حكايت عجيبي است، حكايت ما انسانهاي معاصر. بزرگان ادب و فرهنگمان را زود فراموش ميكنيم. لطفا به كسي برنخورد، خودمان را ميگوييم.
خود ما كه خيلي زود ياد قلههاي فرهنگ و هنر اين مرز و بوم را به دست باد ميدهيم تا با خود به ناكجاآباد ببرد. ما كه معمولا براي بدرقه آخر هنرمندانمان آمادهايم. البته اگر آن هنرمند بتواند باعث ديده شدن ما بشود و چند عكس درست و درمان از بين مراسمش دربيايد.
ما كه خيلي زود يادمان ميرود، شاعري در اين شهر ميزيسته است. ما كه چشممان را به روي سكوت احمد عزيزي بستيم. ما كه «کفشهای مکاشفه» را با كفشهاي ميرزا نوروز اشتباه گرفتيم و گذاشتيم پشت درب خانه دلمان. ما كه «خوابنامه و باغ تناسخ»، «ترجمه زخم»، «باران پروانه»، «رودخانه رؤیا»، «ملکوت تکلم»، «سیل گل سرخ» و... را لاي كتابهاي كتابخانهمان گم كرديم.
راستي اگر احمد عزيزي به همين زوديها از بستر بلند شود و از تخت بيمارستان پايين بيايد، ما روي نگاه كردن در چشمهايش را داريم؟ اگر او به اينترنت دسترسي پيدا كند و خبرهاي اين هشت سال را جستوجو كند و تعداد انگشتشمار آنها را ببيند، ما چه جوابي داريم كه بدهيم؟
حالا كار به جايي رسيده كه بايد براي تامين هزينه درمان او و گرفتن مراسم بزرگداشتش گلريزان بگيريم؟ علیرضا قزوه پيشنهاد بدي نداده است، اما نهادهايي مانند وزارت ارشاد، صدا و سیما، سازمانهای شهرداری و... روي شركت كردن در چنين مراسمي را دارند؟ آيا آنها ميتوانند از بودجههاي ريز و درشتشان دل بكنند تا به زخم كهنه احمد عزيزي بزنند؟
هشت سال پیش، روز ۱۵ اسفند سال ۸۶، درست زمانی که مردم خود را برای آغاز سال نو آماده میکردند، خبری ناگوار جامعه ادبی کشور را با بهت همراه کرد. خبر چنین بود: احمد عزیزی، شاعر آیینی به کما رفت.
احمد عزیزی که در سال ۳۷ در سرپل ذهاب به دنیا آمد، از جمله شاعران خوشقریحه در قطار شعر انقلاب است که تاکنون از او سرودههای بسیاری منتشر شده است که عمده آنها در موضوعات آیینی است. عزیزی در مثنوی صاحبسبک به شمار میرفت و توانست در مدتی مخاطبان خاص خود را نیز بیابد. به گفته کاکایی، عزیزی نبوغ عجیبی در رفتار با کلمات و ترکیبسازی داشت که همین دو وجه، شعر او را از دیگران بارز و متمایز کرده بود. شعرهایش تهلهجه عرفانی داشت. عارف نبود، اما برای توصیف طبیعت از واژگان، اصطلاحات و نگاه عارفانه استفاده میکرد. طبیعتگرا بود و جهان را با چشم عرفان میدید. در غزل رویه سنتی داشت، اما در مثنوی خلاقیت داشت و مثنویهایش به زبان امروز نزدیک میشد. تبحر احمد در کنار هم نشاندن اعجاباگیز کلمات و ساختن بدایع هنری و ادبی بود، به طوری که بسیاری از شاعران همعصر او از مثنویهایش تقلید میکردند. مرحوم نصرالله مردانی هم در مثنویهایش اینگونه بود، اما آثار احمد تنوع بیشتری داشت.
عزیزی از سال ۸۶ تاکنون به دلیل اختلالات کلیوی هشت سال است که بر تخت بیمارستانی در کرمانشاه خفته است و خواهرش، زینب عزیزی، مراقب و پرستار همیشگی اوست.
زينب عزیزی در گفتوگو با تسنیم، با اشاره به آخرین وضعیت جسمی احمد عزیزی گفت: وضعیت ایشان به لحاظ علائم حیاتی مانند سابق است، مشکلی از نظر علائم حیاتی ندارد؛ به طوری که ضربان قلبش، تعداد تنفسش و دیگر علائم حیاتی او همگی در حد طبیعی است. ضربان قلبش ۷۰، تعداد نفسهایش ۹۳ و فشارش به اندازه نرمال ۵/۱۱ بر هفت است، اما به لحاظ هشیاری همان اندازه سابق یعنی همان ۵/۱۰ تا ۱۱ است، اما به لحاظ جسمی حالت ضعف دارد و لاغرتر از گذشته شده است.
وی با بیان اینکه مدتی بود به دلیل گرفتاریهای شخصی نتوانستم به دیدن او بروم، از تغییرات جسمی برادرش گفت و ادامه داد: پاهایش به دلیل عدم انجام فیزیوتراپی از آن شکل اولیه برگشته و یکپایش به طور کلی جمع شده و پای راستش خشک شده است. من در این مدت چون دختر خودم بیمار بود، نتوانستم در بیمارستان حضور داشته باشم. به علاوه اینکه فیزیوتراپی بیمارستان محدود است.
هشت سال بیماری علاوه بر مشخص نبودن وضعیت بیمار و مشکلات عاطفی و روحی، مشکلات مادی هم درپی دارد. عزیزی با اشاره به همین مشکلات از برگزاری جلسهای با استاندار کرمانشاه خبر داد و افزود: من با حوزه هنری و استانداری کرمانشاه برای حل برخی از مشکلات صحبت کردم. استاندار به من زمانی به مدت دو الی سه دقیقهای برای طرح مشکلات دادند. ابتدا گمان میکردم که ایشان، احمد را نمیشناسد، اما در آن جلسه مسائلی مطرح شد و استاندار نیز نامهای به بخش دیگری زدند تا رفع مشکلات پیگیری شود.
عزیزی با وجود آنکه مشکلات متعددی دارد، اما گلایهای از نهادی نمیکند و تنها با طرح آن یادآور شد: ارشاد کوچکترین کمکی نمیکنند. در سنوات گذشته پنج شش سال پیش کمکهایی را انجام داده ولی اخیراً نه. ارشاد قرار شده برای کنگره کمکهایی را انجام دهد. کنگره احمد عزیزی قرار بود پارسال برگزار شود، به همین دلیل برای برپایی آن با ارشاد با استانداری و حوزه هنری صحبت کردند تا برگزار شود. به دلیل نبودن بودجه برگزاری آن به تعویق افتاده است، به هر حال موکول کردند به آبانماه حالا اگر باز هم به تعویق نیفتد.
خواهر احمد عزیزی در پایان به وضعیت کتابهای او اشاره کرد و افزود: کتابهای احمد طالب زیاد دارد، اما هیچکدام از کتابهای او تجدید چاپ نشده است. من الان درگیر بیماری احمد هستم و آنقدر که مشکل مالی و... دارم به دنبال دیگر موضوعات در این زمینه نیستم. احمد هم به غیر از من و خواهر کوچکترم کسي دیگر را ندارد.
وی در پایان از همه خواست تا برای سلامتی او و دیگر بیماران دعا کنند تا خداوند جامه عافیت بر تن آنها بپوشاند و با خبر سلامتیشان خانوادههایشان را شادمان کند.
(تيتر اين مطلب، مصرعي از يكي از سرودههاي فاضل نظري است)