دولتمردان آمریکا در طول ۴ دهه گذشته همواره بر این ادعا بوده اند که جمهوری اسلامی ایران را به کشوری منزوی مبدل کرده اند که جایگاهی در معادلات جهانی ندارد و این انزوا را نوعی پیروزی برای خود عنوان کرده اند حال آنکه نگاهی بر روند انتخابات آمریکا حقیقتی ورای این ادعا را نشان میدهد. ایران در کنار کشورهایی همچون چین و روسیه از محورهای اصلی مواضع نامزدهای ریاست جمهوری و حتی کنگره آمریکا است که نشانگر جایگاه ایران در راهبرد کلان آمریکاست. راهبردی که منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی را در بر میگیرد. اکنون نیز در حالی جمهوریخواهان و دموکراتها در قالب نظام دو حزبی و البته بدون دادن فرصت به سایر جریانهای سیاسی برای ورود به انتخابات، رقابت همه جانبهای با محوریت ترامپ و بایدن را آغاز کردهاند که اکنون نیز مساله ایران یک موضوع کلیدی است. در این میان، ترامپ که چهار سال ریاست جمهوری آمریکا را در کارنامه دارد همان صحبتهای گذشته در قبال ایران را مطرح میسازد با این تفاوت که ادعای رسیدن به توافق با ایران ظرف یک ماه در صورت پیروزی در انتخابات را مطرح میکند. در مقابل جو بایدن ادعاهایی دارد که در نگاه اول جدید میآید و حتی برخی را به این گمان میاندازد که بایدن به دنبال رویکرد تعاملی با ایران است و پیروزی او در انتخابات میتواند زمینهساز کاهش و رفع تحریمها شود. این تصور در حالی موجب شده تا برخی در داخل فضای افکار عمومی را در مسیر حمایت از انتخابات بایدن هدایت نمایند که نگاهی به سخنان بایدن نکات قابل توجهی را نشان میدهد. بایدن در یادداشت اخیر خود در "سی ان. ان" کلید واژهای را مطرح کرده و آن اینکه وی رویکرد «هوشمندانهای» را در قبال ایران در پیش خواهد گرفت.
حال این سوال مطرح است که این «هوشمندانه» به چه معناست و از کجا آمده است؟ نگاهی به ادبیات سیاسی جهان نشان میدهد که واژه هوشمندانه در طول ۸ سال ریاست جمهوری اوباما که بایدن معاون او بود به کار رفته است. قدرت هوشمند یعنی ترکیبی از قدرت نرم و قدرت سخت. بر اساس قدرت هوشمند اوباما در قبال ایران در قالب مذاکره و تهدید به اقدام نظامی تعریف میشد. وی ادعا داشت ایران یا مذاکره را بپذیرد یا در صورت تقابل، آمریکا از گزینه نظامی استفاده خواهد کرد.
اوباما سیاست تحریم برای به نتیجه رسیدن مذاکره با ایران را محور سیاستهای خود اعلام میکرد. هدف اوباما از مذاکره نیز در سه حوزه حذف توان هسته ای، مقابله باتوان موشکی و در نهایت دوری ایران از منطقه و عدم دشمنی آن با رژیم صهیونیستی تعریف شده بود. محتوای یادداشت بایدن نیز نشان میدهد که رویکرد «هوشمندانه» ادعای وی همان سیاست اوباماست چنانکه بایدن بازگشت ایران به تمام تعهدات برجامی را پیش شرط بازگشت آمریکا به برجام عنوان میکند در حالی که هیچ سقفی نیز برای تعهدپذیری ایران اعلام نمیدارد و این یعنی اینکه آمریکا تا بینهایت میتواند این تعهدپذیری را گسترش داده و حتی مسائل غیر هستهای را نیز در برگیرد. وی همزمان بر استمرار تحریمها تاکید میکند و اینکه با شرکای آمریکا به دنبال تبدیل برجام به توافق برای محدودیت بلندمدت هسته ای ایران، مقابله با آنچه رفتار چالش آفرین منطقه ای ایران مینامد و مقابله با توان موشکی جمهوری اسلامی و در نهایت تامین امنیت رژیم صهیونیستی مینامد. وی ادعا دارد که آماده حمایت از منافع و نظامیان آمریکا در صورت رویکرد تقابلی ایران است که همان اصل گزینه نظامی است .
با توجه به آنچه ذکر شد میتوان گفت که بایدن دقیقا به دنبال تکرار همان سیاستهای اوباماست فقط با این تفاوت که به دنبال گسترش برجام به ادبعاد دیگر مطالعات آمریکا در حوزه موشکی و منطقه ای است. رویکردی که در زمان آغاز ریاست جمهوری ترامپ، جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا مطرح و اعلام نمود که برجام نردبانی بود که پله اول آن توقف فعالیت هسته ای ایران بود و ترامپ میتواند از این نردبیان برای تحمیل سایر خواستههای آمریکا به ایران بهره گیرد. سیاست بایدن چنان است که بازگشت آمریکا به برجام را امتیاز بزرگ برای ایران عنوان نماید و در ازای آن تمدید بلندمدت محدودیتهای هسته ای، حذف توان موشکی و منطقه ای ایران را خواستار شود در حالی که ضامن تعهدپذیر ماندن ایران را نیز استمرار تحریمها عنوان خواهد کرد چنانکه اوباما نیز به رغم امضای برجام، قانون تحریمهای ایران را برای ۱۰ سال تا ۲۰۲۶ امضا کرد. سخنان بایدن، ترامپ، اوباما، جرج بوش نشان میدهد که چه جمهوریخواه و چه دموکرات همه یک اصل را دنبال میکنند و آن همان کلید واژه « همه یا هیچ» است یعنی حذف توان هسته ای، موشک و منطقه ای با ابزار مذاکره و نابودی زیرساختهای ایران با ابزار تحریم و در نهایت تسلیم سازی ایران در برابر زیاده خواهی آمریکا که به تغییر نظام و سلطه آمریکا بر ایران منجر میشود.
نویسنده: قاسم غفوری