چند روز پیش یکی از بازیگران فیلم «تنگه ابوقریب» توی اینستاگرامش نوشته بود: «پیشنهاد میکنم به مسئولین با اینکه خیلی درگیرن حتماً حتماً فیلم تنگه ابوقریب رو وقتی اکران شد ببینن. ببینید تا اگه نمیدونید یا یادتون رفته، یادتون بیاد که دقیقاً ۳۰ سال پیش تو روزای پایانی جنگ، قبل از پذیرش قطعنامه همین مردم و جوونها چه جوری و به چه دلیل جونشون رو گذاشتن وسط. ببینید ایرانیها برای حفظ شرف و غرورشون چه کردند، ببینید شاید شاید شاید خجالت بکشید...»
کاری نداریم که حالا همین بازیگران و خیلی از همکارانش اردیبهشت پارسال برای رای جمع کردن از مردم به نفع رنگ سبز و بنفش چهها که نکردند. اما باز هم دمشان گرم که مثل خیلیها نیستند که وقتی «یار»شان «دوباره» خرابکاری میکند، به جای نقد و اعلام موضع مردانه، سعی در مالهکشی میکنند و روزه سکوت میگیرند.
این مقدمه را نوشتم برای بچههای «تنگه ابوقریب» که چند روز دیگر، فیلمشان روی پرده مینشیند و میتوان دوباره پابهپای مظلومیت شیربچههای ایران اشک ریخت.
نوشتم که بگویم خلاصه داستانهایی که از فیلم خواندهاید و شنیدهاید، اصل ماجرا را نمیگوید.
اینکه «۲۱ تیرماه ۱۳۶۷ روز خاصی است در تاریخ هشت سال دفاعمقدس.» یا «در ٢١ تیرماه ١٣۶٧، حمله وسیعی سراسر جبهه جنوب را درگیر میکند، یکی از نقاط حساسی که دشمن قصد عبور از آن و رسیدن به شهرها و جادههای کلیدی ایران را دارد تنگه ابوقریب است؛ تنگهای که نام و خاطره اش در میانه تاریخ رسمی روزهای پایانی جنگ گم شده ... تنگهای که محل مقاومت افراد گردان عمار بود.» معرفی خوبی از فیلم نیست.
اصل قضیه این است که «داشتند برمیگشتند شهر. خبر قطعنامه رسیده بود و جنگ تقریباً تمام شده بود. ناگهان ولی صدام زد به دل مملکت ما، مجهزتر از همیشه، خشمگینتر از همیشه. و بچههایی که ساک روی دوششان بود که سوار قطار اهواز - تهران شوند، سوار کامیون شدند و رهسپار «تنگه ابوقریب». و تنگه ابوقریب بالاتر از کربلای ۵ و فتح المبین و بیت المقدس، شد بالاترین نشان رشادت و از خود گذشتگی «بچه تهرون»های بامرام گردان عمار. «بچه تهرون»هایی که رفتند که هموطنهایشان رنج نبینند، بلا نبینند، سایه بمب و موشک بالای سرشان نباشد.»
اینکه بازیگر فیلم میگوید مسئولان فیلم را ببینند تا شاید خجالت بکشند، حرف درستی است. چون بچههای گردان عمار قرار بود برگردند، اما جنگ بیموقع باعث شد که برگردند. نه به عقب که به خط مقدم. نه به استراحت که به جنگ و تلاش و «ایستادن».
کاش میشد در یکی از جلسات مشترک سران قوا این فیلم را پخش کرد. کاش میشد از مانیتورهای هیئت دولت، صحن مجلس، جلسه مسئولان عالی قضایی و... این فیلم را پخش کرد تا شاید در این اوضاع نابسامانی که همه فقط «حرف» میزنند، کمی هم «عملگرایی» دید.
توی همین روزهای سکوت و آرامش مسئولان، عوامل فیلم سینمایی «تنگه ابوقریب» تصمیم گرفتهاند به خاطر شرایط بد اقتصادی مردم و کشور و تخصیص نیافتن امکانات اولیه زندگی به مناطق دفاعمقدس، به جای صرف هزینه برگزاری مراسم افتتاحیه این هزینه را صرف اکران فیلم «تنگه ابوقریب» در خوزستان کنند.
به این ترتیب بهترین فیلم سیوششمین جشنواره فیلم فجر در شهرهای مختلف استان خوزستان که خط مقدم نبرد در دفاعمقدس بودند اکران خواهد شد. ضمن اینکه برنامهریزیهای لازم برای اکران در شهرهای بدون سینما هم انجام شده است که برنامه دقیق اکران در این مناطق اعلام خواهد شد.
کاش مسئولان این خبر را بخوانند و مثل بچههای گردان عمار، مثل بازیگران و عواملی که سه دهه بعد آن حماسه را به تصویر کشیدند و مثل خیلی از بچههای جهادی، آستینها را بالا بزنند و به جای سیاسیکاری و جناحبازی، کمی از درد مردم کم کنند. این توقع زیادی نیست!
نویسنده: مهدی رجبی