قطار بیترمز برجام را با موشک مسلح کردند تا از دل پالرمو و افایتیاف و ۲۰۳۰ رد شود
برای روشن شدن آنچه در حوزه هستهای بر کشور گذشته و اقداماتی که در طول ۱۲ سال مذاکرات هستهای صورت گرفته و نیز راهکارهای مقابله با اقدامات آمریکا پس از خروج از برجام با فریدون عباسی استاد دانشگاه، رئیس سابق سازمان انرژی اتمی و رئیس فعلی انجمن هستهای ایران به گفت و گو نشستیم. در دو بخش نخست این گفتوگوی مفصل درباره آنچه بر سر هستهای کشور آمده و چرایی رویکرد غرب به برجام و البته راهکارهای مقابله با تحریمها و تهدیدات ضد ایران پرداخته شد.
در بخش سوم و پایانی این گفتوگو دکتر عباسی ضمن پاسخگویی به این ابهام که گفته میشود تیم هستهای قبلی کمکی به دولت یازدهم و دوازدهم برای آگاهی از روند هستهای و نحوه مذاکره با گروه ۱+۵ نداده است، به تشریح چگونگی رسیدن به دیپلماسی موفق برای تحقق ثروت ملی کشور میپردازد.
در همین حال او با بیان ظرفیتهای کشور برای رسیدن به پیشرفتهای بیشتر هستهای از آنچه تا قبل از برجام بوده درباره برخی طراحیها برای محرومسازی ایران از دانش هستهای پرده برداشته و تأکید میکند که القای رویکرد به سلولهای خورشیدی برای تأمین برق به جای تولید برق هستهای طرحی برای محروم کردن ایران از انرژی کمهزینه هستهای است. با همه این تفاسیر بخش پایانی گفتوگوی سیاست روز با دکتر فریدون عباسی را بخوانید.
خب با این اوضاع پیشنهادتان برای همکاری هستهای با آژانس چیست؟
اول اینکه هیچ محدودیتی در راکتور و غنیسازی نباید باشد و آژانس باید نظارت خود را داشته باشد اما در عین حال در این مسیر محدودیتی هم برای ایران نباید وجود داشته باشد. ما چون فتوای شرعی داریم، سلاح نمیسازیم. البته ما باید دانش هستهای را داشته باشیم چراکه تا زمانی که رژیم صهیونیستی احساس کند که ما توانایی نداریم و مواد اولیه را نیز در کشور نداریم تهدید میکند. یکی از دلایل افزایش فشارها بر ایران این بوده که اورانیوم غنی شده و آب سنگین از کشور خارج شد. این تئوری غلط آقای روحانی و مشاورینش بود. او باید این تفکرات و چنین مشاورینی را کنار بگذارد. باید بدانیم که ما چارهای جز ثابت کردن توانمندی خود در جهان نداریم تا بتوانیم یک کشور مستقل و آزاد بمانیم. ما در منطقه نباید عقبنشینی کنیم و باید چنانکه حضرت امیر؛ خوارج را نابود کردند، داعش دست ساخته آمریکا و شرکایش را تا آخرین نفر نابود کنیم.
منظورتان بیشتر پیشگیری است یا نابودی بعد از به وجود آمدن؟
هر دو؛ اما این نابود کردن کار فرهنگی هم میخواهد و نه صرفاً نظامی. ما باید برویم در مناطقی که تحت اشغال داعش بوده واکسیناسیون کنیم مثلا یتیمها را سرپرستی کنیم. چرا حضرت امیر معروف است به یتیمنوازی؟ برای اینکه یکی از مهمترین معضلات حکومت ایشان بعد از جنگهای صفین، نهروان و جنگ با خوارج یتیمهایی بود که برای جهان اسلام مانده بود، اکنون ما در جهان اسلام با چنین معضل مشابهی مواجه هستیم تعداد یتیمهایی که در افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه، یمن و... هستند ثابت میکند که ما باید به اینها بپردازیم. سفرای ایران در این کشورها باید امنیت ایجاد کنند سازندگی ایجاد کنند. اگر ایران ورود نکند بازار سازندگی این کشورها بعد از جنگ را دیگران میگیرند و همه خدمات جمهوری اسلامی برای خاتمه جنگ و آزادسازی به اسم آنها تمام میشود. ما باید مهر ایرانی و اسلامی را در میان مردمان این سرزمینها که البته بخشی از اینها از ایران ناراحتند ایجاد کنیم.
