روز گذشته ۱۰ سال از پرکشیدن شاعر بلندآوازه همروزگار «قیصر امینپور» گذشت. پروازی که در باور هیچکسی نمیگنجد و بعد از گذشت یک دهه هنوز رفتن این شاعر بزرگ باورکردنی نیست.
به بهانه دهمین سالگرد درگذشت «قیصر امینپور» بخشهایی از مقاله محمدکاظم کاظمی که در سالهای حیات این شاعر توانمند نوشته شده را بازنشر میدهیم. در ادامه بخشهایی از این مقاله را میخوانیم:
«حدود ۱۰ سال پیش (منظور ده سال پیش از نگارش اولیه این مقاله است) برای اینکه از پریشانی در داوریهایم رهایی یابم، در یک نظرسنجی غیررسمی، از بعضی دوستان شاعر خواستم هر یک اسامی ده تن از محبوبترین شاعرانشان را در شعر کهن، شعر معاصر پیش از انقلاب و شعر پس از انقلاب (به تفکیک) برایم بنویسند. با جمع آراء قیصر امینپور را در رأس هرم شاعران بعد از انقلاب یافتم، همراه یکی دو تن دیگر که امتیازهایی تقریباً مساوی داشتند. اکنون و پس از ده سال نمیدانم چنین نظرسنجی چه نتیجهای میدهد، ولی گمان نمیکنم در موقعیت این شاعر در این هرم تغییری حاصل شده باشد باری، امینپور در این دو دهه شاعری بوده با موقعیتی ثابت که همواره شعر گفته و همیشه حضور داشته است، محبوبیت بعضی شاعران مقطعی است. زمانی همچون ماه شب چهارده میدرخشند و زمانی در محاق فراموشی فرو میروند. بعضی دیگر وجاهتی صنفی دارند، یعنی فقط نزد بعضی اقشار اجتماعی یا صاحبان بعضی ذوقها و سلایق محبوباند.
این شاعران غالباً کسانیاند که یکی از عناصر یا ابعاد شعرشان برجستهتر است. پس هر آن کس که این وجه از کار را میپسندد با این شعر رابطه محکمی برقرار میکند و هر کس نمیپسندد این شعر را درخور ارزش نمیبیند، غالب شاعران موفق این دو دهه چنین افت و خیزهایی داشتهاند و هر چند در بعضی مقاطع و نزد بعضی مخاطبان از بیشترین اقبال برخوردار بودهاند، در موقعیتی دیگر این جایگاه را از دست دادهاند.
در این میان قیصر امینپور کاملاً استثناست و محبوبیتی نسبتاً ثابت در همه زمانها و نزد همه شعر دوستان داشته است، این بیسبب نیست و آنگاه که به ارزیابی عناصر مختلف شعر قیصر بپردازیم، متوجه نوعی جامعیت و تعادل میشویم که باعث میشود این شعر صاحبان سلایق مختلف را در زمانهای گوناگون راضی کند، هر چند این راضی کردن هیچگاه موجی از شیفتگی را درپی نداشته باشد.
گفتیم که مقبولیت و محبوبیت ثابت قیصر امینپور فراهم نشده است، مگر با حفظ تعادل و جامعیت، به نظر میرسد او شاعری محافظهکار، هوشیار و حسابگر است. اهل ریسک نیست و میکوشد به طور متعادل به همه جوانب شعرش بپردازد.
مثلا اگر قالب شعر را منظور داریم، قیصر هم غزل دارد، هم شعر نیمایی و منثور و رباعی و دوبیتی و مثنوی یعنی در همه قالبهای رایج این روزگار طبعآزمایی کرده است. هر یک از این قالبها قابلیتی دارد که مجال بروز بعضی سخنان را فراهم میآورد، پس شاعر میتواند با این تنوع قالب، تنوعی سبکی و حتی محتوایی به کارش ببخشد. به موازات این، مخاطبانی که به قالبهای گوناگون دلبستگی دارند، هر یک از بخشی از شعرهایش بهره میبرند.
در طرز بیان و انتخاب موضوع و مضمون شعر هم این جامعیت تا حدی دیده میشود این شاعر هم اجتماعی و سیاسی دارد هم به تغزل و توصیف پرداخته و هم در عوالمی دیگر سیر کرده است که در جای خود گفته خواهد شد.
قیصر در میان شاعران نسل خویش بهترین غزلسرا نیست؛ بهترین سپیدسرا نیست و بهترین مثنویسرا و رباعیپرداز هم نیست به همین صورت نه در زبان نیرومندترین است، نه در خیال و نه در تفکر و پشتوانههای فرهنگی ولی او تنها کسی است که توانسته است همه این جوانب را در حدی قابل قبول در کنار هم داشته باشد و از این لحاظ یگانه است.
