنایان اختصاص می دهند، داوطلب شرکت در نهادهای غیر انتفاعی و گروهها میشوند، نکته بسیار مهم این است که این نوع دوستی، به آنها کمک میکند با شرایط کنار بیایند.
افراد بازمانده از تروما هرچه زمان بیشتری را صرف کمک به دیگران کنند، شادتر میشوند و زندگی خود را با معناتر می بینند اما در کشور ما این معرفت نهادینه شده اگرچه بعضی اوقات به دلایلی راهی حاشیهها میشوند که این بیشتر در میان مدیران صادق است زیرا وقتی مسیر ترقی را طی نمودند و به مقصود رسیدند فکر میکنند وظیفه آنها درباره جامعه به پایان رسیده و حالا تنها تعهدی که دارند نشستن پشت میزها و صدور بخشنامه است که معلوم نیست توسط چه کسانی باید به مرحله اجرا و نظارت گذاشته شود.
بعضی از این مدیران انگار از دماغ فیل افتادهاند که به نوعی افاده فروشی میماند اما در این میان هستند کسانی که وقتی به پیشینه آنها رجوع می شود نیز همین گونه بودهاند و ایثار و خدمت را از پر قنداق با خود دارند و اصولاً نمیتوانند فخر فروشی نموده و از دامنه خدمت به بهانهای فرار کنند، تبلیغات را در این باره نمی پذیرند و تنها نقطه نهایی هدف را میبینند که دلهایی را از غم رها کرده و خنده را از لب و چهره به چشمها جاری ساختهاند. طی چهار دهه گذشته در این محمل افراد فراوانی را داشتهایم که اکثر آنها با دریافت پاداش شهادت به فیض رسیدند و همراهان بگریز پای خود را از خدمت جا گذاشتند. از آنها آنچه به یادگار مانده کسانی هستند که عاشقانه پا در این مسیر میگذارند و در لحظاتی آنچنان غرق می شوند که زمان و مکان از دستشان خارج شده و خود را در حالت عروج فرض میکنند که اگر از آنها پیرامون این همه تلاش سوأل کنی تنها با یک لبخند که از عمق قلب نشأت می گیرد پاسخ میگویند.
کاش روزی فرا می رسید تا همه مدیران کشور اینگونه بودند و بدون تبلیغ روزهای متمادی را در میان سیل زدگان غرب و در محاصره قرار می گرفتند و در بحران مسئولیتهای متعهد را می پذیرفتند و علیرغم توصیه پزشکان پیرامون حساسیتهای نخاعی اما ضمن انجام کار معاونت عمرانی یک وزارتخانه و ریاست سازمان پر مسئولیت شهرداریها و دهداریها و همچنین دبیری شورای عالی ترافیک کشور را عهده دار می شدند تا اگر چند روز یکبار فرصتی را برای استراحت و رفتن به خانه مییافتند آدرس را فراموش کرده و این راننده است که میتواند راهنمای ایشان باشد! اگر چه امثال این مدیران خاص در دستگاه های اجرایی کشور فراوان هستند و با یک گل هم بهار میآید اما محدوده نگارش این یادداشت آنقدر نیست تا به همه بپردازد که نمونه دیگری را می توان به عنوان حسن ختام اشاره نمود تا کسانی که نمیدانند، واقف باشند مدیر دانشمند و فرهیخته رادیو ایران را هم که یکی از حساس ترین شغلهای پر استرس در دامنه نظام است می توان از این قشر سخاوتمند به حساب آورد زیرا طی این سال های محدود توانسته است با تلاش شبانه روزی و گوش دادن ۲۴ ساعته به رادیوی سراسری کشور به ارتقاء آن پرداخته و خدمتگزاران را مورد تفقد قرار دهد که ای کاش جامعه هرچه بیشتر از چشمه وجود اینگونه مدیران سیراب می شد!
نویسنده: حسن روانشید