چرا از ایران ناراحتند ما که کمکشان کردیم؟
ببینید بالاخره بعد از جنگ از افرادی که ماندهاند بعضی از اعضا خانواده آنها داعشی بودهاند که یا کشته شده است و یا اسیر. ما باید نشان دهیم که خواست ایرانی و اسلامی جنگ نیست. وقتی این امر محقق شد این نیروی قابل توجه در منطقه افزایش فشارها بر اسرائیل را به همراه دارد و اینطور میشود که اسرائیلی که به دنبال تجزیه منطقه بوده و تئوری از نیل تا فرات را داشته خود به انزوا میرسد که اتفاقاً رسیده است. این همان پیچ تاریخی است که گفته میشود جمهوری اسلامی باید از آن عبور کند.
شما هم در کنار نقش جمهوری اسلامی مردم را در به ثمر نشاندن آرامش در منطقه مؤثر میبینید؟
صد درصد. الان مردم ایران در شکل گیری مناسبات جهانی باید ایفای نقش کنند. آمریکا دارد سازمان ملل را بر هم میزند، ناتو را به هم ریخته است و اروپاییها مخالف یک جانبه گرایی آمریکا شدهاند. چینیها قدرتمند شدهاند، روسیه در حال قوت گرفتن است. ایران باید در جهان نشان دهد که چه قدرت نوظهوری است، نباید بگذاریم که جهان فکر کند که سکه و دلار به این رقمها رسیده چون ایران کشور ضعیفی است. اگر ما قدرت نو ظهور خود را تثبیت کنیم ثروت ملی افزایش مییابد و مراودات جهانی خواهیم داشت نه اینکه از منطقه عقبنشینی کنیم. مردم باید بپرسند که چرا به اصطلاح ابرقدرتها این قدر برای خروج ایران از منطقه فشار میآورند و میخواهند که موشک و هستهای نداشته باشیم؟ پولمان ارزش نداشته باشد؟ و پاسخ بشنوند که چون قدرت نوظهور جهانی شدهایم و آنها نمیخواهند این قدرت را بپذیرند. مردم باید انتخاب کنند. مردم باید کشور را از این پیچ تاریخی عبور دهند اینجاست که همه در یک کشتی نشستهایم و باید پیش رویم، البته نه آن کشتی که آقای روحانی و آقای ظریف میگویند.
شما که منتقد اصلی سیاستهای دولت هستید چرا به آنها مشاوره ندادید؟
اصلاً مشاوره نخواستند.
خب بر حسب وظیفه، خودتان هم تلاش نکردید برای مشاوره دادن؟
ببینید آقای ظریف و آقای روحانی قبل از اینکه دولت را در دست بگیرند ما منظورم اعضای دولت دهم تلاش بسیار کردیم تا آنها را کمک کنیم در حالی که آنها حتی چشم دیدن ما را هم نداشتند.
آن موقع که هنوز اتفاقی روی نداده بود؟
وقتی طرف چشم دیدن من و امثال من را نداشته باشد، این پیام میدهد به غرب. من که ترور شده بودم و اسمم در قطعنامه ۱۴۷۴ بوده است. رژیم صهیونیستی خواسته مرا ترور کند امآی۶ انگلیس جمعآوری اطلاعات درباره ما انجام داده است وقتی کنار بروم مشخص است که چه پیامی دارد.
نگاهتان نمیتواند از دید عامه بدبینانه تلقی شود؟
نه، میدانید در این دولت چه افرادی را کنار گذاشتهاند؟ مثال اینها همان مثال سرخ پوست خوب سرخ پوست مرده است. چطور من زنده هستم و حرف میزنم خوب نیستم و از نظر آنها افرادی مانند شهید علی محمدی و یا شهید شهریاری خوب است چراکه به شهادت رسیده و نیستند که صحبت کنند. از خودشان هم نمیپرسند که اگر آنها بودند برای کشور مثل من حرف نمیزدند؟ قطعاً آنها هم مثل من صحبت کرده و از این وضعیت هستهای انتقاد میکردند.
