شاید اگر کارنامه حدود دو سال گذشته دولت تدبیر و امید را بررسی کنیم، قطعا نقطه کلیدی آن بحث مذاکرات هستهاي باشد. مذاکراتی که از همان ابتدا، دولت آقای روحانی برای آن برنامه ویژهاي داشت. بیشترین تمرکز دولت یازدهم پس از روی کار آمدن، به نتیجه رساندن مذاکرات و رفع تحریمها بود. استدلال دولتمردان هم این بود که این مذاکرات ميتواند گره از مشکلات اقتصادی جامعه ایرانی بگشاید.
قطعا آن جمله معروف رئیسجمهور محترم را فراموش نکرده ایم که گفته بود «سانتریفیوژ باید بچرخد، اما چرخ اقتصاد هم باید بچرخد»
این جمله شاید در نگاه اول مشکلی نداشته باشد، اما وقتی کمی بیشتر بر آن دقت کنیم، متوجه ميشویم که اشتباه بزرگ ممکن است از همین جمله آغاز شود. گره زدن مشکلات اقتصادی و بهانهتراشی برای نقص در چرخ اقتصاد قطعا اتفاق و انتخاب درستی نیست. قطعا نمیتوان از تاثیر تحریمها بر مشکلات اقتصادی گذشت، اما اینکه همه مشکلات و کاستیها را بر گرده تحریمها بگذاریم، منصفانه و منطقی نیست.
به هرحال با استراتژی دولت و تغییر در تیم و شیوه مذاکرات، قرار بر این بوده و هست که با منطق ایرانی و اسلامیمان، رژیم تحریمهاي ظالمانه را بشکنیم. طبق آنچه اعضای مذاکرهکننده ما و طرف مقابل مطرح ميکنند، این اتفاق ممکن است طی یک دو ماه آینده رقم بخورد.
اما آنچه در این مقال قرار است به آن بپردازیم، نقد اظهارات احساسی درخصوص مسائل مرتبط با هستهاي است. طی ماههاي اخیر قطعا موارد متعددی بوده که برخی اظهارات و موضعگیریها جای نقد جدی را داشته و البته مورد نقد هم قرار گرفته است.
اما شاید یکی از موارد اخیر را بتوان در سخنان رئیسجمهور محترم در جمع مردم شیراز یافت. آنجا که گفته بود «برای ما آنچه از سانتریفیوژ مهمتر است قدرت استدلال و منطق تیم مذاکرهکننده ماست.»
سانتريفيوژ نشانه مقاومت ملت
اول آنکه مشخص نیست چرا مدام سعی ميشود از قدرت سانتریفیوژهای ایرانی کاسته شود. یکبار در کفه ترازوی قیاس با چرخ اقتصاد، بار دیگر به چالش کشیدن آرمان بودن یا نبودن آن، و حالا نیز بحث قدرت آنها مطرح ميشود. قطعا ماشین سانتریفیوژ نه آرمان ماست و نه قدرت ما. اما در پس همین ماشینهاي فلزی و بیروح سانتریفیوژ، قدرت اصلي ملت ايران نهفته است. در پس همين ماشينهاي غنيسازي، جوانان و دانشمندانمان ايستادهاند. همانهايي كه راه احمديروشنها، شهرياريها و... را ادامه ميدهند.
نميتوان اين موضوع مهم را از درجه اول بودن ساقط كرد، وقتي بيش از يك دهه است كه دنياي استكبار (و نه جامعه جهاني) تلاش ميكند ما را در منگنه فشارها و تحريمها و تهديدها قرار دهد، قطعا نميتوان از كنار مقاومت و پايمردي ملت ايران به سادگي گذشت.
دنده عقب دوازده سال پيش
اگر به تاريخ ۱۲سال اخير پرونده هستهاي ايران برگرديم، به نكات جالبي برميخوريم.
در سال ۸۲ دبير شوراي عالي امنيت ملي جناب آقاي روحاني بود. اتفاقا برخي از اعضاي فعلي تيم مذاكرهكننده، در آن زمان نيز مشغول به فعاليت بودند. در همان دوران بيانيه سعدآباد، توافقنامه بروكسل و پاريس شكل گرفت.
