بالاخره برای بشریت سخت است که بعد از صدها سال زندگی با ائمه کفر، بخواهد تن به لطفِ انبیاء الهی بدهد و لذا در روایات به نکات ظریفی در اینباره اشاره شده است من جمله اینکه: بنیاسرائیل بعد از شکافته شدن رود نیل، ترس و تردید کردند و گفتند که ما نمیتوانیم از رود عبور کنیم؛ اولین کسی که با عبورِ خود تردیدِ بنیاسرائیل را شکست، کالب بن یوحنا (پسرعمه موسی بن عمران) بود.. بعد از عبور کالب، دوباره بهانه آوردند که زمین خیس و باتلاقی است و شاید ما در آن زمینگیر شویم! اینها همان هایی بودند که به موسی گفتند: سپاهیان فرعون حتما به ما خواهند رسید اما چنین بهانههایی میآوردند. حضرت موسی(ع) از خدای متعال خواست و باد صبا وزید و کف رود را خشک کرد. باز هم بهانه آوردند که ما دوازده قوم از دوازده پدر هستیم، ممکن است با یکدیگر در دیر و زود رفتن دعوا کنیم؛ برای هر قومی راه جداگانهای قرار بده! حضرت چنین کرد. دوباره بهانه کردند که در این صورت یکدیگر را نمیتوانیم مشاهده کنیم، میان دوازده مسیر در رود نیل، دالانهایی قرار بده تا یکدیگر را ببینیم! حضرت چنین کردند تا اینکه بالأخره از رود نیل گذشتند که بعد از آن، رود نیل سپاهیانِ فرعون را در خود غرق کرد.
در واقع حضرت موسی مأمور به تشکیل امت الهی بودند و در تناسب با همین مطلب بود که به فرعون فرمود: «أرسل معی بنیاسرائیل» بنیاسرائیل را به همراه من بفرست! اما فرعون در مقابل نبی خدا مقاومت کرد و نهایتا به عذاب الهی دچار شد. در روایات نیز آمده:ای بنیاسرائیل ابتداء باید از سلطه فرعون رها شوید و «خلاصی از کرب» حاصل شود و بعد از آن است که خداوند برای شما تورات نازل میکند و آداب زندگی الهی را به شما تعلیم خواهد داد. ۱ چون وقتی که مردم تحت ظلم و ستم فراعنه و طواغیت هستند، دیگر زمینهای برای جریان احکام در سطح امت دینی وجود نخواهد داشت. لذاست که بعد از رهایی از سلطه فرعونیان، خدای متعال الواح و تورات را به آنها ارزانی داشت.
بنابراین میتوان گفت بعد از صدها سال وقتی مردم از حول «دستگاه کفر» پراکنده شدند و در راستای ایجادِ «دستگاه ایمان» تلاش کردند، در این زمان است که دستگاه جدیدی به نام «دستگاه نفاق» ظهور پیدا میکند. افرادی که اهلِ قدرت مادی بودند ولی به خاطر نداشتند اعتبار و شرافتِ مادی در دستگاه کفر نمیتوانستند به قلههای کفر در آن دستگاه برسند، از اوصاف حمیده ی دستگاه ایمان (رحمت و پرده پوشی و...) سوء استفاده میکردند و با ظاهرسازیِ ایمانی، چهره باطنی کفرِ خود را ادامه میدادند. آنها از طریقِ تردید و به چالش کشیدنِ مدیریت و تقدسِ نبی الهی، فضا را برای مدیریت خود مهیا میکنند. لذا به تبعِ ایجادِ «جامعه ایمانی»، فضا برای ایجاد «جامعه نفاق» مهیا شده و در حقیقت، «معادلهی برخوردِ قدرت ها» سه مولفه پیدا کرد و از مواجهه بین «ایمان و کفر» به تقابل بین سه دستگاه «ایمان و کفر و نفاق» تغییر یافت. به تبع این امر، امتحاناتِ جدید و پیچیده تری شکل گرفت. در همین راستا بود که شبهای گذشته عرض شد اگر ظرفیتِ جامعه شیعه از سطحِ «تشکیل امت» به سطحِ «تشکیل حکومت» ارتقاء پیدا کرده است، به همین مناسبت امتحانات او نیز سنگین تر و پیچیده تر شده است.