هنوز قانع نشدم که واقعاً شما را نخواستند و براساس صحبتهای شما چشم دیدنتان را نداشتند؟
خب با این حساب پس این موضوع را چطور تحلیل کنیم که آنها معاونین من را به جای صحبت با من برای گرفتن اطلاعات صدا کردند؟ موقعی که من مسئول بودم و ریاست سازمان انرژی اتمی را داشتم آنها معاونین من را صدا کردند به جای من، در حالی که آقای احمدینژاد این قرار را گذاشته بود که من از طرف سازمان به دولت جدید اطلاعات لازم را بدهم. همان زمان آقای یونسی آقای روحانی را مجاب کرد که با من ملاقات داشته باشد آن هم به خاطر تذکرات امنیتی بود که ما به آقای یونسی داده بودیم. البته این را من شخصاً به آنها نگفته بودم و به او پیام داده بودند که کار درستی نیست که به جای ارتباط با رئیس سازمان با افرادی درونسازمان ارتباط میگیرید. آقایانی بودند که این کارها را انجام میدادند و دست آخر هم پاداش خود را گرفتند و پستهای خوبی گرفتند. اینها همان تیم مذاکرهکننده سال ۸۲ بودند که سال ۹۲ هم همان تیم را تشکیل دادند و اجرت خود را نیز گرفتند.
خب اینکه پست گرفتن دلیل بر...
ببینید بحث من این نیست، من میگویم اینها که خواستههایی را در برجام مطرح کردند حالا بروند این خواستهها را بگیرند. به هر حال به آنها گفتهاند هواپیما میدهند خب این هواپیما را بگیرند تا حداقل خودشان راحت رفت و آمد کنند. اگر نمیتوانید همین یک مقدار را هم انجام دهید که ... چه بگویم...
اما سوالم چیز دیگری بود؟
ببینید شما میگویید چرا نرفتید برای مشاوره دادن، من میگویم چرا رفتیم قائم مقام من در سازمان انرژی اتمی دو بار به دیدن آقای ظریف رفت. خوب هم بود به هر حال آقای ظریف فرد خوبی است خوش خنده است خانواده دوست است آدم معتقدی است این خصوصیت خوب اخلاقی او را باید گفت و از حق نگذشت. اما در حوزه سیاسی به هر حال تفکرات خاص خودش را دارد آمریکا زندگی کرده و آنجا تحصیل داشته و فکر میکند با آمریکا میتوان ساخت. من به آقای ظریف طرح دادم که اگر میخواهید بروید مذاکره این کارها را نیز میتوانید انجام دهید. ایشان هم خوشش آمد اما تا دولت را تحویل گرفتند همه اینها تعطیل شد. همان فردی که از طرف من پیش ظریف رفته بود هم از پستش خلع کردند. همه کسانی که میتوانستند به آنها کمک کنند، کنار گذاشتند. من فکر میکردم فقط از من نپرسیدند اما از آقای جلیلی پرسیدم آیا دولت از شما درباره کارهای انجام شده سوال کرده است ایشان هم گفت نه، از کسی که در تیم تخصصی بود نیز پرسیدم او هم گفت با من مشورت نشده است.
اگر میپرسیدند به مذاکرات کمک میشد؟
قطعاً کمک میشد، معتقدم که اگر از آن فردی که در تیم تخصصی بود میپرسیدند این اشتباهاتی را که در برجام دارند، انجام نمیدادند. زمانی آقای احمدینژاد میگفت قطار هستهای حرکت کرده و ترمز هم ندارد و ما البته به او میگفتیم این قطار سوخت هم میخواهد که حرکت کند بدون ترمز که نمیشود، حالا اینها هم قطاری را در مذاکرات به راه انداختند و ترمز آن را کندند و به آن چند عدد موشک هم بستند با سرعت برود به برجام، سند ۲۰۳۰، افایتیاف، پالرمو و... در هیچ کدام از اینها نیز حاضر نیستند از عقل جامعه ایرانی استفاده کنند. این همه حقوقدان این همه زباندان این همه متخصص داریم اما آنها استفاده نمیکنند و با سرعت در سقوط دستاوردهای کشور مشارکت دارند.
اگر بخواهیم از برجام خارج شویم و بخواهیم خروج از انپیتی را در پیش بگیریم چه نیازی است که به ۲۰۳۰، پارلرمو و افایتیاف بپیوندیم؟
ببینید من مجبورم یک داستان تعریف کنم، چند نفری بودند که ادعا میکردند که ریاضیدان هستند بالاخره کسی درخواست کرد تا تیم ریاضیدان آمد تا آنها را راستیآزمایی کند. به اولی گفتند حاصل دو ضرب در دو چه میشود گفت میشود سهشنبه. از دیگری این سوال را پرسیدند، گفت ۱۷. از نفر سوم همین سوال را داشتند و گفت میشود ۴.