در آن مذاکرات که با تروئیکای اروپایی سه کشور انگلستان، فرانسه و آلمان انجام ميشد ایران حاضر شده بود میزان دستگاههای فعال خود را به سه عدد سانتریفیوژ تقلیل دهد که همین نیز مورد موافقت آنها قرار نگرفت و نهایتا کل فعالیتهای هستهاي ایران به حالت تعلیق درآمد و تمام مراکز مرتبط با تحقیقات هستهاي کشورمان توسط بازرسان آژانس انرژی اتمی پلمب گردید؛ به تعبیر دیگر خواسته حداکثری طرفهای مذاکرهکننده محقق شد.
در آن برهه تاريخي، ايران همه خواستههاي طرف مقابل را پذيرفته بود، اما ظاهرا طرفهاي غربي هيچ ضمانتنامهاي را براي اجراي تعهدات خود نداده بودند.
همين امر هم سبب شد تا رهبر معظم انقلاب دستور رفع تعليقها را به دولت وقت بدهد. اين را ميشود در بيانات ۱۲ دي ۸۶ مقام معظم رهبري يافت: «این فرایند عقبنشینی البته برای ما یک فایدهای داشت - بیفایده نبود این عقبنشینیها - فایدهاش این بود که هم خودمان وعدهها و حرفهای رقبای اروپائی و غربی را تجربه کردیم، هم افکار عمومی دنیا تجربه کرد. امروز هر کس به ما میگوید آقا تعلیق موقت بکنید، ما میگوئیم تعلیق موقت را که یک بار کردیم؛ دو سال! دو سال تعلیق موقت کردیم. فایدهاش چه شد؟ اول گفتند موقت تعلیق کنید، گفتند تعلیق داوطلبانه بکنید؛ ما هم به خیال موقت و به خیال داوطلبانه، تعلیق کردیم. بعد هر وقت اسم از برداشتن تعلیق آمد، یک قرشمال بازیای در سطح دنیا درست کردند - در سطح مطبوعات و رسانهها و محافل سیاسی - وای، داد، داد، ایران میخواهد تعلیق را بشکند! تعلیق شد یک امر مقدس که ایران اصلاً حق ندارد نزدیکش برود! ما این را تجربه کردهایم؛ دیگر، تجربهی جدیدی نیست. آخرش هم گفتند: این تعلیق موقت کافی نیست؛ اصلاً باید بکلی بساط اتمی را جمع کنید. همین اروپائیها که میگفتند شش ماه تعلیق کنید، وقتی این کار را کردیم، گفتند بایستی جمع کنید! این فرایند عقبنشینی، این فایده را برای ما داشت؛ هم برای خود ما تجربه شد، هم برای افکار عمومی دنیا تجربه شد. لیکن عقبنشینی بود دیگر؛ عقبنشینی کردند.
من همان وقت هم در جلسهی مسئولین - که از تلویزیون پخش شد - گفتم اگر چنانچه بخواهند به این روند مطالبهی پیدرپی ادامه بدهند، بنده خودم وارد میدان میشوم؛ همین کار را هم کردم. بنده گفتم که بایستی این روند عقبنشینی متوقف شود و تبدیل بشود به روند پیشروی، و اولین قدمش هم باید در همان دولتی انجام بگیرد که این عقبنشینی در آن دولت انجام گرفته بود؛ و همین کار هم شد.»
بازگشت دوباره
درست ۱۰ سال پس از ماجراي آن توافقات در دولت اصلاحات، دبير وقت شوراي امنيت، به عنوان رئيسجمهور يازدهم انتخاب ميشود. پرونده از شوراي امنيت به وزارت امور خارجه انتقال مييابد و وزير امور خارجه، زير نظر رئيسجمهور مسئوليت پرونده هستهاي را بر عهده ميگيرد.
مذاكرات پيدرپي شكل ميگيرد. اين بار هم ايران برخي محدوديتها را ميپذيرد و حتي تعليق و پلمب باز هم شكل ميگيرد. اما دولتمردان معتقدند، پيروزي ملت ايران نزديك است.
