متاسفانه مخالفان ابراهیم و مواضع او درباره حضور جشنوارهای فیلمهاي ایران در جهان، به موازات انتشار سخنان این فیلمساز موجه ایران، آگاهانه موجی به راه انداختهاند تا چنین وانمود کنند که ابراهیم و دیگر منتقدان حضور جشنوارهای ایران، به طور کلی با جشنوارههاي خارجی و شرکت در این میادین مخالفند، در حالی که نه حاتمیکیا و نه منتقدان جشنوارههاي خارجی، با اصل شرکت در جشنوارهها مشکلی ندارند و اساسا هیچ عقل سلیمی این فرصت و ظرفیت معرفی و شناساندن سینما و ایران را نفی نمیکند، کما اینکه کسی و از جمله مخالفان جشنوارهها و شخص حاتمیکیا هرگز با شرکت مثلا فیلمهاي مجید مجیدی یا حتی فیلمی مانند «درباره الی» ساخته اصغر فرهادی و... مخالفتی نداشته و ندارند. اما کینهورزان نسبت به ابراهیم از جمله شبکههاي خارجی بدون اشاره به عدم مخالفت حاتمیکیا با حضور «درباره الی» در جشنوارهها، مرتبا با تکرار موضع ابراهیم درباره «جدایی نادر از سیمین» به این نکته اشاره داشتند که او فیلم ارتفاع پست را با سناریویی از «فرهادی» ساخته است، نوعی از خبرپراکنی و تحلیل منافقانه که یادآور روشهاي کلاسیک بریتانیای کبیر در عرصههاي مختلف از جمله سیاست و جامعه است.
نکته شگفتآور قضیه در خلط این مبحث است، بدین معنا که مغرضان همواره سعی داشتهاند تا مخالفت با فیلمسازی با نیت نمایش در جشنوارهها و پخش بینالمللی و اکران عمومی آثار در خارج را یکی معرفی کنند، در حالی که تفاوت فاحشی میان فستیوالها و اکران عمومی در دنیا است. به هر صورت دلسوزان سینما و ایران، وجود جشنوارهها و بازارهای دنیا را یک فرصت شمرده و از اصل آن دفاع میکنند، و همه این چالشها برای این است تا مسئولان، سمت و سوی غالب تولید در سینمای ایران را، از تمایل به جشنوارهها به سوی کسب بازارها و نمایش عمومی فیلمها در جهان تغییر دهند.
آنچه باعث شده تا برای چندمینبار صدای فیلمسازی مانند حاتمیکیا بلند شود و بعضا به صورت مستقیم از فیلم و فیلمسازی نام ببرد، همانا رویکرد و چگونگی شرکت در جشنوارهها است و خصوصا نوع راهبردی سینمای ایران در بخش مدیریتی است که باعث شده تا جشنوارههاي داخلی به زایدهای تبدیل و از سوی دیگر خطدهنده اصلی سینمای ایران، جشنوارههاي خارجی باشند تا آنجا که سهم قابل توجهی از تولیدات ایران، از ابتدا، با تمایل و خواست جشنوارههاي خارجی به سرانجام برسند. این موضعگیری حاتمیکیا هم جدید نیست. او به عنوان هنرمندی که نسبت به جامعه و مردمش متعهد است، همواره این دغدغه را داشته است. نمونه پیشین این آسیبشناسی، گوشزد او در فیلم آژانس شیشهای (با ترسیم چهره شاخصترین نماینده سینمای جشنوارهای) بود، همچنان که با سروصدای بیش از حد شیفتگان اسکار ایران و محتوای فیلم برگزیده، عکسالعمل درخور توجهی بروز داد، گرایش و موضعی که از سینماگر انقلاب انتظار میرفت.
