بعد از اعتراض عمومي نسبت به رونمايي كشتي قرآن مطلا در قم برخي بزرگواران نسبت به اين موضوع واكنش نشان داده و توضيحاتي منتشر كردهاند از اين قبيل كه اين اثر هنري كلا هفتاد كيلو وزن داشته و در ساخت آن كلا صد و چهل گرم طلا به كار رفته است!
در ابتدا احساس نمیكردم اين واكنشها پاسخي نياز داشته باشد و آن را نوعي تكميل اطلاعات و توجيه حاشيهای تلقي میكردم، اما پس از آن كه برخي فضلاي اهل عقل و فهم اين شرح و توضيح را بازنشر كردند دچار حيرت و شگفتي جدي شدهام و دلم میخواهد با همين حيرت از آنان بپرسم كه واقعا متوجه نشدهايد يا داريد مزاح میفرماييد؟
مگر ايراد و اشكال اين كار در ميزان طلاي مورد استفاده در ساخت كشتي قرآني بوده كه توضيح میدهيد ميزان طلا فلان قدر است و مگر بحث بر سر منبع تأمين مالي بوده كه شرح میدهيد خود هنرمند صاحب اثر هزينه را تأمين كرده است؟
مگر وقتي اميرمؤمنان به كارگزار خود نامهای عتابآميز نوشت و از او به خاطر شركت در مهماني اشرافي گلايه كرد بحث بر سر اين بود كه چند بشقاب بر سر سفره بوده يا هزينه شام و ناهار از بيتالمال تأمين شده؟
دوستان بزرگوار! آيا واقعا متوجه نيستيد كه اصل و اساس اين كار محل اشكال و ايراد است؟ اين كه بعد از سي و نه سال انقلاب اسلامي - آن هم در شهر مقدس قم - كار به افتتاح كشتي مطلا برسد دردناك و تأثرآفرين است و با ماهيت آموزههای ديني و تفكر انقلابي تعارض دارد! مگر بحث بر سر ميزان طلا يا منبع تأمين مالي بوده است؟
اين پاسخها و توجيهها مثل اين است كه كسي پايش را به سمت پدرش دراز كند و هنگامي كه به خاطر بياحترامي مورد انتقاد قرار گيرد پاسخ دهد من فقط پايم را هفتاد سانتيمتر دراز كرده بودم نه هفتاد و سه سانتيمتر!
يا فرض كنيد كسي كه جيب ديگران را زده بگويد من فقط هفتاد هزار تومان دزديدم نه هفتاد و پنج هزار تومان!
بزرگواران! اشكال از تفكري است كه حضور روحانيان و معممين بزرگوار - چه رئيسجمهوري و چه امام جمعه - را به جاي كوخ محرومان و كلبه خرابه مستضعفان در رونمايي كشتي مطلا روا میداند و توجيه میكند!
بحث بر سر رفتار و كرداري نمادين است كه قرآن كريم را در ورق طلا يا صفحه نقره منحصر میسازد و ما را به نقش و نگار دين سرگرم میكند، در همان حال كه از عمل به قرآن در صحنههای زندگي غافل هستيم.
مسأله غفلت از قرآن در عمل و مشغول شدن به آن در ظاهر است و به دليل همين نقش نمادين اگر مثلا اين رونمايي در موزه فلان مؤسسه هنري در اروپا و با حضور غيرروحانيان از مسلمانان ساكن اروپا رخ میداد هيچكس ايرادي نمیگرفت!
اگر يك كت و شلواري كراواتي در "رم" از آن رونمايي میكرد خيلي فرق داشت با رونمايي آن با حضور يك عمامه به سر در "قم" و آن هم در شرايطي كه ميليونها نفر از مردم مسلمان و صاحبان همين قرآن به خاطر چند ميليون تومان و چند صد هزار تومان گرفتار فقر و فحشا هستند!
من البته كاملا به نيت و قصد هنرمند محترم صاحب اثر و همه دوستان و همراهان او - كه برخي را میشناسم و به صدق نيت و تلاش و همتشان آگاهم - اطمينان دارم اما بياييد بدبينانه قضاوت كنيم و از خود بپرسيم آيا امكان ندارد روزي كسي بيايد و از جيب خودش هزينه كند تا ما را به دست خود دچار حركتها و رفتارهايي سازد كه با روح فرهنگ علوي و اساس رويكرد انقلابي منافات دارد؟
مگر در طول تاريخ شيعه و لااقل در تاريخ معاصر - از دوره مرحوم آقاسيد ابوالحسن اصفهاني تاكنون - كم بودهاند افرادي كه يا با نقشههای طراحي شده سفارت انگليس يا با نيات صادقانه فردي خواستهاند براي مرجعيت تقليد و زعامت حوزه هديهای بياورند و عكسي بگيرند و... و مگر براي رنگ كردن ديوار حسينيه جماران به مرحوم امام راحل كم اصرار كردند و مگر نبود يكي از مريدان و مقلدان ثروتمند مرحوم شهيد سيدمحمدباقر صدر كه میخواست براي ايشان از پول حلال خودش خانه بخرد اما هرچه كرد ايشان نپذيرفت و تا زمان شهادت مستأجر باقي ماند؟
دوستان بزرگوار، به خدا بحث بر سر گرماژ طلاي به كار رفته در كشتي مطلا نيست، نگراني از مسيري است كه داريم به نام دين و حوزه و انقلاب و روحانيت میرويم و درست در تلخترين شرايط روزگار انقلاب و كشور مخاطب ما را با روحانيتي روبهرو ساخته كه به خاطر سرقت يك گوسفند حكم به قطع انگشتان دست میدهد و در رونمايي كشتي مطلا شركت میكند!
به خدا بحث جديتر از صدوچهل گرم طلاست!
نویسنده: حجت الاسلام محمدرضا زائری - کارشناس فرهنگ و رسانه