همانطورکه در بیانیه رسمی وزارت خارجه از نتایج مذاکرات لوزان سوئیس آمده است، ایران پس از امضای توافق جامع هستهاي با ۱+۵ مجاز است به مدت ۱۰ سال بیش از ۵۰۰۰ دستگاه سانتریفیوژ نسل یک برای غنیسازی اورانیوم به میزان ۳.۵ درصد داشته باشد و پس از آن این محدودیت نیز برداشته خواهد شد و با نظارت آژانس بينالمللی انرژی اتمی ميتواند بدون محدودیت نیازهای خود را در این صنعت کلیدی تامین نماید.
به عبارت دیگر چنانچه این بند از توافق جامع اجرایی شود، حق غنیسازی اورانیوم برای مصارف صلح آمیز صنعتی توسط دشمنان جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته شده است که دستاورد ارزشمندی ارزیابی ميشود.
حالا سوال اينجاست كه طي بيش از يك دهه گذشته مذاكرهكنندگان ما چه قدرتي را كسب كردهاند كه توانستهاند نتيجه مذاكرات را با ۱۸۰درجه اختلاف نسبت به گذشته تغيير دهند؟ چه رقم خورده كه دشمنان ملت ايران حق غنيسازي را پذيرفتهاند؟ چه شده آنها كه زماني اجازه چرخش حتي ۳ ماشين سانتريفيوژ را نميدادند، حالا طبق اعلام وزارت خارجه ما، نه تنها پذيرفتهاند كه طي سالهاي بعد ما ميتوانيم بدون محدوديت كار خود را دنبال كنيم.
قدرت در كجاست؟
با بررسي تاريخچه مذاكرات به اين نتيجه ميرسيم كه با وجود یکی بودن عناصر اصلی تیمهای مذاکرهکننده در سالهای ۱۳۸۲ و ۱۳۹۴، تفاوتهاي بسياري در خروجي آنها مشاهده ميشود. نتيجه مذاكرات سال ۸۲ تعطیلی کامل و تنها یکی از خروجیهای مورد انتظار سال ۹۴، رسمیت یافتن حق غنیسازی با ۵۰۰۰ سانتریفیوژ اعلام شده است.
حال سوال اينجاست، اگر قرار بود قدرت تيم مذاكرهكننده نتيجهبخش باشد، چرا در همان سال ۸۲ اين نتايج به دست نيامد؟ پس اگر قدري با دقت مسائل را بررسي كنيم، سخن اشتباه خود را تصحيح ميكنيم و به اين باور ميرسيم كه قدرت ما به خاطر قوت يافتن ایمان و باور به تواناییهاي درونی است. بهخاطر تلاشهای دانشمندان جوان کشور است. به جهت پیشرفتهاي عظيم در صنعت هستهاي کشورمان بدون توجه به تهدید و تحريم دشمنان است.
باراك اوباما معتقد بود: «اگر ميتوانستم تمام پیچ و مهرههاي صنعت هستهاي ایران را باز ميکردم.»
اما چرا آنها نه تنها دستشان به پيچ و مهرهها نرسيد كه فعاليت هستهاي ما تا پيش از توافقات اخير به جايي رسيد كه بیش از هجده هزار سانتریفیوژ در سایت هستهاي نطنز فعال شد، غنیسازی بیست درصدی مورد نیاز کشور در داخل انجام گرفت، راکتور آب سنگین اراک طراحی و مراحل آغازین ساخت آن نیز صورت پذیرفت.
تمامي اين پيشرفتها درست در زماني رخ داد كه دشمنان ملت ايران تصور ميكردند ميتوانند با تحريمهاي فلجكننده ما را از پا درآورند. تحريمهاي غربيها نه تنها نتوانست قطار صنعت هستهاي ما را از حركت بازبدارد، كه اتفاقا در صنايع و فناوريهاي ديگر هم گامهاي بلندي برداشتيم
قدرت ديگر ايران در مذاكرات هم تاثيرگذاري جمهوري اسلامي در معادلات منطقهاي و جهاني بود. در جنگ دنياي استكبار عليه سوریه، اراده ایران بر آمریکا پيروز شد و بشار اسد باقی ماند.
