هر حوزه و رسانهای مأموریتی برعهده دارند که یکی از این مأموریتها ذائقهسازی درست برای مخاطب است. متأسفانه این روزها شاهد الگوپذیریها و استفاده از مضامین غربی در حوزههای فرهنگی، هنری و اجتماعی هستیم. صداوسیمای ما در این میان میتواند نقشآفرینی کند و جامعه را از گرایش به غرب نجات دهد. مأموریتی که به تعبیر حجتالاسلام احمد پناهیان در رسانه ملی به فراموشی سپرده شده و ذائقهای تغییر نمیکند و رویه سبک زندگی غربی و استفاده از مضامین غرب در دستور کار قرار گرفته است. چراکه این کارشناس رسانه اعتقاد دارد برخی از مدیران واقعاً مذهبی نیستند و برخی هم خیری از مذهبی بودنشان ندیدهاند. چون اگر لذتی از دینداریشان چشیده بودند حتماً میتوانستند به جامعه این لذت دینی را بچشانند. قرار بود ذائقه را ببریم به سمت خوبیها، کمالات و درستیها، اما این مأموریت مهم در صدا و سیمای ما گم شد و رفتیم سراغ پرداختن به عشقهای زمینی؛ مثلاً در برنامه "دورهمی" از مخاطبمان سوال کردیم تو عاشق شدی...! و این همه ارزش و اصالت دینی را رها کردیم و تأکید داریم که رنگ بیرون به خودمان بگیریم. به همینخاطر میبینیم سلبریتیها تحت عنوان برنامه، مجری و حتی به عنوان مهمان به تلویزیون میآیند و مبالغ هنگفتی هم رد و بدل میشود.
برخی اعتقاد دارند که مدیران ما مذهبی نیستند، من هم اعتقاد دارم برخی از مدیران ما واقعاً مذهبی نیستند. برخی هم مذهبی هستند ولی از مذهبی بودنشان خیری ندیدهاند. تا بتوانند لذتی از دینداریشان را بچشانند. زیرا اسلام فقط یک اعتقاد نیست. چرا ما میرویم سراغ عشق برای اینکه یک ارتباطی با مستمعمان برقرار کنیم؟ برای اینکه بخواهیم بگوییم به مدرنیته رسانهای رسیدهایم راه القای جاذبه و دادن روح به یک برنامهای چرا بایستی از این طریق انجام شود؟ یادم نمیرود که سال ۸۵ مقام معظم رهبری در مشهد بحث مکارم الاخلاق را با یک تعبیر زیبایی عنوان کردند. فرمودند: «مکارم اخلاق به این نیست که سر کلاس اخلاق یک چیزهایی را کسب کنید و بعد اینها را تمرین کنید تا در وجودتان ایجاد شود. مکارم اخلاق به این است ملکات فضائل را در درونتان پرورش دهید.» مصداق بارز آن شهدا بودند که به این مکارم اخلاق دست پیدا کردند. واقعاً کسی در دوران دفاعمقدس به کسی ایثار و شجاعت یاد نمیداد. ایثار و شجاعت از درون انسانها بروز و ظهور پیدا میکرد. اینها به واسطه پاکی و طهارت و درست پرورش یافتن و نزدیک خدا شدنشان به این فضائل رسیدند. در ادامه این تحلیل حضرت آقا فرمودند موتور محرکه جوان برای رسیدن به مکارم اخلاقی فقط یک کلمه است عشق به خدا. این گلایه را بارها عنوان کردهام که از سال ۸۵ نه تنها رسانهملی بلکه هیچ رسانه و هیچ مجموعه ارزشی این موضوع را در دستور کار خودش قرار نداد که راههای رسیدن به عشق خدا را برای مردم تشریح کند. من معتقدم اگر کسی درگیر عشق خدا نبود ناگزیر از اینکه خودش را دچار عشق زمینی و مجازی بکند.
