چند صباحی نیست که از حادثه تروریستی ۱۷ خرداد تهران میگذرد. حادثه تروریستی که در آن تعدادی از هموطنان عزیز فرشته سیرتمان به همراه تعدادی از کفن پوشان سبز بیادعایی که وظیفه حراست از آن فرشتگان و قلب تپنده تهران را داشتند، به دست عمال وطنفروش تروریست تکفیری به درجه رفیع شهادت رسیدند. بایستی عنوان کنم که در این مقاله قصدمان این نیست که به واکاوی چگونگی حوادث آن روز شوم بپردازیم بلکه دنبال این هستیم که به این موضوع بپردازیم، محل و مکتبِ پرورش این تروریستهای خائن ایرانی (مزدور) یا به اصطلاح خودشان (وطنی) در کجا قرار دارد؟
چرا بایستی ما شاهد تروریستهایی چون کاوه شریفیها، ابوجهادها، ابوعایشهها، ابوابراهیمها، فاروق نامها و... ایرانی در گروهک تروریستی داعش و یا سایر گروههای تکفیری وهابی باشیم؟ مگر تروریست لقمان امینی در کجا آموزش دیده بود که در اعترافات خود اینچنین بیان میکند که: ((با آن دسته از کفار بجنگید که از همه به شما نزدیکتر باشند آیا امروز از شیعه ایرانی، کافری به شما نزدیکتر است؟ این آموزه دینی ماست))!! این جوان و بسیاری از جوانان این چنینی که در دام تکفیر گرفتار شدهاند مگر همه آنها در خارج از کشور حضور داشتهاند؟ پس نکته قابل تأمل در اینجاست این قلیل افراد در چه مکانهایی تحت آموزش افکار تروریستی تکفیری قرار میگیرند؟ ما به دنبال این هستیم که بدانیم این خانه شیطان در کجا قرار دارد؟ که اقدام به تربیت این قلیل فرزندان نامشروع مینماید.
در پاسخ به این سوال در گام اول بایستی عنوان نمود که بر همگان مثل روز روشن است که ریشه این تفکر شیطانی از نوع اسلام آمریکایی به شجره ملعونه بر میگردد که در حال صادر نمودن تفسیری انحرافی از کاملترین دین الهی است. ولی نکته در این است که این شجره ملعونه منحوس توانسته با گسترش ریشههای فاسد خود خانههایی سست و پر از فریبی در داخل و خارج از مرزهای کشور عزیزمان ایران ایجاد نماید تا در این خانهها اقدام به تربیت عناصری فریب خورده و سفیه کند که حاضر باشند تنها براساس اوهام و عقاید باطل دست به هر جنایتی به مانند به شهادت رساندن کودک ۴ ساله، مُثله کردن و... بزنند.
در اینجاست که بایستی قدردان آن کفنپوشان عاشقی باشیم که با کفنهایی به رنگ خاکی و سبز و به شکل مستشاری کیلومترها دورتر از مرزهای جغرافیاییمان اقدام به حراست از آرمانهای انقلاب بزرگ اسلامی میکنند و یا با غرش شیرفام موشکهایشان بنیان این خانههای سست در ورای مرزهایمان را به لرزه در میآورند.
اما آیا این اقدامات جوابگوی تهدید تکفیر علیه کشورمان است؟ آیا ما با این اقدامات دیگر شاهد اقدامات تروریستی از جنس تکفیر در کشور نخواهیم بود؟ در پاسخ بایستی عنوان کنم که قطع به یقین پاسخ هر دو سوال منفی است، چراکه به نظر میرسد در بُعد دیگر یعنی در برخورد با محافل داخلی، ما شاهد این هستیم که گویا متولیان امر، اشرافیت چندان مطلوبی بر روی این اماکن ندارند چراکه اگر اینچنین بود دیگر ما شاهد عرض اندام تروریستهای ایرانی تکفیری وطنفروش در اقصینقاط کشورمان نبودیم که بعد از سالها زندگی در دامن انقلاب و خوردن نمک این مردم و انقلاب حاضر بشوند بخاطر چند مشت دلار و وعدههای واهی و دروغین به روی فرزندان انقلاب و برادران و خواهران خود، اسلحه بکشند و این قبیل جنایتها را دامن بزنند اگر چه اینها سنت نمکدان شکستن را از جد بزرگشان وکفتار پیر(دولت مردان عربستان) به ارث برده اند.
لذا در این جا توصیه حقیر به همه مسئولین و دستاندرکاران سامانههای اطلاعاتی و امنیتی کشور این است اگر چه، ما که از دولت مردان خود این مطالبه را نداریم که تابعیت کشور عزیزمان ایران را از این وطنفروشان خائن و خانوادههایشان سلب نموده و آنها را به دامن همان کفتار پیر برانند، اما این انتظار را داریم که این قبیل محفلها تحت هر عنوان و پوششی به مانند برگزاری جلسه سخنرانی در منزل شخصی فلانی، برگزاری دورههای مذهبی و علمی در فلان مکان مذهبی متعلق به یک اقلیت، ندامتگاه تکفیریها و یا تحت هر عنوان دیگری که درگوشهای از کشورمان برگزار گردد از چشمان تیز مسئولین امر دور نمانده و تدبیری اتخاذ گردد که این قبیل محافل کاملاً تحت نظر و پوشش سامانههای امنیتی و یا سایر وزارتخانههای مرتبط قرار بگیرد. حال میخواهد خوشایند فلان کسک باشد یا نباشد. تا در آینده شاهد این نباشیم که تروریستهایی از جنس وطنی از این محافل داخلی تربیت و به جامعه صادر گردد. چراکه دشمن در تلاش است با استفاده از این حربه، عامل قوام بخش کشورمان ایران را که همان وحدت اقوام و ادیان مختلف است، خدشه دار نماید تا با استفاده از این حربه شاید بتواند به توفیقاتی در ایران نائل آید. اما لازم است به آنان بگوییم زهی خیال باطل.
منالله توفیق
تورج گیوری