در جنگهای چندده روزه رژیم صهیونیستی متحد استراتژیک آمریکا علیه لبنان و فلسطین، دخالت مستقیم ایران که برای اولینبار با افتخار از سوی رهبر انقلاب اعلام شد ناکامی و خفت دشمنان محور مقاومت در منطقه را برای آمریکا به ارمغان آورد. برآیند قضایای بیداری اسلامی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به نفع آمریکا و متحدانش نبود و آنها را به شدت به زحمت انداخت.
مبارزه ادعایی آمریکا علیه تروریسم برای اعمال فشار به جمهوری اسلامی ایران، عملا به ضد خودش تبدیل شد. تضعیف موقعیت تحمیلی نظامی آمریکاییها در افغانستان و عراق با تقویت همزمان نفوذ معنوی ایران در آن کشورها همراه شد. حمایت اولیه از القاعده و داعش دستساز متحدان منطقهاي غرب در منطقه به حوادثی چون "شارلی ابدو" در فرانسه و حمایت مستشاری ایران از دولت قانونی عراق برای دفع خطر آنها انجامید و نیت حقیقی ایران برای مبارزه واقعی با تروریسم را تصدیق و اثبات نمود.
اينها مشتي نمونه خروار از اين سالهاي قدرتمندتر شدن ايران است.
چشمها را بايد باز كرد!
باراك اوباما: «ما ميدانيم كه به دليل دورهاي كه ما تحريمها را به مدت يك دهه اعمال كرديم، ايران از ۳۰۰ يا چند صد سانتريفيوژ به دهها هزار سانتريفيوژ در پاسخ به تحريمها اضافه كرد.»
جان كري: «ایران در سال ۲۰۰۳، صد و شصت و چهار سانتریفیوژ داشت اما امروز آنها ادعا ميکنند ۲۷ هزار سانتریفیوژ دارند و ۱۹ هزار سانتریفیوژ فعال یا قابلیت فعالیت را دارد. امروز سانتریفیوژهای کمتر از این رقم فعال هستند. بنابراین آنها ظرفیت هستهاي دارند و چند سال پیش زمانی که سیاست دولت وقت (آمریکا) انجام ندادن هیچ غنیسازی بود،آن را بدست آوردند. این سیاست دولت بود اما آیا اجرا شد.اگر اجرا ميشد چرا آنها از ۱۶۴ سانتریفیوژ به ۲۷ هزار سانتریفیوژ رسیدند.»
وندی شرمن: تحریمها نتوانستهاند برنامه هستهای ایران را متوقف کنند. ایرانیها در دوران تحریمهای اقتصادی از ۱۶۵ سانتریفیوژ به ۱۹ هزار سانتریفیوژ رسیدند. ایرانیها اقتصاد و فرهنگ مقاومتی دارند و آنها احساس کردند که باید برنامه هستهای خود را پیش ببرند. چیزی که این برنامه را متوقف کرد، برنامه مشترک اقدام (توافق موقت ژنو) بود. تنها گزینه بادوام، رسیدن به توافقی با میزان نظارت و شفافیت کافی جهت درک رویدادهای پیرامون برنامه هستهای ایران است.»
شايد لازم باشد مسئولان اجرايي ما قدري دقت نظر خود را بالا ببرند. طرف مقابل به اين باور رسيده كه مقاومت ملت ايران سبب شده كه امروز مذاكرات در اين نقطه قرار گرفته باشد. طرفهاي غربي در سخنان خود «قدرت تيم مذاكرهكننده» را عامل تاثيرگذار نبودن تحريمها نميدانند. آنها برخلاف عدهاي به اين باور رسيدهاند كه ايرانيها، اسير تهديدات دشمن نميشوند و درس غيرت و شجاعت را از دين و آيين خود گرفتهاند.
افزايش سانتريفيوژهاي ايران طي اين مدت حدود ۱۲سال، فقط يك معني ميدهد: «ما ميتوانيم» اما افسوس كه برخيها فكر ميكنند، دشمن به خاطر چشم و ابروي زيبا يا خندههاي مليح مذاكرهكنندگان ما پاي ميز حاضر شده است!