توجه به این نکته میتواند راهنمای ما باشد در اینکه چرا قرآن کریم بیش از دیگر انبیاء به داستان و وقایع حضرت موسی(ع) و قومش پرداخته است. چون شباهتهای بسیاری میان امتِ نبیاکرم (ص) و بنیاسرائیل وجود دارد. روایات ذیل آیه شریفه «لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَق»، میفرماید: هر سوراخی که بنیاسرائیل بدان وارد شده است امت نبیاکرم(ص) نیز وارد خواهد شد. هر امتحانی که قوم بنیاسرائیل بدان دچار شدند، امتِ نبیاکرم(ص) نیز بدان دچار خواهند شد. یعنی همانطور که بنیاسرائیل به تبعِ ایجادِ جامعه الهی، دچارِ جامعه نفاق میشود، «امتِ پیامبر» نیز بعد از ایجادِ «جامعه الهی»، دچارِ «جامعه نفاق» میشود. لذا آیات و روایات ناظر به قصص انبیاء، ماجرا و داستانگوییِ مرسوم نیست، بلکه «بیانِ احکام امت سازی وحکومتسازی و مسائل آن» است. اگر ما بخواهیم به «فقهِ احکامِ حکومتی» برسیم ابتدائاً باید به این آیات و روایات توجه کنیم. اگر دقت شود لزوما زبانِ این آیات و روایات، «انشائی و دستوری» نیست، بلکه اکثراً «زبانِ توصیفی» است. همانطور که جامعه شناسها در توصیف جامعه نمیگوید مردم فلان کار را انجام دهید و فلان کار را انجام ندهید؛ بلکه میگوید اگر هنجارها یا ناهنجاریها دچار این تغییرات شود، فلان نتیجه حاصل خواهد شد.
بعد از آنکه تورات بر آنها نازل میشود، سامری مردم را به گوساله پرستی دعوت میکند و آنها نیز میپذیرند! خدای متعال برای پذیرفتن توبه آنها حکمِ قتال (فاقتلوا انفسکم) میدهد. این بدان معناست که عذابها در سطحِ امت و حکومت، متناسب با همان سطح سخت و سنگین خواهد شد. یعنی گناهِ کسی که قصد دارد وحدتِ کلمهی توحیدی را که صدها سال برای تحقق آن خونها و فداکاریها انجام گرفته است نابود کند، بسیار سخت خواهد بود؛ چرا که جمعیتِ زیادی را با خود به ضلالت میکشاند. آنها که بر گوساله سامری سجده نکرده بودند به حضرت موسی(ع) عرضه کردند: صحیح است آنها که سجده کردند کشته شوند ولی ما که سجده نکردیم چرا باید کسانی را که از اقوام و اقرباء ما هستند، بکشیم؟! در این صورت که مصیبت ما از مصیبت آنان بالاتر و سختتر است! پاسخ آمد: صحیح است که شما سجده نکردید ولی از آنها مفارقت هم نکردید! سپس دستور داده شد صورتهایشان را بپوشانند تا یکدیگر را نشناسند تا از این طریق از مصیبت آنها کاسته شود! ببینید امتِ نبیاکرم(ص) بعد از اینکه دست از ولایتِ امیرالمومنین(ع) برداشتند به چه کشتارهایی دچار شد! بعد از آنها در عصرِ حاضر چه اتفاقاتی ممکن است برای ما بیفتد؟
تطبیق گوساله پرستی در عصر حاضر چگونه قابل تصویر است؟! آیا ما به عنوان امت پیامبر در برابر این موضوعات و این نوع امتحانات بزرگ و پیچید قرار نداریم؟! اینکه میفرمایند حضرت سیدالشهداء کشتی نجات است به این معناست که ما را از فتنهها و امتحاناتِ به این بزرگی نجات میدهد. در روایات هست که امت نبیاکرم (ص) بعد رحلت پیامبرشان گوساله پرست شدند؛ اما مگر امت پیامبر بعد از ایشان، بتی سنگی و چوبی را روبروی خود قرار دادند و آن را پرستیدند؟! یا حقیقت این است که شکل بت پرستی متناسب با هر دورهای تغییر خواهد کرد؟ رحمتِ خدای متعال بر حضرت امام (ره) که این تعابیر دشمن شناسانه و بصیرت افزا را به ما یاد داد و بحث از «بت پرستی مدرن» را مطرح کرد! حال جامعه ایمانی چطور میتواند بت پرستی مدرن را بشناسد تا بدان دچار نشود؟! مصادیق آن چه خواهد بود؟! اینها امتحاناتِ امروزِ جامعه ما است. اگر امروز به صورت صحیح در جنگ فرهنگی و اقتصادی وارد و خارج نشویم آیا از مبتلا شدن به چنین عذاب هایی در أمان خواهیم بود؟! لذا به نظر میرسد «القرآن یجری مجری الشمس والقمر» بدین معناست که «آیات الهی و احکام امت سازی و حکومت سازی» در تمام زمانها جاری است.
بعد از اینکه مأمور به کشتنِ گوساله پرستان شدند، بعد از مدتی به یاد آوردند که به هنگام عبور از رود نیل، حضرت موسی(ع) به آنها فرمود «بر محمد و آلمحمد صلوات بفرستید» تا به سلامتی از آن عبور کنید! این امید را پیدا کردند که با تکرار این توسل، از عذاب کشتار نجات پیدا کنند و این ذکر را تکرار کردند. لذا خدای متعال به پیامبرش وحی کرد که کشتار را متوقف کنید! قوم تو به چیزی متوسل شدند که اگر هنگام ظهور گوساله سامری به آن متوسل میشدند من به آنها عصمتِ از این فتنه را اعطاء میکردم! کشتیِ نجاتِ حضرت سیدالشهدا(ع)، هم امتحاناتِ قبل از خودش را سرپرستی میکند و هم امتحاناتِ زمان خودش و بعد از آن را سرپرستی میکند. به همین دلیل بود که عرض شد مجالس عزای اباعبدالله(ع) بزرگترین فرصت برای عبور از امتحانات و نجات امت شیعه در هر دوره است.
بعد از این امتحان بزرگ بود که فرمان آمد: «یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَه الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَلَا تَرتَدُّوا عَلَی أَدْبَارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ» اکنون که توبه کردید وارد بیت المقدس شوید که خدا آن را برای شما تقدیر کرده است و به عقب برنگردید که دچار خسران شوید! به تعبیر بنده وقتی به مرحله «امت سازی» رسیدید، مرحله بعدی این است که زندگی الهی را با مدیریتِ نبی الهی آغاز کنید و «حکومت الهی» را در آن سرزمین مقدس تشکیل دهید. طبق روایات، در بیت المقدس قوم کافری به نام عمالقه وجود داشتند که خدای متعال دستور جنگ و بیرون کردنِ آنها را صادر کرد و فرمود که در آنجا زندگی کنید. ممکن است سوالی مطرح شود و آن اینکه اگر خدای متعال با قدرت الهی خود بنیاسرائیل را از رود نیل عبور داد و از طرف دیگر تمام فرعونیان را نابود ساخت، چرا دوباره نیل را نشکافت تا بنیاسرائیل به سرزمین اصلی خود بازگشته و از تمام نعمتها و کاخها و عمارتها و گنجهای فرعونیان بهره مند شوند و با خیالِ راحت و بدونِ سختی در آن زندگی کنند؟!! پاسخ این است که خدای متعال برای بندگانِ مومنِ خود، زندگی مادی و فرعونی را اراده نکرده است، چرا که زندگی الهی با چنین جاه و جبروتِ مادی و ظالمانه سازگاری ندارد. زندگی الهی مناسبات و روابط و احکام خاص خود را دارد که خدای متعال برای تحقق آن، بنیاسرائیل را به جهاد با کفار در سرزمین جدیدی امر میکند. این مطلب نشانه بارزی از امر به «حکومت سازی» است.