فکر کردند درست گفته، از او خواستند دلیلش را بگوید گفت کاری ندارد وقتی سه شنبه را تقسیم بر ۱۷ کنید میشود چهار. حالا حکایت برخی از دوستان همین است در حالی که همه دنیا و جامعه میگویند برجام ایراد دارد اما آنها اصرار دارند این توافق حتی سیب و گلابی هم داده است. جالب است که نمیگویند اشتباه کردهایم. حالا اشتباه هم کردهای باید بروی در اتوبوس بنشینی یکی هم کنارت باشد که از رانندگی اتوبوس سر درآورد و مسیر را پیش برد و اتفاقاً در طول مسیر هم نباید به راننده آدرس غلط بدهید، و مثلا بگویید سایه جنگ میبینیم.
بنابراین نباید مسائل هستهای را از سایر مسائل کشور جدا نگاه کرد هستهای یکی از مسائل کشور است ولی ببینید توان دفاعی میآید و دیپلماسی خارجی و... این یک دیپلماسی شکست خورده است که دوران مرگ خود را سپری میکند برجام یک جنازه متعفن است. جالب است که برخی میخواهند آن را با رژیم حقوقی دریای خزر گره بزنند.من میگویم حداقل کار درستی که میکنید دیگر آن را به این جنازه متعفن گره نزنید.
بگذریم، آقای ظریف گفته است منتقدان داخلی موجب شدهاند که مردم از موهبت برجام برخوردار نشوند. وقتی بعد از این همه اتفاق این جملات را میشنوید چه حسی به شما دست میدهد؟
نمیتوانم بگویم حس خاصی به من دست میدهد میتوانم این رفتار را مصداق توهم دانایی و جهل مرکب بدانم.
با همه راهکارهایی که مطرح کردید در نهایت بعد از همه این مسیرها به نظرتان باید دوباره پای میز مذاکره بنشینیم یا کلا مذاکره ممنوع هستیم؟
ببینید شما با دوستان زیادی صحبت میکنید. در حالت عمومی با عدهای کشورهای دوست مذاکره میکنید. آیا در دوران جنگ راه مذاکره بسته است؟ آیا در دوران جنگ در ادوار مختلف تاریخی راه مذاکره بسته بوده است؟ حتی در گذشتهها نیز قاصدانی در رفت و آمد بودند تا آن مخاصمه رفع میشد. حتی در دوران جنگ مراوده میان ایران و عراق ادامه داشت. ما بحث این که در دوران جنگ هیچ ارتباطی نباشد نداریم به هر حال سازمان ملل وجود دارد که هر کدام میروند حرفهایشان را میزنند و این سازمان نقش واسطه را دارد. حتماً دستگاه دیپلماسی ما باید کار کند اما این رویکرد به یک عقبه نیاز دارد، آن عقبه باید یک دست باشد، یعنی اتحاد مردم و اقتدار کشور حفظ شود. آن طرف مقابل اقتدار ما را میبیند براساس وزنی که داریم با ما مذاکره میکند به هر حال در مذاکره میدانیم بده بستانی صورت میگیرد بستگی به این دارد که چه میدهید و چه میگیرید؟
آیا اینها با هم تناسب دارد یا نه؟ ما در مذاکرات هستهای هم همین را میگفتیم ما غنیسازی را کاهش دهیم در ازای آن چه میگیریم؟ ما غنیسازی ۲۰ درصد را اثبات ظرفیت کردهایم و الان هم تولید کردهایم و در انبار داریم آیا میخواهیم بیشتر تولید کنیم یا نه برایمان اقتصادی نیست؟ باید این را توضیح دهیم. قبلاً هم نمیخواستیم همین ۲۰ درصد را هم انجام دهیم اما وقتی به ما ندادند خودمان تولید کردیم. این اکنون توانمندی ایران است. حال آنها میخواهند که ما ۲۰ درصد را کاهش دهیم. راهکار این نیست که ۲۰ درصد را تعطیل کنیم، اول مقداری کاهش دهیم طرف مقابل تحریم بانک مرکزی را بردارد و بعد گام بعدی با وزن گامهای برابر. ما از روی قدرت باید مذاکره کنیم. به عنوان مثال من میروم پیش آقای آمانو میگویم ما میتوانیم سلاح بسازیم تعجب میکند میگوید چگونه میگویم شما ژاپنیها میتوانید بسازید کره جنوبی هم میتواند سایر کشورها هم میتوانند پس ما هم میتوانیم چون همه این کشورها خودرو میسازند و دانش فنی دارند. شما در حال ساخت راکتور هستید و وقتی کشوری بتواند راکتور بسازد خوب سلاح هم میتواند بسازد. ببینید تیم مذاکرهکننده با یک عقبه کارشناسی با اراده درونی باید برود و بگوید میتوانم اما انجام نمیدهم.
