باید بگوییم که موضوع بیاهمیت و پیش پا افتادهای نیست، بلکه بسیار مهم و سرنوشت ساز هم هست.
برخی بیتفاوت بار میآیند که آن هم به نوع پرورش و سبک زندگی باز میگردد، برخی دیگر نمیتوانند بیتفاوت باشند، که آن هم به تربیت آن فرد ارتباط دارد. اما نقش حاکمیت هم بیتأثیر نیست.
حال چرا این موضوع را مطرح کردیم؟ هدف از طرح این مسئله که شاید از نظر برخی بیاهمیت باشد چیست؟
اما نخست باید بگوییم که موضوع بیاهمیت و پیش پا افتادهای نیست، بلکه بسیار مهم و سرنوشتساز هم هست.
بیتفاوتی نسبت به اطراف، جامعه، کشور، مردم، آرمانها، دین و مذهب، اتفاق خوبی نیست، یک فرد بیتفاوت به این مولفهها که میتواند قوام و دوام یک کشور را سست کند، با فردی که نمیتواند بیتفاوت باشد، آیا تفاوتی ندارد؟
فرد، خانواده و جامعه بیتفاوت، تنها در اندیشه زندگی روزمره خود است، بی درد است و در پی خوشیهایی که گذرا است. درد همنوع ندارد، اگر اتفاقی بیفتد همچون زلزله، آتشسوزی، سیل و بزرگتر از بقیه جنگی رخ دهد، او با خود میگوید به من ربطی ندارد!
حتی اگر در جنگی که رخ داده سربازانی برای دفاع از میهن و مردم به نبرد بروند، او نه تنها با خود میگوید بلکه آن را فریاد میزند که بر سر ما منت نگذارید، میخواستید به جنگ نروید!
تفاوت آن بیتفاوت با آن کسی که نمیتواند بیتفاوت باشد بسیار زیاد است.
بار فرهنگی جامعه باعث میشود تا عیار افکار عمومی شکل بگیرد، هر اندازه این بار فرهنگی پربار و پرمعنا باشد، رویشهای معنوی آن فزونی مییابد و افرادی را تربیت میکند که میهن پرست، مردم دار، مردم دوست، سلحشور، مذهبی و معتقد بار میآورد.
اما این همه ماجرا نیست چراکه در میان آن فرهنگ پرباری که ما به عنوان ایران اسلامی به آن افتخار میکنیم و میبالیم، مخدرهایی هم به خون این فرهنگ تزریق میشود تا آلودگی آن به نسل جوان انتقال پیدا کند، برای آن هم باید پادزهر مخصوص خود را یافت و بر پیکر فرهنگی - اجتماعی جامعه تزریق کرد تا از گزند آن مخدر کشنده در امان بود.
دوران دفاعمقدس آن روحیه قوی و بینظیر رزمندگان در جبههها و پشت جبههها، نمونهای شگرف و تحسین برانگیز از فداکاری، دلاوری، از خودگذشتگی، میهنپرستی و خدایی بودن آن جوانان و مردمی را نشان داد که با همه دشواریها و خطرات جنگ کنار آمدند و حتی داشتههای خود را هم فدا کردند.
بودند افرادی که عافیتطلبانه، رفتن را بر ماندن و مقاومت کردن ترجیح دادند و همه وجود خود را به امن و آسایش کوتاه، ارزان فروختند. شاید وجدان درد داشته باشند شاید هم نه!
اما اکنون که شرایطی در دنیا و منطقه ایجاد شده که میطلبد بار دیگر آن حس خوب میهن پرستی، مردمداری، انقلابیگری و هر چه مولفه خوبیهای این سرزمین است نمود پیدا کند، جمعی از جوانانی از این دیار خود را فدای راه میهن و مردم میکنند.
آنها اسطورههای این سرزمین هستند، همانطور که رستم، سیاوش، کاوه اسطورههای تاریخی ایران زمین هستند.
آنها برای چه به میدان میروند و شهید میشوند؟ چه تفاوتی با دیگران دارند که خود را پیشقراول راهی میکنند که میدانند شاید برگشتی در آن نباشد؟
پس سهم دیگران از ادای دین و وظیفه در این میان چه میشود؟ آنهایی که نمیروند چه وظیفهای دارند؟ حداقل اگر نمیروند، زخم زبان هم نزنند.
در اوایل انقلاب و جنگ، اکثریت جامعه پی به مولفه قدرت ایران برده بود و آن چیزی جز اتحاد همه مردم با هر اعتقاد و سلیقهای نبود. اکثریت اینگونه بودند. حتی مسئولین و فرزندان آنها هم پا به میدان میگذاشتند. شهید میشدند و شهید میدادند، یا در ترور یا در میدان نبرد رو در رو با دشمن.
