سیزدهم آبان ۹۴ دقیقا سیوششمین سالگرد تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود. در ۱۳ آبان ۵۸ تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام(ره) در اعتراض به دخالتهای مداومی که از دهه سی خورشیدی به بعد توسط دولتمردان آمریکایی و عمالشان در ایران صورت گرفته بود سفارت این کشور در ایران را به اشغال خود درآوردند و سعی کردند با تسخیر سفارت صدای اعتراض خود را به گوش سران کاخ سفید برسانند.
تسخیر سفارت که خیلی زود از جانب امام خمینی(ره) بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران به "انقلاب دوم" نامگذاری شد چه به لحاظ ریشههاي شکل گیری رویداد که به سالها قبل و فروپاشی دولت ملی مصدق باز میگشت و چه به لحاظ واقعهنگاری آنچه در بطنش روی داد ميتوانست زمینهساز ساخت چندین درام سینمایی و سریال تلویزیونی شود اما عجیب است که با گذشت نزدیک به ۴ دهه از این اتفاق سینماگران ایرانی کمترین کاری در برابر این اتفاق انجام ندادهند.
اصلیترین بهانهاي که برای این کمکاری آورده ميشود نیز خلأ منابع مالی مورد نیاز برای تولید چنین پروژههايي است اما واقعیت امر این است که در این نزدیک به چهل سال حتی ده فیلمنامه با قابلیت کار برای تولید اثری سینمایی یا تلویزیونی مرتبط با تسخیر سفارت به نهادهای مسئول ارائه نشده است که بخواهیم درباره چرایی عدم تخصیص بودجه به آنها حرف بزنیم.
دو تهیهکنندهاي که پیگیر تولید پروژههايي مرتبط با تسخیر سفارت بودند
اگر بخواهیم به پیگیرترین سینماگرانی که قصد داشتهاند پروژههايي مرتبط با تسخیر سفارت را به تولید برسانند اشاره کنیم ردپای دونفر پررنگتر از بقیه است؛ یکی سیدجمال ساداتیان است تهیهکننده شناخته شده سینمای ایران و صاحب آثاری چون "به رنگ ارغوان"، "چهارشنبهسوری"، "شوریده" و "آذر، شهدخت، پرویز و دیگران".
نفر دوم ایرج تقیپور است که طی سالهای فعالیتش به عنوان تهیهکننده بیشتر علاقه داشته بر ایدههاي متفاوت سینماگرانی چون مسعود کرامتی، اصغر فرهادی و سعید ابراهیمیفر در آثاری چون "روز کارنامه"، "رقص در غبار" و "مواجهه" کار کند.
هیچ حمایتی نشد و ما هم قید کار را زدیم
سیدجمال ساداتیان چند سال قبل از علاقهاش برای ساخت فیلمی با محوریت تسخیر لانه جاسوسی سخن گفت. او قصد داشت این پروژه را با نام اولیه "تسخیر سفارت آمریکا" با مشاورههاي یکی از چهرههاي مطرح در جریان تسخیر سفارت یعنی ابراهیم اصغرزاده به سرانجام برساند.
او دو سال قبل نشستی مطبوعاتی را هم درباره چگونگی راهاندازی این پروژه برگزار کرد و از حضور یک گروه از نویسندگان برای نگارش فیلمنامه کار خبر داد.
ساداتیان حتی از این گفت که این فیلم به جای یک کارگردان توسط چند کارگردان ساخته شده و علاوه بر استفاده از منابع مطالعاتی غیرفارسی برای نگارش فیلمنامه، تعدادی بازیگر خارجی نیز در کار حضور خواهند داشت. با این حال دو سال بعد از آن نشست و آن حرفها هیچ اقدام عملی درباره این پروژه صورت نگرفته است.
ساداتیان درباره چرایی این ماجرا ميگوید: وقتی حتی از تولید پروژهاي در گونه دفاعمقدس هم از ما حمایت صورت نميگیرد دیگر حرف زدن از پروژه سینمایی تسخیر سفارت بیهوده است. وی ادامه ميدهد: هیچ حمایت عملی صورت نگرفت و ما هم پشت دستمان را داغ کردیم که سراغ چنین سوژههايي برویم.
ساداتیان درباره اینکه فکر ميکند چرا از چهرههايي مجرب برای تولید چنین پروژههاي استراتژیکی حمایت نميشود بیان ميدارد: مشکل نگاه متضادی است که ارگانهای حامی با نگاه امثال ما دارند. ما سعی ميکنیم در اثر خود به عنوان ناظری بیطرف به ارائه شرح ماوقع بپردازیم اما آنها سعی دارند خیلی سفارشی و کلیشهاي کار را پیش ببرند و طبیعی است که تعارض این دو نگاه مشکلساز ميشود.