سخن بنیاسرائیل در برابر دستور خدای متعال چیست؟ اما بنیاسرائیل در برابر دستور جهاد گفتند: «فاذهب انت و ربک فقاتلا انه هاهنا قاعدون»ای موسی، تو با خدایت به آنجا برو و بجنگ، بعد از آنکه پیروز شدید ما خواهیم آمد! آنچه که به عنوان گمانهای قوی برای استنباط میتوان بدان اشاره کرد۲ این است که بنیاسرائیل از ظرفیتِ «امتسازی» عبور کرده و به ظرفیتِ «حکومت سازی و زندگی الهی» رسیده بودند که این امر از طریقِ «جهاد» امکان پذیر بود. اما بنیاسرائیل در این سطح توقف میکنند و بعد از اینکه حکم خدای متعال مبنی بر جهاد نمیپذیرند، عذابی بزرگ بر آنها میآید: «قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِم أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ» سرزمین بیت المقدس بر شما حرام شد، ۴۰ سال در صحرای سینا سرگردان باشید. وقتی که حکم اجتماعی است، تخلف از آن منجر به چنین عذاب هایی خواهد شد! خطرِ مسائلِ اجتماعی بسیار بزرگتر از مسائلِ فردی است، چرا که بسترِ پرورشِ روحی افراد را فراهم میکند. اگر جامعه الهی از حکمِ اجتماعی و حکومتی امامِ خود سر باز زد و به سوی امامِ جور متمایل شد، عذابهای بزرگی در انتظار آنها خواهد بود.
بنابر روایات صبح از نقطهای حرکت میکردند و در انتهای روز، زمین از زیر پای آنها کشیده میشد و در نقطه آغازین قرار میگرفتند. ۴۰ سال به چنین عذابی دچار شدند. بعد از گذشتِ ۴۰ سال و توبه آنها، خدای متعال به نوادگان آنها اجازه داد که وارد بیت المقدس شوند. در ادامه این حرکت، «جامعه الهی» که در زمان حضرت موسی(ع) بوجود آمده بود، بعد از گذر زمان توسط علمای بنیاسرائیل منحرف شد و به «جامعه نفاق» تبدیل گشت و لذا به قدری تضعیف شد که تحت سلطه کفار (مثل بُخت النصر و... ) قرار گرفت و به دلیل نپذیرفتنِ امرِ «حکومت الهی»، همان «جامعه الهی» شان تکه تکه شد تا حدی که خدای متعال میفرماید: «ضربت علیهم الذله و المسکنه»! ذلت و خواری بر آنها حکم فرما شد. بعد از شدتِ خواری شان، از خدای متعال درخواست کردند که شخصی را بفرستد تا از این ذلت رهایی یابند. داستان حضرت جالوت(ع) و پیروزیهای موقت آنها پیش میآید که دوباره انحراف در آنها سربرمی آورد. به همین دلیل ذلت و خواری شان ادامه پیدا کرد و در سراسر جهان به صورت پراکنده زندگی گذراندند. با ظهور حضرت عیسی(ع)، در مقابل او ایستادند و نفاق آنها آشکار شد، به حدی که با کفارِ روم متحد شدند تا حضرت عیسی(ع) را به شهادت برسانند! اما خدای متعال او را به آسمانها عروج داد.
نویسنده: حجت الاسلام محمد صادق حیدری تهرانی