عدهای تلاش میکنند که بگویند نظر منتقدان را میپذیریم و عمل میکنیم اما انتهایش باید مذاکره کرد پس از همین حالا برویم برای مذاکره. آیا چنین تفکری میتواند نتیجه داشته باشد؟
منکر مذاکره نیستم اما باید با قدرت مذاکره کنیم. وقتی آقایان میروند با کمپرسی همه دستاوردها را خالی میکنند هیچی در دستشان نیست که بایستند. من باشم به این روش در این دیپلماسی صفر میدهم.
شما چطور مذاکره کردید؟
آنها هر آنچه که در دستشان برای مذاکره بود یک جا از دست دادند، چراکه به آنها مشاوره غلط دادند ببینید چون حاضر نشدند از دیگران سوال کنند.
اگر میپرسیدند چه میگفتید؟
میگفتم بگویید ما اراک را با سوخت مجازی راه میاندازیم هستهای نمیگذاریم سرب میگذاریم آب سنگین هم نمیگذاریم آب سبک میریزیم اینها که هستهای نیست. فشار و دما را اندازه گیری میکنیم اتاق کنترل را چک میکنیم در ازای آن شما تحریم کشتیرانی و بیمه را بردارید. یعنی دو زنجیره ۲۰ درصد را خاموش میکنیم و میگوییم مثلا تحریم بانک مرکزی را بردار فلان کار را میکنیم میگوییم تحریم کشتیرانی را بردار. این کارها که انجام شد آن وقت بگوییم مشکل هستهای را بگویید؟
پس ما با نظارت آژانس سوخت را درون راکتور اراک میگذاریم دوربینهای آژانس هم که هست. از طرفی باید به آنها گفت که اگر بحث بر سر موشکی و اقتدار منطقهای ماست آن وقت در میدان مذاکره میکنیم نه پشت میز. آنجاست که به آنها میگوییم شما برای چه در منطقه هستید اینجا منطقه ماست و امنیت همسایگان به ما مربوط میشود نه شما. شما میخواهید منطقه را ذرهای و فرقهای کنید در حالی که این رفتارها تهدید امنیت من است و همسایگان و شما حق دخالت در امور منطقه را ندارید.
من میگویم عربستان مشکل دارد با او مذاکره شود که چرا این چنین میکند. برفرض بر سر بحرین اختلاف دارد. بحرین در زمانی طی یک معاهدهای در زمان شاه از ایران جدا شده در حالی که اکثر جمعیت آن شیعه است، خب رفراندومی برای تعیین حکومت در آنجا برگزار شود عربستان نیز نیروهای خود را خارج سازد هم عربستان با آنجا ارتباط گیرد هم ایران. ایران که قصدی برای سلطه بر بحرین ندارد. درباره یمن هم همین طور است سه سال عربستان تمام سرمایه خود را برای کشتن مردم به کار گرفته است. دیپلماسی یعنی اینکه به سعودی نشان دهید که ایران اجازه محاصره یمن و یا غزه را نمیدهد. ببینید با این روش برویم جلو مثلا جنگ میشود؟ خب بسمالله هر کشوری که ادعای جنگ دارد بیاید ببیند چه به روزش میآید. منطقه برای ماست و امنیت ماست. در افغانستان الان مواد مخدر بیداد میکند که اثرش روی کشور ماست پاکستان کمی ناامن میشود ناامنی به کشور ما میرسد. ما اصلاً دنبال دعوای آذربایجان و ارمنستان بر سر قره باغ نیستیم ما به عنوان یک قدرت منطقهای میتوانیم برای حل این مشکلات اقدام کنیم. ما برای تهدیدزدایی در منطقه باید اقدام کنیم نه تنشزدایی. اگر بخواهیم به دنبال تنشزدایی باشیم هرگز به این امر نمیرسیم اما اگر تهدیدزدایی کنیم مسائل حل میشود.