یک مولفه قوی و ماندگار برای هر جامعه و مردمی همان حول یک محور قرار گرفتن سلایق و اعتقاداتی است که شاید با سلایق برخی همخوانی نداشته باشد، نه اعتقاد و سلیقه انحرافی و الحادی. بلکه آن سلیقهای که دلش در گرو ایران است، دین و آیین الهی دارد و قلبش برای میهن میتپد.
نسل جوان ما خانواده ایرانی ما اکنون در زیر امواجی مسموم قرار دارد که نیازمند چتری محکم است تا آن موجهای مخرب بر سرش فرود نیاید.
فرهنگ ایرانی - اسلامی آن هم به سبک شیعی، همان چتری حمایتی است که اگر تقویت شود، روحیه انقلابی بودن را در میان جوانان و مردم تقویت میکند.
شهیدِ دلاور محسن حججی، همان اسطورهای که به دست شقیترین افراد به شهادت رسید اما سر خم نکرد، جلوهای از همان شجاعت و شهامتی است که در همه ما وجود دارد تنها باید آن فطرت را بیدار کرد.
او پرورش یافته مکتبی است که اینگونه تربیتش کرده و فطرت ناب او را به سمت و سوی خیر و رستگاری سوق داده است.
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی، در دیدار جمعی از مسئولان و فعالان فرهنگی استانهای یزد و همدان که با ایشان داشتند با تأکید بر لزوم تقویت روحیه انقلابی در نسل جوان، شهید حججی را نمونهای درخشان از رویشهای انقلاب خواندند و خاطرنشان کردند: مسئولان فرهنگی موظفند روحیه و جریان انقلابی را در محیطهای مختلف تقویت و از آن پشتیبانی کنند.
شهید حججی با ۲۵ سال سن، نمونهای از رویشهای انقلابی نظام اسلامی است، او انقلاب را ندیده، دوران دفاعمقدس را تجربه نکرده، اما در یک فرایند، براساس همان اعتقادات و فطرتی که در همه ما دیده میشود، پا به عرصهای میگذارد که میداند رفتنش با خود اوست، بازگشتش با خدا!
میهنپرست بودن، به همین معناست، باید پذیرفت که مولفه قدرت هر کشوری آن هم کشوری چون ایران اسلامی، تنها به پیشرفتهای صنعتی، مدرنسازی، برجهای بلند و سر به فلک کشیده نیست، که نخستین و مهمترین مولفه قدرت ایران اسلامی، مردم و جوانان آن هستند و اتحادی که میان همه آنها وجود دارد.
به همین خاطر است که حضرت آیتالله خامنهای در همین دیدار با اشاره به بسترهای فراوانی که در دنیای امروز در جهت گمراه کردن نسل جوان ایجاد شده است، فرمودند: در مقابل این تبلیغات مضرّ و صداهای گمراهکننده، ظرفیتهای بزرگی در جهت هدایت و رویش جوانان وجود دارد.
بخش مهم و اساسی سخنان ایشان اینجاست که میفرمایند؛ شهید حججی نمونهای درخشان از رویشهای اسلامی و انقلابی است. شهید حججیِ عزیز در دنیایی که روزنههای اغواگر صوتی و تصویری فراوانی وجود دارد، چنین درخشید و خداوند او را همچون حجتی در مقابل چشم همگان قرار داد.
آیا میتوان جوانی را از میان یک خانواده مرفه دید که عزم نبرد دارد و میخواهد داوطلبانه به جنگ برود؟ آیا میتوان هم اکنون تصور کرد که جوانی و فرزندی از مسئولین خود را آماده رفتن به میدان جنگ کند؟
چرا نه؟ البته که شدنی است، اگر او هم، درد مردم و میهن داشته باشد، اگر آرمانهای او همچون شهید حججی، آرمانهای انقلاب، دین، مردم و الهی باشد، با هر تفکری میتواند این مولفهها را اثبات کند.
شهید حججیها بسیارند، تاریخ انقلاب اسلامی شاهد نمونههای فراوانی از اینگونه انسانهای دلباخته و وارسته بوده است، میروند تا ایران بماند.
برای ماندگاری ایران اسلامی باید به پرورش دلاوران امروز و فردا همت کرد. روحیه انقلابی را میتوان در میان هر قشری از جامعه تقویت کرد. انقلابیگری جمیع همه خوبیهایی است که یک انسان میتواند آن را به دست آورد. انقلابیگری و حزباللهی بودن این است.(اتاق خبر ۲۴)