در ادامه آلودگی هوا، روز گذشته یکی از مسئولان قوه قضاییه اعلام کرد بازداشتشدگان اعتراف کردهاند که احساساتی شدهاند.
ملاحظه میفرمایید؟ جان من اوضاع را میبینید؟ هوا خوب میشود احساساتی میشوند. هوا دونفره میشود باز هم احساساتی میشوند. آلوده میشود همچنان احساساتی میشود. حالا کاری به جنس هوا نداریم ولی سوال ما از ایشان این است که چرا آدمهای احساساتی را بازداشت میکنند؟ قبلا هوا آلوده میشد مردم میرفتند بیمارستان و از آنجا به شکل مسالمتآمیزی به سینه قبرستان منتقل میشدند اما حالا بازداشت هم میشوند.
در همین راستا با یکی از بازداشتشدگان احساساتی که از قضا طبع شعری هم دارد گفتوگوی کوتاهی ترتیب دادهایم که ذیلا میخوانید.
ننجون: سلام سلطان احساس! چرا بازداشت شدید؟
بازداشتی احساساتی: سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است.
ننجون: حالا چند دقیقهای سرتان را از گریبان بیرون بیاورید و بفرمایید چرا دستگیر شدید؟
هوا بس ناجوانمردانه آلوده است.
ننجون: منظورتان کدام هواست؟
همین هوایی که تو توش قدم میزنی و من دارم راه میرم نفس میکشم.
ننجون: چرا شعر میخوانی پدر جان؟
میخونم به هوای تو پریچهر / چقدر خالیه جای تو پریچهر
ننجون: البته از اتاق فرمان اشاره میکنند سرکار خانم پریچهر را هم به جرم آلودگی هوا و متعاقب آن احساساتی شدن، دستگیر کردهاند و در بند نسوان است.
هوای قفس کشنده / بیرون پر از درنده / کجا بره پرنده؟ / دنیای زندونی دیواره
(در این لحظه فرد بازداشت شده از شدت احساسات به گریه افتاد و این گفتوگو نیمهتمام ماند.)