بگذریم. چه مقدار زمان نیاز است تا دوباره به دوران گذشته هستهای بازگردیم؟ آقای صالحی و کمالوندی هر کدام یک عدد میگویند.
به طرف گفتند میخواهیم برویم شیراز چقدر راه است. گفت شما اول چند قدم راه بروید بعد میگویم چقدر راه است. من اول باید ببینم توان شما چقدر است و نوع راه رفتن شما چگونه است بعد بگویم تا شیراز چقدر زمان میبرد. میخواهیم بازگردیم به چه؟
به دستاوردهایی که داشتیم؟
که چه شود؟
که بتوانیم از آن به عنوان مؤلفه قدرت بهره بگیریم؟
ببینید چه چیزی میخواهیم؟ آیا بمب میخواهیم؟ غنیسازی میخواهیم یا پرتوها را برای زندگی مردم میخواهیم. کدام یک منظور شماست؟
هر آنچه که برای پیشرفت کشور و اقتدار و ثروت ملی نیاز است؟ منهای بمب که منع شرعی دارد.
خب سلاح را کنار بگذاریم، چون گفتهایم که انجام نمیدهیم. ما هم برق میخواهیم هم پرتوها را. ما همه اینها را داشتیم پس چرا تعطیل کردیم؟ اگر به این سوال پاسخ دهیم جواب بسیاری از سوالات داده میشود. چه تضمینی وجود دارد که دوباره تعطیل نکنیم. ابتدا باید تضمین بگیریم البته نه از خارجیها بلکه از همین تفکر داخلی که همیشه به دنبال تعطیلی بوده است. همینهایی که شایعه کردند که برق هستهای گران در میآید. برق هستهای اصلا گران نیست. زغال سنگ ۳/۲ سنت بر کیلو وات ساعت در سال ۲۰۰۰ در ۲۰۱۴ گران شده و ۲۹/۳ سنت بر کیلووات ساعت. گاز ارزان شده است از ۰۲/۸ سنت در سال ۲۰۱۴ شده ۵۸/۴. هستهای از ۳۴/۲ سنت شده است ۴/۲ سنت در سال ۲۰۱۴. پس این آمارها به خوبی نشان میدهد که قیمت برق هستهای بسیار پایین است. قیمت برق هستهای در فرانسه ۷ صدم یورو در کیلو وات ساعت در مصارف صنعتی است در سال ۲۰۱۶ برای قسمت خانگی ۱۴ صدم یورو شده. در آلمان همین برق ۲۹ صدم یورو بر کیلووات ساعت است.
چرا برای فرانسه این قدر پایین است؟ قیمت برای ما کدام میشود؟
چون ۷۶ و ۲ دهم درصد برق خود را از هستهای میگیرد. پس برقی که به آلمان میفروشد ۲۹ صدم یورو است. برق گران با هستهای گران در نمیآید. درست است سرمایه گذاری اولیه آن گران است اما در نهایت ارزان تمام میشود. امروزه در جامعه ما دائما از سلول خورشیدی صحبت میکنند و حتی عدهای میخواهند این را القا کنند که هستهای را کنار بگذاریم و به دنبال برق از سلولهای خورشیدی باشیم. در حالی که ۲۰ سال دیگر همه خواهند گفت که اشتباه کردیم و سلول خورشیدی جواب نمیدهد. خورشید جای خود ولی از هستهای باید به اندازهاش استفاده کرد همانطور که از باد و آب باید استفاده کرد برای تولید برق که تکمحصولی نباشیم.
چرا برق خورشیدی جواب نمیدهد؟
عمر سلول خورشیدی مگر چقدر است راندمان آن چقدر است خورشید در بهترین وضعیت که بتوانید از آن صد درصد انرژی بگیرید، اگر بر هر متر مربعی نور بتابد یک کیلو وات در مترمربع میتواند به شما برق بدهد. در حالی که قطعاً نور خورشید همه جا صد درصد نیست. میگویند ما اورانیوم نداریم پس برق هستهای صرفه ندارد خب ما سلول خورشیدی هم نداریم پس چطوری است که میگویند ما برق خورشیدی تولید کنیم؟
پس میگویید برق خورشیدی تولید نکنیم؟
من میگویم اشکالی ندارد برق خورشیدی تولید کنیم اما قبل از آن سلول خورشیدی را در کشور تولید کنیم و دانش آن را داشته باشیم. سلول خورشیدی مانند اورانیوم است. الان میگویند سلول خورشیدی اگر عمرش خیلی خوب باشد ۲۰ سال میماند. این نگهداری دارد چگالی توان آن پایین است نسبت به هستهای یعنی در محیط کوچک، هستهای توان بالایی دارد. میگویند برویم در کویر سلول خورشیدی استفاده کنیم اولین سوال این است کدامتان میروید در آنجا از سلول خورشیدی گردگیری کنید؟ در جایی که روزهای متعددی در سال با توفانهای بزرگ همراه است. تاکید میکنم که برق خورشیدی خوب است اما اول باید امکان سنجی کرد برای از بین بردن اهمیت هستهای بیدلیل طرحهایی مانند برق خورشیدی را مطرح نکنیم به مردم آدرس غلط ندهیم.