اوضاع و فضای سینمای ایران حکایت از این دارد که به تابعیت از رویکرد سیاسی غالب دولتی، توجه و اهتمام مجدد تا حد سرمایهگذاری روی آثاری که بتواند دل و مغز فستیوالنشینها را تسخیر کند درحال نضجگیری است، این خطری است که حاتمیکیا را به عکسالعمل واداشته است. در واقع هرکس اندک دلی درگرو ایران و ایرانی داشته باشد باید نسبت به این موج حساس باشد. چرا که مرور تاریخ سینمای جهان نشان میدهد که هیچ کشوری تاکنون با حضور در جشنوارهها و فیلم ساختن برای رضایت مدیریت جهانی سینما به جایی نرسیده است. هر کشوری که امروزه سینمایش حرفی برای گفتن دارد توفیق خود را از رهگذر ساختن فیلم در درجه اول برای مردم کشور خودش بدست آورده است، حالا اگر در این رویکرد آثاری راه به جهان گشود و کرسیهایی را کسب کرد که چه بهتر و گرنه برد با کشوری است که فیلمهایش برای تماشاگر داخلی تولید شده باشد. بازهم تجربه نشان میدهد و نمونههاي جهانی زیادی وجود دارد که اگر مقصود از حضور جهانی درخشیدن در محضر مردم کشورها باشد، بیبرو برگرد این توفیق از نتیجه بومیسازی و استقبال مردم مبدا و خاستگاه فیلم و فیلمساز محقق میشود. مثلا منهای آمریکا که اظهرمنالشمس است، همین فرانسه را در نظر بگیرید، چه دوران طلاییاش، چه دوران میانه با رکودش و چه حالا که سینمای پرمخاطبش دارد جان میگیرد، در هیچ مقطعی متولیانش، مشوق فیلم ساختن برای جشنوارهها نبودهاند؟ بلکه آنها فستیوالی را دایر و به توفیق رساندند تا از محصولات دیگران برای جهان گستری فرهنگی خود سود ببرند. در همین دوران، در عین اینکه مدیریت کن، کار خودش را میکند، اما سیاستها و برنامهریزیهاي سینمایی این کشور در راستای توسعه سینمای تماشاگرپسند و مواجهه با سلطه هالیوود است. واقعا کدام کشور را میتوان نام برد که با فیلم ساختن برای جشنوارهها سری توی سرها در آورده باشد، هرچند ایامی و چند صباحی هم آثاری از این کشورها جایزهای گرفته باشند اما به توسعه سینما نرسیدهاند، مثلا آمریکای لاتین الان کجا ایستاده است و... چون هر فیلمی از چنین کشورهایی اگر به جوایزی هم رسیدهاند، در بالادستترین اتفاقش، باعث رونق آن جشنواره شده است. مصداق دیگر این بحث سینمای کره و چین است. این کشورها برای رشد و توسعه و گسترش سینمای داخلی خود، در عین توجه به تولید برای مردم داخل، مبادرت به توسعه جشنوارههاي داخلی خودشان کردهاند.
در همین رابطه دوتن از پخشکنندگان بینالمللی در میزگرد اخیر یکی از خبرگزاریها به نکات قابل تاملی اشاره کرده بودند، از جمله اینکه «سینمای آمریکا با ۲۰ درصد تولیداتش و هند با ۱۰ درصد دنیا را گرفتهاند»، در حالی که «هر فیلمسازی در هر سطحی در ایران فیلم میسازد فکر میکند باید فیلمش را در خارج نمایش دهد، در هیچ جای دنیا چنین اتفاقی نمیافتد».
بیتردید باید این نکته را بپذیریم که هر جشنوارهای با پذیرش و حتی جایزه دادن به یک فیلم، برنده اصلی (از هر نظر) خودش است. هر فیلمی که کن، برلین، ونیز و... بتوانند جذب کنند بیشک بیشترین سهم این موفقیت، نسیب خودشان میشود، پس وقتی شرکت ما در فستیوالها حداقل فایده را خواهد داشت که فیلم حاضر واجد ارزشها و غرور ملی خودمان باشد. بنابراین وقتی حاتمیکیا میبیند که برخی فیلمسازان به هر قیمتی (حتی بیقیمت کردن ایران و ایرانی) سمت و سوی اثرشان را با سیاستهاي بیگانه تنظیم میکنند، سکوت را جایز نمیبیند. او که ودیعه الهی هنرمند بودن را برای چرب و شیرین دنیا و شهرت و غیره یدک نمیکشد. او به یمن الطاف خداوند و حمایت همین مردم به جایگاه ارزشمندی رسیده تا در بزنگاههاي تهدید مردم و کشورش به میدان بیاید. او اگر به فکر چند لقمه نان بیشتر و آلاف و الوف دنیایی بود که با این اقتصاد موجود، در عرصههاي دیگر، خیلی زودتر و قابل توجهتر به رقمهاي مشابه دیگران دست مییافت.
او هنرمند است و وظیفه پالایش جامعهاش از آسیبها را بر دوش میکشد، از همین رو وقتی حس میکند که سینمای ایران دارد توسط فستیوالها مدیریت میشود (یا خطر آن میرود)، مانند زمان نمایش آژانس شیشهای که همه هموغم مدیریت وقت جشنوارههاي خارجی بود، با «درام» هشدار میدهد و یا مثل امروز از فرصت تریبونی فیلمش استفاده میکند تا صدایش به گوش مسولین برسد. چنین است که حاتمیکیا متمایز از هم صنفیهایش، مقامدار «هنرمند زمانه» خود در این روزگار میشود.
محمدتقی فهیم