دولت آقای روحانی در زمینه بازی با افکار مردم و انحراف ذهن مخاطبان از مسیر اصلی ید طولایی دارد. به عنوان مثال و آخرین مصداق و شاهد آن همین انتخابات اخیر ریاست جمهوری است. جایی که مشاوران شیفته خدمت رئیسجمهور با ایجاد دوقطبیهای دروغین توانستند کاری کنند تا بخش قابل توجهی از آرای خاکستری نه از سر علاقه و ارادت به رئیس دولت مستقر که به جهت ترس دروغین از کاندیدای رقیب به روحانی رای بدهند.
این چنین فریب افکار عمومی سبب شد که بخش قابل توجهی از جامعه رای آقای روحانی رکود و گرانی و بیکاری و اوضاع افتضاح معیشتی را از یاد برد و به جای مطالبه اولویتهای اصلی به سراغ موضوعاتی رفت که در فهرست ۱۰ اولویت اصلی مردم در شرایط کنونی نبود.
برخلاف برخی اظهارنظرها مبنی بر ضعف تیم رسانهای دولت، اتفاقا این تیم به خوبی توانسته از عهده وظایف خود بربیاید. وظیفه اصلی این تیم، نه اطلاعرسانی شفاف به مردم که منحرف ساختن دغدغهها و سوالات مردم به سمت و سوی دیگر است.
شاید لازم باشد برای تنویر بیشتر به یک مصداق و مثال دیگری اشاره کنیم.
اواسط آبان سال گذشته یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی که در چرخش مواضع هم ید طولایی دارد در یک سخنرانی در «سمنان» و در واکنش به لغو یکی دو کنسرت در شهر مقدس مشهد، جملاتی را بر زبان میآورد که جز «سخافت» تلقی دیگری از آن نمیتوان داشت. جملهای مبنی بر اینکه «شاید اگر امام رضا هم بود پای کنسرت مینشست»
این جمله به قدری زشت و زننده بود که هیچ آدم عاقلی خواه حقوقدان باشد یا نباشد، خواه روحانی باشد یا نباشد و خواه اساسا ارادتی به امام رضا(ع) داشته باشد یا نداشته باشد، آنرا نمیپذیرد.
اما واکنش دولت و حامیان اصلاحطلب آن طبق معمول سکوت است. کمتر از دو هفته پس از این ماجرا یک جریان اصلاحطلبی آقای نماینده را برای سخنرانی در «مشهد» دعوت میکند. با توجه به آن سخنان سخیف واکنش قشر مذهبی و انقلابی مشهد در مواجهه با این آقای نماینده چه بود؟ دادستانی خراسان برای عدم تکرار ماجرای شیراز و عدم تعرض به آقای نماینده سخنرانی را لغو میکند.
اما داستان از همینجا شروع میشود. اول آقای نماینده از دادستان شکایت میکند و بعد هم آقای رئیسجمهور وارد میدان شده و ادبیات به دور از ادب آقای نماینده را «حریت و شجاعت بیان و دفاع از مصالح ملی» تلقی میکند و بعد با مامور کردن دو وزیر خود برای پیگیری، این لغو سخنرانی را «مایه شرمساری» قلمداد میکند. واژهای که رئیسجمهور طی چهار سال گذشته نه برای فاجعه ریزگرد خوزستان، نه برای خطاهای حوزه بهداشت و سلامت، نه برای هزار و یک خبط دولت از آن استفاده نکرد، اما یک سخنرانی یک نماینده کاملا «متعادل» ارزش خرج کردن این کلمه را داشت!
به همین راحتی دولت و نماینده سینهچاکش از حالت بازنده به برنده تغییر موضع میدهند و نه تنها ذهن مخاطبان از آن سخنان سخیف منحرف شده که حالا مطالبهگر ظلمی میشود که بر این آقای «کمنظیر» رفته است.
حالا برگردیم به زمان حال. انتخابات تمام شده است و دولت محترم حالا هم باید وعدههای خود را عملی کند و هم برنامههایی نظیر ایجاد اشتغال، سایت کارورزی، افزایش یارانه کمدرآمدها و... که از سایر کاندیداها کف رفته است را اجرا کند. حالا هم باید برای سبزیهای «رفع حصر» بیاورد، هم نوزاد برجام را از شیر و پوشک بگیرد و هم جیب خالی مردم را با ایجاد «تولید و اشتغال» پر کند.
دولتی که خودش هم میداند هیچ کدام از این کارها از عهدهاش برنمیآید، چهکار باید بکند؟ تنها راه سهلالوصول، بازی با افکار عمومی و فریب و انحراف ذهن مردم از واقعیات و خواستههایشان است.
برای همین به یکباره و بعد از گذشت یک ماه و اندی از عزل رئیس دانشگاه آزاد به خاطر مباحث اقتصادی به یکباره یک روحانی جوان ابزار دست دولت میشود تا یک پروپاگاندای رسانهای را ایجاد کند (رجوع شود به روزنامههای اصلاحطلب و حامی دولت منتشر شده در روز ۹ خرداد ۹۶) برای همین بعد از گذشت حدود ۷ سال باز هم «ربنای شجریان» تبدیل به مطالبه بخشی از جامعه میشود.
عجیب نیست که چرا این موارد تاریخ مصرف گذشته عکس و تیتر یک رسانههای دولتی و حامیانش میشود؟
واقعیت آن است که اساتید «جنگ روانی» یا به تعبیر بهتر «جریان انحرافی» دولت آقای روحانی آنقدر کارکشته و «ژنرال» هستند که بلدند چگونه افتضاحات خود را «ماله» بکشند و به جای آن از همه و حتی مردم «طلبکار» باشند.