سالهاست در تلویزیون و بقیه رسانهها دنبال این گمشده میگردم. چراکه خودم در میان نوجوانان و جوانان دفاعمقدس دیدهام و حتی در کتاب خاطراتشان هم نوشته نشده که چقدر عاشق خدا بودند. ما اگر در رسانه به عشق خدا در عالیترین جایگاه پرداختیم، عاطفه، احساس، روح و حیات در جامعه دمیده میشود. تمام انسانهایی که در جامعه هستند حتی آنهایی که گرفتار فضای امروز هستند به این موضوع احترام میگذارند. چرا ما فکر میکنیم برای این که حرف حقمان را جا بیندازیم حتماً باید رنگ بیرون بگیریم؟ چرا ما فکر میکنیم از اصالتهای دینی و حقایق انسانی برخوردار نیستیم؟ چرا فکر می کنیم آنقدر ارزشهایمان، معتبر نیستند که بتوانیم براساس آن مبانی، عملیات رسانهایمان را انجام دهیم؟ به همین برنامه «سمت خدا» نگاه کنید آیا تا به حال به موضوع «عشق به خدا» پرداخته است؟ اگر ارزشیهای ما سرمایهشان را به جامعه عرضه نکنند آنگاه موضوع «تو عاشق شدی...» در رسانهملی مطرح میشود. این عبارتهای کذایی بیرونی است. اما چون واژه "عاشق شدن" در ادبیات شعری ما عبارت زیبایی است، پس میگوییم این مشکلی ندارد و میتوانیم بر روی آن مانور بدهیم. بعد با خندههای زیرکانه مجری و خندههای توأم با نوعی خشم و غضب کسی که باید جواب این سوال را بدهد، همراه میشود. چون بالاخره حیا و عفاف را باید کنار بگذارند. چون عشق یک امر درونی است. اگر یکی از این فیلمهای دفاعمقدس ما براساس معرفی یک شهید و یا یک رزمندهای با صراحت حقیقت زندگیاش را بیان کند، آنچه در حقیقت وصیتنامههایشان نوشته شده به تصویر کشیده شود یک دریایی از آموزه به سمع و نظر مخاطب میرسد. مصداق بارز آن شهید رضا پناهی ۱۲ ساله که به مادرش میگفت: "مادر من عاشق شدم". مادرش گفت: "رضا در ۱۲ سالگی به تو زن نمیدهند". میخندد و میگوید: من عاشق خدا شدم و بیقرارم از عشق خدا و آتش این عشق خدا جز با شهادت فروکش نمیکند. مادر به عمق این حقیقت میرسد و دوست دارد فرزندش به قله موردنظرش برسد. این اتفاقات منفجر میکند عالم را! چرا نباید این سیر رسیدن به قله موفقیت وجودی انسان را در رسانهملی نمایش ندهیم؟ چرا ما فکر میکنیم نوجوانان ما خیلی از مفاهیم را نمیفهمند و چرا برای آنها برنامههای عالی نمیسازیم؟ نوجوانان را جدی بگیریم همچون حضرت آقا که در دیدار با دانشآموزان خطاب به آنها میفرمایند: شما جوانید. چون جوانی ویژگیاش پیشرو بودن و سرعت عمل است و شما نشان دادید مثل جوان پیش رو هستید. وقتی به این ارزشها نپردازیم، آنوقت برای ساختن برنامه جاذب سراغ ارزشهای آمریکایی میرویم. همان حرفی را که آمریکاییها در اتاق فکرهایشان به آن رسیدهاند که از این به بعد ارزشهای آمریکایی را در جهان سیطره بدهیم.
یادم میآید در زمان جبهه میگفتیم این آوینی اگر راست میگوید چرا در جبهه نیست و نشسته در صداوسیما کار میکند. بعد دیدیم آوینی مأموریتش را به زیبایی انجام داد و پاداش کارهای منحصر به فرد او به شهادت ختم شد. آوینی صداوسیما امروز کیست به ما معرفی کنند. چرا الان بچههای مذهبی عموماً جذب خوانندگی اهلبیت شدهاند، نمیگویم مداحی اهلبیت. چون بسیاری از نوحههای امروز رنگ و بوی خوانندگی دارد و شبیه به موسیقیهای مرسوم است. در دهه ۶۰، رزمندگان جنگ و مردم شهر، نوای زیبای شهید آوینی را میشنیدند و هرکس را یاد ایثار، شهادت و معنای رزمندگی میانداخت. در هر دورهای صداوسیما باید آوینی داشته باشد؛ اگر در دهه ۶۰ آوینی یک نفر بود الان باید در چندین حوزه صاحب یک آوینی باشیم. اما نه تنها آوینی تربیت نشد بلکه کارشناسهای مذهبیمان هم دچار مشکل هستند.
کارشناسی مذهبی در تلویزیون یک پدیدهای است. اگر میگوییم ذائقه مردم تغییر کرده من اعتقاد دارم که ما میتوانیم این ذائقه را درست تغییر دهیم. نمونه بارز آن توجه مخاطب امروز به منبرهای تلویزیونی است. روزگاری تلویزیون اصلاً منبر پخش نمیکرد.این رویه از یک روز عاشورا در قم شروع شد. یک بار صداوسیما یک هیئتی را پوشش داد، چون سخنران جاذب بود در ادامه این رویه ادامه پیدا کرد. الان واقعاً مردم مشتاق منبرهای تلویزیونی شدهاند. تسنیم