ببینیم سرریز هستهای در جامعه چقدر است و انرژی خورشیدی چه میزان است. هستهای نه تنها برق بلکه صنایع بسیاری را در کشور به کار میاندازد در حالی که خورشیدی چنین توانی ندارد. دشمن با برجستهسازی مسائلی مانند برق هستهای در میان دانشمندان و در مقالات سعی میکند تا اشتباه محاسباتی در میان مسئولان و حتی دانشمندان ما ایجاد کند. اینها برای منحرف کردن جامعه است. هستهای سرریز بسیاری دارد حتی روشهای غنیسازی وجود دارد که بسیار ارزان است مثلا با غنیسازی لیزری به هر غنایی در مدت زمان کم میتوانیم دست پیدا کنیم. نمیخواهد پلکانی باشد. روش الکترو مغناطیسی نیز به ما هر غنایی میدهد.
تکنولوژی اینها را داریم؟
ما بلدیم. این است که میگویم ما کشور ضعیفی نیستیم هم الکترومغناطیسی کار کنیم و هم لیزری اگر بخواهیم میتوانیم کار کنیم. این جوانهایی که من دیدهام میتوانند بسیار پیشرفتهتر از آنچه که داشتیم محقق کنند. این جوانها زبان را همین جا یاد گرفتند و همینجا درس خواندهاند و کار یاد گرفته و خارج هم ندیدهاند اما پر تلاش هستند.
الان حاضرید در این مسیر به دولت کمک کنید؟
به هر حال بگویم ما خواستیم به آقای روحانی و آقای ظریف کمک کنیم آنها نخواستند و وقتی هم در رسانهها گفتیم گفتند که اینها مسائل شخصی دارند. هر چه جواب سخنان آنها را از نظر فنی دادیم از جمله در باب اراک که من میدانم چرنوبیل نخواهد شد و ادعای آنها واهی است پاسخ ندادند. به هر حال من وظیفه دارم بگویم که جلیلی خطابه نمیخواند و واقعاً کار میکرد بعد دیدم برخی جلیلی را نه به خاطر مذاکره بلکه به خاطر اینکه معتقد است میزنند و تخریب میکنند. چون کت و شلوارش مارک دار نیست مانند این آقایان که در رسانهها شیک پوشیهایشان را مطرح میکردند. چون آقای جلیلی از نظر مذهبی فرد معتقدی است میخواهند به عنوان فردی که متوجه نمیشود جلوه دهند. من که از او دفاع میکنم برای این است که میبینم این برادر دینی ماست و دارند او را ضایع میکنند و میگویند بیانیه ایدئولوژیک میخوانده و ما میرویم دیپلماسی را اجرا کنیم. تا این حد کتمان حقیقت میکنند.
من میدانم تقوای جلیلی اجازه نمیدهد که از خود دفاع کند. نمیگویم من یا جلیلی صد هستیم و ظریف صفر اما آقای ظریف این را باید بداند که ما قبلا در یک کشتی بودیم اما شما دیگران را بیرون کردید ولی ما کسی را از کشتی پیاده نکرده بودیم. در انرژی اتمی من با همه آدمهای متخصص که علائق سیاسی و جناحی در چارچوب نظام بودند کار میکردم و کاری به گذشته آنها نداشتیم. حتی یکی از وزرای دوران خاتمی را میخواستم معاون سوخت بگذارم. آقای حجاریان که ریاست دبیرستان انرژی اتمی را داشت نیز دعوت کردم برای عضویت در هیات امنا. با او هم صحبت کردم که در دبیرستان موفق بودهاید در اینجا هم حضور داشته باشید البته من با دبیرستان آن موافقم نبودم چون برای انرژی اتمی کار نمیکرد. نه اینکه افراد معتقدی نبودند نه، برای اینکه افرادی که تربیت میشدند در نهایت سر از آمریکا و انگلیس در میآوردند و برای کشور فایدهای نداشتند.
