کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

از کارگران آق‌دره تا جوانان مست فرحزاد

نقطه اشتراکی به نام حد

17 خرداد 1395 ساعت 11:36


فاصله طبقاتی، همان که در جامعه اسلامی قرار است متعارف باشد، همان که بارها و بارها از بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران تا رهبر معظم انقلاب هشدارهایی دادند تا جامعه اسیر آن نشود حالا بیداد می‌کند، آنقدر این فاصله‌ها و زندگی‌ها متفاوت شده که وقتی خبرها را مرور می‌کنی باورت نمی‌شود همه این اتفاقات در محدوده یک کشور رخ داده باشد اتفاقات عجیبی که حتی گاهی به فاصله یک خیابان هم رخ می‌دهد، کسی از بی‌پولی و برای شرمنده نشدن مقابل خانواده‌اش می‌خواهد بمیرد و دیگری به قدری در پول و پول درآوردن و رانت‌های عجیب و غریب غرق است که نمی‌داند فرزندش کدام رستوران را با پول‌هایش پاتوق کرده تا...
یکی در گوشه‌ای از ایران پهناور در معدن زجر می‌کشد و آن یکی زیر باد خنک پکیجی که پول برقش اندازه حقوق دو ماهه کارگر معدن است دارد به صفرهای حسابش اضافه می‌کند بی‌آنکه زحمتی کشیده و قدمی از قدم بردارد. اما این دو می‌توانند یک نکته مشترک داشته باشند با این همه فاصله "حد" می‌تواند فصل مشترکشان باشد. حدی که هر دو طعمش را چشیده‌اند اما برای جرمی متفاوت.
کارگران معدن طلای آق‌دره، کارگرانی که خبر اجرای حکم شلاق در مورد آنها، این روزها فضای رسانه‌ها را پرکرده است و در کنارش پارتی‌های شبانه‌ای که مدام هشدارهایش را می‌خوانیم با هر دو یکجور برخورد می‌شود "حد".
"شیر گوسفند سرطان‌زاست، آب آلوده است. دستمان به کاری نمی‌رود، بیکاریم. کاری نیست که خرج زندگی را از دلش بیرون بیاوریم، نه زمینی مانده برای شخم زدن و نه آب و علوفه‌ای باقی مانده که دامداری کنیم." اینها درد دل یکی از کارگران آق‌دره است، به فرهنگ نیوز، کارگری که هم شلاق خورده و هم این روزها بیکار است.

کارگران معدن
حدیث کارگران فصلی معدن طلا در آق‌دره علیا، روستایی در سی و چند کیلومتری شهرستان تکاب آذربایجان غربی طولانی است، بی‌بهره از کار، زمین و درآمد و در محرومیت منطقه‌ای مرزی روزگار می‌گذرانند، صدای دادخواهی‌شان به هیچ جا نرسیده است که هیچ، شلاق هم خوردند، جریمه هم شدند، سابقه کیفری هم پیدا کردند.
دی‌ماه سال گذشته شرکت پویا زرکان به عنوان پیمانکار اصلی معدن طلای آق‌دره ۳۵۰ نفر از کارگران فصلی این معدن را به دلیل تمام شدن مدت قرارداد کاری‌شان تعدیل کرد. در اعتراض به این اقدام کارفرما، تجمع گسترده‌ای توسط کارگران اخراجی صورت گرفت که در نتیجه برخورد عوامل نگهبانی با معترضین، حوالی ساعت ۸ شب روز ششم دی‌ماه ۹۳ یکی از کارگران که تحت فشار روحی وارد شده قرار داشت در اعتراض به از دست دادن شغلش اقدام به خودکشی کرد. در آن زمان دادگاه تکاب با شکایت کارفرما به اتهام ایجاد اغتشاش حدود ۲۶ نفر از کارگران را بازداشت کرد.
همین شکایت کارفرما، باعث شد که حکم جریمه و شلاق برای ۱۷ نفر از همین بازداشتی‌ها اواخر ماه گذشته اجرایی شود. کارگرانی که ماه‌هاست بیکارند و قرارداد شغلی ندارند، کارگرانی که تنها دلخوشی‌شان کار در معدن طلایی است که از سال ۱۳۸۳ در محدوده سکونتشان به بهره‌برداری رسیده، به جرم برگزاری یک تجمع صنفی، تجمعی که حاصل و نتیجه‌ای هم برای آنها در بر نداشته، شلاق می‌خورند.
"مدت‌هاست قرارداد نداریم، فقط یکی از ما ۱۷ نفر این روزها در معدن کار می‌کند، با بقیه ما قرارداد نبستند، ماه‌های گذشته خیلی تحت فشار بودیم، به ما مشکوک هستند، همه اتفاقات را گردن ما می‌اندازند، همه کاسه کوزه‌ها سر ما شکسته می‌شود."
از این کارگر که حتی حاضر نیست نام کوچکش جایی نوشته شود می‌پرسم، چگونه گذران زندگی می‌کنید؟ منبع درآمدتان کجاست؟ می‌گوید: نصف سال آواره کوهستانیم، نصف دیگر سال دربه‌در شهرهای بزرگ و تهرانیم. چند نفری هم هر سال می‌رویم بندر دستفروشی می‌کنیم. از روستاها و شهرهای دیگر بیش از ۱۰۰۰ نفر در معدن طلا کار می‌کنند، ولی از آق‌دره علیا فقط ۶۰ نفر امسال قرارداد دارند و در معدن مشغولند.
این کارگر تازه از تهران برگشته است، چند روزی یک کار موقت ساختمانی داشته: "معدن در محدوده روستای ماست، به نظر شما این عدالت است که با وجود این همه طلای زیر پاهایمان، آواره و سرگردان شهرها باشیم، شب‌ها روی نیمکت‌های پارک بخوابیم و روزها عملگی کنیم؟"
خانه‌های کاهگلی روستا سال‌هاست که از شدت انفجارهای معدن ترک خورده است، خبر شلاق خوردن کارگران که رسید، این ترک‌ها عمیق‌تر شد، شلاق هم یک سرطان دیگر بود، یک آلودگی دیگر، حاصل همان طلاهایی که زیر پای روستاییان آق دره علیا، زیر خاک خانه‌های آنها خوابیده است.
این روزها رسانه‌ها پر شده است از اخبار این شلاق خوردن، چند تا از تشکل‌های رسمی کارگری هم در اعتراض به این حکم بیانیه و اطلاعیه صادر کرده‌اند، مدیرکل استان آذربایجان غربی به دلیل بی‌اطلاعی از اجرای این حکم شلاق برکنار شده است، همه فعالان کارگری همه آنها که دغدغه معاش فرودستان را دارند اعتراض کردند. حتی خبر از استیضاح دو وزیر در این زمینه می‌رسد. اما همه این واکنش‌ها در عرض همین چند وقت، شاید توانسته باشد کمی این کارگران را آرام کند، شاید هم بتواند مرهم ناچیری باشد بر زخم شلاق‌های ماموران و معذوران، اما تا وقتی که کارگران آق دره بیکارند، تا زمانی که نصیب آنها از گنجینه طلای زیر پاهایشان، آوارگی و دربه‌دری و داغ مجرمیت باشد، خوشبختی و امنیت واژه‌های گنگ و گمنامی هستند که در قاموس دورافتاده منطقه محروم و مرزی آق دره ، به این زودی‌ها معنا نمی‌شوند.

