که گفتهاند: «به عمل کار برآید به سخندانی نیست» و هریک از این ضربالمثلهای در قالب شعر برای خود حکایتی دارد تا مخاطب را قانع کند هیچ موفقیتی آسان به دست نیامده و بابتش هزینهها پرداختهاند! اگر همه آموزههای غرب و شرق را کنار گذاشته و مدارک تحصیلی دانشگاههای مطرح جهان را پیرامون مکتبها و فلسفههای مختلف که با پسوند «ایسم» شناخته میشوند به حواشی بسپاریم و خود را به درون آنچه از گذشتگان این آبوخاک بیادگار مانده بسپاریم خواهیم دید که همهچیز داریم اما قدرش را نمیدانیم، آمار بزرگان ادب و فلسفه در تاریخ بیکران این سرزمین وسعتی بس گسترده دارد که برگزیدههای آنها خیام، عطار، سعدی، حافظ و فردوسی هستند که هرکدام بهنوبه خود پیامآورانی دراینباره میباشند تا شاگردان به آنها تعصی کنند و ادعا نمایند به آنجا رسیدهاند و میدانند که هیچ نمیدانند و ایکاش این گزینه بهجایی میرسید تا روزی همه ابناء بشر از آن تمکین نمایند و همیشه خود را نادانتر از دیگری ببینند و سعی و تلاش داشته باشند بهجای خوداظهاریهای شیفته گانه به فراگیری نادانانه از غیر بپردازند تا افق مدینه فاضله را رؤیت کنند که افسوس اینچنین نیست و هرکدام از خود را از دیگری برتر و باسوادتر میبینیم و شیفته گانه به فراگیری نادان گونه از غیر بپردازند تا افق مدینه فاضله را رؤیت نمایند که افسوس اینچنین نیست و هرکدام از ما خود را از دیگری برتر و باسوادتر میپنداریم و ادعایمان به عرش میرسد. قرنهاست که بشریت چوب ندانستن را در قالب ادعای دانستن میخورد و بالطبع گروهی از ملت ما هم از این بلیه دور نمانده است تا علاوه بر نهادینه بودن یک خصلت ناپسند جهانی نوعی تقلید و برداشت غلط از بعضی فرهنگهای بیهویت غرب و شرق را هم به آن ضمیمه کنند. پروندههای کلان اقتصادی و هجومهای بیامان فرهنگی در دعاوی مختلف شاهد این مدعاست چون هرکدام در بدنه خود نوعی برداشت غلط از موفقیتهای دیگران بوده و همان مسیر را طی کردهاند غافل از اینکه شخص ثالث ممکن است شرایطی خاص داشته که توانسته است ارتفاع سخت را طی کند و یا قوانینی را دور بزند تا پس از او تجربهای برای قانونگذار و محاکم شود و اجازه تکرار ندهند و حالا کسانی خود را گرفتار میکنند که کورکورانه به این راه افتاده تا سرنگون شوند زیرا پیش خود میاندیشند بهتر از دیگران میدانند و بالطبع موفقتر از بقیه خواهند بود. راه راست همیشه هموار است و این ما هستیم که سعی میکنیم میانبر بزنیم غافل از اینکه مصائب بسیار و آیندهای تیره در بر دارد و همه اینها حاصل یک جمله است که ذهن ما را به اسارت خود گرفته «من بهتر از دیگران میدانم»! کلید این قفل بسته کجاست که هیچکس سعی نکرده سراغی از آن بگیرد زیرا میترسد با پیدا شدن راهکار پشت پردهها عریان شوند! یکی از پارامترهای مثبتی که از آغاز دولت یازدهم سمبل پروپاگانداهای این طیف بهحساب میآمد کلمه زیبا و دلنشین شفافیت بود که البته به دلیل بیتوجهیهای مفرط به آن پس از خاتمه مجلس دهم توسط یکی از نمایندگان فعال آن دوره به غنیمت گرفته شد تا مایه سرگرمی فصل بازنشستگی و نوعی قانونگذاری در سایه باشد! اگرچه پسازآن دولت دوازدهم همه تلاشها را بر آن متمرکز کرد تا به نحوی از رسانه ملی در ابراز شفافیتها پیشی بگیرد اما چون کابینه قبل از آن گارانتی لازم را برای این ادعا نداده بود بالطبع دولت بعدی هم نتوانست در این رقابت تنگاتنگ موفق باشد زیرا همه رسانههای مکتوب، دیداری، شنیداری و مجازی در این مورد خاص یک گام جلوتر از آنها بودند و امروز که آخرین روزهای هشت سال وعدهووعید سپری میشود تمام تلاش خود را بر ارائه آنچه میکنند که انجام آن بهنوعی وظیفهشان بوده و بابتش حقوق و مزایا و امتیازهای جورواجور گرفتهاند، اگرچه در بیشتر موارد موفقیت چندانی به دست نیامده است اما ادعاها همچنان به عرش میرود! شاید اگر هر آنچه در این نقد گفته شد را نتوانند بپذیرند و حمل بر آن کنند که معمولاً در پایان هر دوره مخالفان و مدعیانی هستند تا همهچیز را زیر سوأل ببرند درحالیکه رزومه و پیشینه این ستون طی هفت سال گذشته نشان میدهد همیشه پرچم شفافیت و عریان نویسی را بالا نگه داشته و برای هیچیک از طیفها تفاوت قائل نشده است زیرا اهمیت موضوع به آن برمیگردد که دبیر کمیسیون قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات هم که اتفاقاً از اصحاب رسانه است تمام این سالها را سعی بر سکوت داشت دستبهقلم شده و در صفحه توییتر شخصی خود مینویسد: «مخالفان پاگیری شفافیت، ۱- مدیران ضعیف، ۲- مدیران دورو، ۳- مدیران شفاهی، ۴- زیردستان مدعی و کممایه، ۵- فراریان پاسخگویی، ۶- مترصدان فساد و بقیه را شما تکمیل بفرمایید» که حالا با آمدن صد ما هم میگوییم نود هم پیش ماست!
ادامه دارد
نویسنده: حسن روانشید
ادامه دارد
نویسنده: حسن روانشید