حاصل این سلوک شاعرانه قیصر امینپور خوش ساختی شعرهای اوست. به راستی اگر بخواهیم مفهوم «خوشساختی» را به صورت کارگاهی تبیین کنیم، شاید در نهایت به چیزی غیر از این نرسیم جامعیت و هماهنگی این هماهنگی نه فقط تناسبهای لفظی و معنایی، بلکه تناسب میان همه عناصر شعر است، به گونهای که هیچ یک بر دیگری غلبهای آشکار نیابد و هر یک متناسب با مقام انتخاب شده باشد.
قیصر در شعر پس از انقلاب کمابیش شباهتی به حافظ در میان شاعران کهن مییابد، حافظ نه زبان سعدی را دارد، نه تخیل منوچهری و بیدل را، نه تفکر مولانا و نه صنعتگری انوری و خاقانی را ولی تنها کسی است که همه اینها را تا حدی قابل قبول در شعرش فراهم آورده است، چنین است که شعرش مقبولیتی ثابت و یکنواخت در همه زمانها و مکانها یافته است.
پس لزومی ندارد قیصر امینپور را شاعری متمایز و متشخص و صاحب سبک بدانیم، آنگونه که مثلاً علی معلم و احمد عزیزی را میدانیم، یا حتی حسن حسینی و سلمان هراتی را وقتی همه چیز شعر بهنجار و متعادل باشد، دیگر چه باقی میماند که برای شاعر تمایز سبکی بیافریند؟ میشود گفت که سبک قیصر در بیسبکی است، همین بهرهمندی متعادل از هنرمندیهای گوناگون، این بیسبکی به طور مطلق نه حسن است، نه عیب، سبک داشتن یک شاعر یعنی تکرار پربسامد بعضی هنرمندیها در شعرش، ولی این تکرار گاهی میتواند حاصل افراط باشد و ناپسند.
گفتیم که شاعر ما در روزگار خود شباهتی با حافظ در روزگارش مییابد، یکی از وجوه این شباهت توجه به تناسبهای لفظی و معنایی در کلام است که در شعر قیصر سابقهای دراز دارد. این تناسبها غالباً تازهاند و حاصل کشف خود شاعر.
گفتیم که شعر قیصر خوشساخت است، یکی از وجوه این خوشساختی توجه ویژه شاعر است به طرح و ساختمان کلی آن هر چند مباحث مربوط به ساختار و محور عمودی شعر هنوز چندان به قالب و چهارچوب در نیامده است، میتوان حداقل در این جوانب دید که یک شاعر چگونه عمل میکند؛
- طرح کلی شعر و اینکه شعر اصلاً طرح دارد یا بیهدف سروده میشود.
- نحوه شروع شعر
- نحوه ورود و خروج و تغییر حال و مقام در بخشهای مختلف شعر
- شیوه پایانبندی شعر
- طول شعر و تناسب آن با محتوای مورد نظر شاعر
- حفظ یکدستی شعر از آغاز تا پایان از جوانب مختلف
- وجود یا عدم تناقض میان پارههای مختلف شعر
- میزان توفیق شاعر در تنوع بخشیدن به ساختار شعر و استفاده از بعضی هنرمندیهای خاص
بسیاری از شعرهای قیصر دارای طرحاند، بعضی از این طرحها کاملاً ابتکاری است و حاصل خلاقیت شاعر مثلا در شعر «بندباز» از گلها هم آفتابگرداناند. اینجا یک تصویر در طول شعر گسترش یافته و بدین ترتیب، تخیل در ساختار شعر حل شده است، شاعر خود را به بندبازی تشبیه میکند که ناچار است بر ریسمانی باریک حرکت کند. این تشبیه به خوبی تفصیل داده میشود در کل شعر گسترش مییابد و آنگاه در آخرین مصراع کامل میشود.
این ویژگی حتی در آخرین شعرهای نو شاعر ما نیز نمودار دارد، مثل «همزاد عاشقان جهان ۳»، از کتاب دستور زبان عشق.
قیصر طول شعرهایش را متناسب اختیار میکند، محور عمودی شعرهایش غالباً روشن است و منطقی و فاقد تناقض، در عین حال او از بعضی ابتکارهای ویژه نیز غافل نیست و بالاخره پایانبندی بسیاری از شعرهایش، زیبایند و غافلگیرکننده.
با آنچه درباره تفاوت سلوک شاعرانه امینپور در غزلها و شعرهای نو گفتیم، انتظار میرود شعرهای نو از لحاظ ساختار هم کاملتر باشند و به راستی چنین است، غزلها غالباً ساختاری سنتی دارند و در آنها طرحهای ویژه کمتر دیده میشود مگر در اندک مواردی همچون «نامهای برای تو» از کتاب آینههای ناگهان که طرح یک نامه منظوم دارد.
هر چند نمیخواهم قالبی بیندیشم و قالبی نقد کنم، از این یاد کرد ناگزیرم که به نظر من قیصر امینپور بهترین شعرهایش را در قالب نیمایی سروده است؛ از «شعری برای جنگ» تا «روز ناگزیر» و «خاطرات خیس» و «یادداشتهای گمشده» حتی میتوان گفت او از معدود وفاداران به شعر نیمایی است و این نکته جای تأمل دارد.»