پارتی‌هایی با حد
کمی آنطرف‌تر اما جرمی با همین مجازات بیداد می‌کند، جرمی کهگاهی حتی مجازاتش فراتر از این حد می‌رود و ظاهرا مقدارش کم هم نبوده تا جایی که داد سخنگوی قوه قضاییه را درآورده است.
حجت‌الاسلام غلامحسین محسنی اژه‌ای از جریان پشت‌پرده برخی پارتی‌ها از جمله پارتی سعادت‌آباد و پارتی‌های سایر استان‌ها پرده برداشته و در کنفرانس مطبوعاتی خود گفته که به عنوان مثال در پرونده پارتی سعادت‌آباد تهران که برخی افراد دستگیر شدند و هم‌اکنون نیز در حال رسیدگی است، فردی که میزبان بود و افراد مختلف را دعوت می‌کرد، افراد خاصی را دعوت کرده بود و این افراد به صرف یک شب‌نشینی یا پارتی نرفته بودند.
وی در ادامه افزوده که برخی از افراد در این پارتی‌ها شرکت می‌کردند و با بعضی از افراد‌ که از سفارتخانه‌ها آمده بودند، صحبت می‌کردند و نشان‌هایی را گرفته و قرارهای خاصی را تحت عنوان پارتی می‌گذاشتند.
اژه‌ای ادامه داد: همچنین قواعد و قرائن نشان می‌دهد کسانی که در پارتی تهران بودند، در پارتی‌های دیگر در مشهد یا استان‌های دیگر حضور داشتند بنابراین معلوم می‌شود کسانی که به عنوان میزبان در اینگونه پارتی‌ها افراد را دعوت می‌کردند، افراد خاصی را نشان کرده و از آنها دعوت به عمل می‌آوردند و نوع افرادی که دعوت می‌شدند نیز از یک قشر نیستند.
چند قدم آنطرف‌تر اما خبر می‌رسد ماموران نیروی انتظامی با حضور در یکی از رستوران‌های منطقه فرحزاد بیش از ۷۰ دختر و پسری که برای یک میهمانی مختلط جمع شده و مشروبات الکلی مصرف کرده‌ بودند را بازداشت کردند!
اینها حکایت رنج و درد فاصله‌های نجومی است که به جرات می‌توان ادعا کرد از راه حلال به وجود نیامده است فاصله‌های نجومی‌ای که روز به روز زیادتر می‌شود، فعلا همین یک نقطه اشتراک باقی مانده و معلوم نیست تا کجا بخواهد ادامه یابد. جامعه با فقر و ولخرجی بی‌جا با فاصله‌های طبقاتی نا به جا به ناکجا آباد هدایت می‌شود شاید همان ناکجا آبادی که حاتمی‌کیا وقتی هواپیمایش سقوط کرد، نشانمان داد!

مائده شیرپور


کد مطلب: 95973

آدرس مطلب :
https://www.siasatrooz.ir/fa/report/95973/نقطه-اشتراکی-نام-حد

سیاست روز
  https://www.siasatrooz.ir