دیرینهای که در پشت غبار اقتصاد کشور طی دو قرن گذشته ثبت تاریخ شده است نشان از آن دارد که همیشه گروهی از متولیان جامعه به طریقی گرد هم جمع میشدند تا به بهانه سازمان دادن تجارت به نحوی از ثروت خود حراست و مراقبت کنند و البته در بین این گروههای بازرگانی هم حضور داشتند که هدف نهایی آنها در ضمن دادوستد مساعدت با اقشار مستضعفی بود که راه به جایی ندارند.
نگاهی به این تاریخ مکدر و اشخاصی که سالهای قبل از انقلاب اسلامی به صورت موروثی تکیه بر صندلیهای هیأت مدیره اتاقهای بازرگانی میزدند و بررسی رزومههای آنها نوید تازهای را نمیداد که اکثر آنها نمایندگان مردم در مجالس شورای ملی و سنای فرمایشی و از زیر ذرهبین اعلیحضرت عبور کرده بودند.
آن سالها سپری شد تا در سال ۱۳۵۸ همه چیز تغییر کند و پس از طی یک دوران فطرت رئیسجمهور منتخب مردم معلمی باشد که در کنار شغل شریف خود برای تأمین معاش خانواده و آبروداری به فروش کتوشلوار به صورت دورهگرد بپردازد و با طلوع انقلاب وزیر آموزش و پرورش شده تا در ادامه برای زمانی کمتر از سه ماه رئیسجمهور کشوری باشد که سالها آرزوی آزادی آن را در اندیشه میپروراند و بالطبع در کنار این انتخابهای صحیح اعضای اتاق بازرگانی هم از میان کسبهای انتخاب میشدند که رنگ و بوی دیانت و انقلاب اسلامی داشتند اما مرور زمان باعث میشد تا بازهم مسیر رخنهها گشوده شود و آمار متمولان و تجاری که تنها به درآمد میاندیشیدند افزایش یابد و میزان آنهایی که کسبوکار ساده و بیپیرایه داشتند به حداقل برسد که البته در زمان رأیگیری در اقلیت بودند و اتفاق تازهای برای تغییرات اساسی در بازرگانی و تجارت کشور نمیافتاد.
اکثر رانتها از حاشیه همین اتاقهای بازرگانی مثل قارچ روییدند و تلاش نمودند مسیر آن را به ناکجاآبادها تغییر دهند در حالی که همه میدانند بحث اقتصاد آن هم برای کشوری که دشمنان قسم خوردهای چون آمریکا و صهیونیست و عوامل آنها دارد سرنوشتساز میباشد و بالطبع اتاق بازرگانی که قلب آن است باید از همه عیوب مبرا بوده و کسانی که بر کرسیهای آن تکیه زدهاند پاکباختگانی باشند که بهجز تعالی این سرزمین فکر دیگری در سر ندارند.
اینجا اتاق بازرگانی یک ملت است و هرگز نباید جایگاهی برای سوداگریهای خاص باشد که در پشت برگزاری نمایش و کنسرت در تالار آن مخفی میشوند! اعضاء این اتاق را باید جوانان شوریدهای رقم بزنند که ضمن داشتن تخصص آکادمیک در این باره از تجارب پیشکسوتان کسب و تجارت نیز بهعنوان مشاور استفاده کنند، بنابراین نمیتوان تکیه بر باد زد و انتخاب را از میان کسبههایی صورت داد که سنین بالایی داشته اما توانایی تلاش مجدانه را ندارند. آنها اگرچه خبره تجارت و کسبوکار هستند اما تنها به درد مشاوره میخورند تا جوانان تحصیلکرده در این زمینه را مهیای جهش و تلاش نمایند.
زهی تأسف زیرا آن زمان که پس از سالها اقتصاد با بحران روبرو میشود و این اتاقهای بازرگانی هستند که باید به فریاد آن برسند تبدیل به حیاط خلوت و فراموشخانههایی شدهاند تا عضوهای هیأت مدیره آن اوقات فراغت را در آن سپری کرده و حافظ منافع خود باشند.
همین چند روز پیش بود که با سر زبان افتادن کارتهای بازرگانی اجارهای در بررسیهای انجام شده مشخص گردید اکثر این پروانهها به صورت یکبار مصرف جهت گروههای خاصی صادر شده که یکی از رؤسای این اتاقها تعداد پانصد عدد از آنها را فقط با معرفی یک شماره حساب مهر و امضا نموده است! امروز و بر خلاف گذشته شدت و حدت مسئولیت برای قوه قضائیه به مراتب بیشتر است که به امید این اتاقها نمیتوان اقتصاد بیمار کشور را مداوا کرد و پیشنهاد میشود با رأی دادستانی کل تمامی این فراموشخانهها که به همه چیز به جز امر حیاتی بازرگانی شباهت دارند تعطیل و پلمپ شوند.
نویسنده: حسن روانشید