من به او گفتم یک لیست از افرادی که فارغ التحصیل شدهاند در این ۲۰ ساله از آنها برای کشور استفاده کنیم هم در ایران هستند و هم در سایر کشور که افرادی باهوش هستند هرگز هم به دنبال حزب و گروه آنها نبودیم اما الان این طور نیست. آنها حتی برای خانواده شهدا هم تبعیض قائل بودند. زمانی من برای خانواده شهدا به دنبال وقت برای دیدار با آقای روحانی بودم که وقت ندادند ۶ ماه گذشت زمان برجام که شد رفتند دنبال آنها و آن بندههای خدا فکر کردند این دیدار همان دیداری است که چند روز قبل از آن من با وزیر علوم آقای فرجی دانا برای دیدار این خانوادهها با آقای روحانی صحبت کرده بودم. من با آقای فرجیدانا که انسان معتقدی هم هست دوستی دارم هیچ ابایی هم از این دوستی ندارم. من به مدت یک ماه با دفتر آقای عبدالحسین فریدون برادر زاده آقای روحانی در وزارت علوم رفت و آمد داشتم. میخواهم بگویم از این طرف تلاش شد که به آقای روحانی کمک شود اما آنها نخواستند. من جملهای در برنامه ثریا گفتم و آن اینکه ۷۰ دانشجو میرفتند بازدید از مراکز اصفهان چون کسی که آنها را میبرد هم فامیلی من عباسی بود در میان راه به آنها اعلام شد که بازگردند!!! یعنی تا این حد فکر نمیکنند که من رئیس انرژی اتمی بودهام و میفهمم که با تغییر و تحولی که شده من نباید آنجا باشم اما آن طرف فکر نمیکند که این یک بازدید دانشجویی است.
نکته خاص دیگری هست بفرمایید؟
من تأکیدم روی وزارت علوم و آموزش و پرورش است روی اینها باید کار شود. امام میفرماید دانشگاه مبدا تمام تحولات است. ما با دانشگاه چه کردهایم وزیر علوم آخرین وزیری است که معمولا معرفی و رأی گیری میشود و بعد هم استیضاح میشود بودجه هم به آن نمیدهند. یعنی وزارتخانهای که میخواهد مدیران و کارشناسان آینده کشور را تربیت کند باید بهترین و قدرترین وزیران را داشته باشد وابسته به هیچ جناحی نباشد و فقط نظام آموزش عالی را درست اداره کند. در حالی است که در انتخاب وزیر علوم معمولا به دنبال حاشیهدارترین فرد میروند یک پزشک را سالها میگذارند وزیر علوم در حالی که او باید به دانشگاه علوم پزشکی خدمت کند، حتی وزارت بهداشت هم نباید برود چون نگاه صنفی میکند و کاری از پیش نمیبرد.
برای وزارت علوم میروند پرحاشیهترین و کسی را که مجلس رأی نمیدهد، معرفی میکنند تا آنجا خالی بماند و این رفتار جای سوال دارد. باید به دستگاههای اداری و اجرایی فشار آورد تا وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش به بهترین نحو کارکرد داشته باشند. ما میگوییم که قوه قضائیه مشکل داریم چرا؟ رئیس و ردههای اجرایی قضایی افرادی خوب و متدین اما سوال این است بدنه قوه قضائیه و دادگاههای ما از کجا میآید از همین دانشگاهها میآیند. وقتی قاضی عادل و خوب باشد ولی مثلا بدنه کارشناسی درست تربیت نشده باشد آن وقت قضات دچار مشکل میشود لذا اگر ایرادی بر قوه قضائیه امروز وارد میکنیم در اصل ایراد بر وزارت علوم است که نتوانسته بدنهای در چارچوب اهداف انقلاب و اسلام تربیت کند. چرا ؟ چون آموزش عالی درگیر جناح بندیهای سیاسی شده و به جای کار تربیت و آموزش به جناح کاریها میپردازند.
ممنونم درست میگویید، متشکرم از فرصتی که به ما دادید.
خواهش میکنم ممنونم که وقت مقتضی در اختیارم قرار دادید.