مدیران فارابی وعدههايي دادهاند...
"دیدار در شرمیتوو" عنوان پروژهاي بود که ایرج تقی پور ميخواست منطبق با اتفاقات منجر به ماجرای تسخیر سفارت آمریکا بسازد. تقیپور در آخرین روزهای عمر دولت دهم از تلاشهایش برای ساخت این فیلم سخن گفت و در آن برهه زمانی از کمال تبریزی که او نیز یکی از درگیران ماجرای تسخیر سفارت بود به عنوان کارگردان پروژه نام برد.
با این حال سه سال از طرح ایده ساخت "دیدار در شرمیتوو" گذشت و این فیلم هم حتی به پیش تولید نیز نرسید.
البته که در این سه سال اقدامهای عملی برای نگارش فیلمنامه این فیلم توسط فرهاد توحیدی و البته تغییر کارگردانی آن از تبریزی به همایون اسعدیان صورت گرفت و رایزنیهایی نیز برای جلب حمایت برخی ارگانهاي سینمایی جهت تولید صورت گرفت اما باز هم اتفاق عملی رخ نداد.
"شرمیتوو" نام فرودگاهیست در مسکو روسیه و از آنجا که بخشی از داستان "دیدار در شرمیتوو" در این فرودگاه روی ميدهد نام فیلمنامه هم بر همین اساس انتخاب شده است. حتی در برهههايي از زمان از مشارکت آلمانها در تولید این فیلم سخن گفته شد و البته از فیلمبرداری بخشهایی از کار در روسیه ولی در نهایت همچنان این پروژه هم وارد پیش تولید نشد.
به گزارش نسيم، تقیپور نیز به مانند ساداتیان عدم حمایت ارگانهای متولی را دلیل به نتیجه نرسیدن چنین پروژههايي ميداند و ميگوید: با بسیاری از ارگانها رایزنی داشتیم و صحبتهای فراوانی هم صورت گرفت و در حرف همگان از حمایت گفتند اما به پای پروسه عملیاتی کار که رسیدیم هیچکس جلو نیامد. وی درباره دلیل عدم حمایت بیان ميدارد: شاید یک دلیلاش این باشد که مدیران ما نميخواهند درگیر پروژههايي شوند که برایشان حاشیهساز شود. تقیپور با اشاره به اینکه اخیرا صحبتهایی از سوی یکی از ارگانهای دولتی برای حمایت از تولید این فیلم صورت گرفته خاطرنشان ميسازد: اخیرا مدیران سینمایی فارابی وعدههايي را برای حمایت از تولید دادند که امیدواریم واقعا جدی باشد و این کار به سرانجام برسد.
تعارض دیدگاههای مدیران و سینماگران
فارغ از آن دسته از سینماگران که به دلایل مختلف که یکی از آنها سختیهای کار مطالعاتی بر پروژههاي تاریخی است سراغ این قبیل کارها نميروند از فحوای کلام دو تهیهکنندهاي که اتفاقا پیگیر تولید پروژههايي با تسخیر سفارت بودهاند این طور استنباط ميشود که همچنان مشکل اصلی نوع نگاه ارگانهای حامی چنین پروژهاي است.
به نظر ميرسد نهادهای حامی بیشتر دوست دارند سینماگران درگیر در این پروژهها را صرفا به چشم اپراتورهایی ببینند که منطبق با خواستههاي آنها کار را پیش ميبرند و همین ميشود که چنین پروژههايي عملیاتی نميشود. این تعارض دیدگاه اما بیشتر از آن که به نفع مصالح ملی مملکت ما باشد به زیان ماست چراکه کمکاری ما مواجه ميشود با تولید محصولی تحریفآلود چون "آرگو" که فقط با یک نریشن چند دقیقهاي ارتباط سمپاتیک را با مخاطب گرفته و سپس ۹۰ دقیقه دروغ تحویل او ميدهد.
پس چه باید کرد؟
تا اینجا هرچقدر کمکاری کردهایم بس است؛ برای اینکه به نسل جوان و نوجوان مان تصویرسازی درستی از اتفاقات منجر به تسخیر لانه جاسوسی نشان دهیم فقط یک راه داریم و آن هم دست برداشتن ارگانهای متنفذ از نگاه یکبُعدی و حمایت از چهرههايي که واقعا دوست دارند در این زمینه کاری انجام دهند.
ما نیاز داریم که هم ارگانهای متنفذ و هم سینماگران علاقمند با تعامل و گفتوگو به تشریک مساعی برسند و به یکدیگر در مسیر تولید چنین پروژههاي استراتژیکی کمک برسانند. پس تا دیر نشده فضای این تعامل را فراهم کنیم.