داستان از زمان نشستن محمود احمدینژاد بر روی صندلی شهرداری تهران شروع شد.
سال ۸۲ زمانی بود که بعد از مدتها حضور چهرههای اصلاحطلب در راس مدیریت پایتخت کشور، چهرهای انتخاب شد که بابِ میل دولت اصلاحات نبود. احمدینژاد هیچگاه از سوی دولت به جلسات هیئت دولت دعوت نمیشد.
اما آیا اساسا حضور شهردار در جلسات دولت لازم بود و آیا اصلا سابقهای در این خصوص وجود داشت؟ پاسخ مثبت است. در دوران دولت مرحوم هاشمیرفسنجانی و دولت سازندگی، شهردار تهران براساس آییننامه در جلسات هیئت وزیران شرکت میکرد. پس از انتخاب غلامحسین کرباسچی به عنوان شهردار پایتخت، رئیسجمهور وقت از وی برای حضور در جلسات هیئت دولت دعوت کرد و در نهایت کرباسچی به عنوان شهردار تهران بدون حق رأی در این جلسات حاضر میشد.
این روند ادامه پیدا کرد تا زمانی که احمدینژاد به دلیل اختلافاتی که دولت وقت و به ویژه وزارت اطلاعات با او برای تصدی سمت شهرداری داشتند، شهردار آن زمان تهران به جلسات هیئت دولت دعوت نشد.
اتفاقی که باعث شکاف بین مدیریت شهری در پایتخت و دولت شد و حتی تا روزهای آخر حضور سیدمحمد خاتمی در جایگاه رئیس دولت هشتم ادامه داشت.
اما اتفاق جالب زمانی رخ داد که شهردار آن زمان تهران ریاست دولتهای نهم و دهم را در اختیار گرفت و در کمال تعجب همان شهردار سابقی که منتقد عدم حضور شهردار در جلسات دولت بود، همان رویه را ادامه داد.
رئیس دولت نهم، ظاهرا نمیتوانست بپذیرد که رقیب انتخاباتیاش در کنار او در جلسات پاستور حضور داشته باشد. اختلافات احمدینژاد و قالیباف تا جایی بود که نه تنها شهردار تهران هیچگاه به دولت دعوت نشد که حتی دولت تمام تلاش خود را کرد تا از اختیارات شهرداری بکاهد.
دوران هشتساله ریاست جمهوری احمدینژاد تمام شد و حضور شهردار در جلسات کابینه به یک آرزوی دور از دسترس تبدیل شد.
با روی کار آمدن روحانی هم نمیشد منتظر چنین اتفاقی بود. قالیباف اینبار هم رقیب کاندیدای پیروز انتخابات ریاست جمهوری بود و در جریان مناظرهها چالشهای جدی و حتی «محرمانه»ای با هم داشتند. با اینکه قالیباف پس از پایان انتخابات پیام تبریکی خطاب به ملت ایران صادر کرد و در آن نوشت «بر خود واجب میدانم به یازدهمین منتخب ملت ایران، حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر حسن روحانی تبریک و تهنیت عرض نمایم و موفقیت ایشان را که نیاز حیاتی این برهه است، از خداوند منان خواستارم» اما باز هم ظاهرا رئیس دولت او را در چشم یک رقیب میدید.
دولتیها و اصلاحطلبان حتی برای کنار گذاشتن قالیباف سنگ تمام گذاشتند. آنها که نیمی از شورای شهر تهران را در اختیار داشتند، با معرفی چهرهای چون محسن هاشمیرفسنجانی، سعی کردند، به دو دوره مدیریت قالیباف بر شهر تهران پایان بدهند. اما «راستگو» بودن یکی از چهرههای اصلاحطلب شورا، باعث شد تا آنها به کامیابی نرسند.
قالیباف باز هم شهردار ماند، اما در عوض ریاست شورای چهارم در سال اول به «احمد مسجدجامعی» رسید. ریاستی که البته تنها همان یکبار و یکسال دوام آورد. اما در همین یکسال او یکبار به جلسات دولت دعوت شد و البته شهردار وقت هم این توفیق را پیدا کرد که رنگ ساختمان پاستور را ببیند.
چهارشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۲ تنها جلسهای بود که شهردار تهران به آن دعوت شد و با توجه به موضوع جلسه که بحث مسائل مدیریت کلانشهر تهران بود، «شهردار، رئیس شورای شهر و استاندار تهران به ارایه نظرات خود پرداختند و مشکلات تهران در مقیاس ملی و محلی به بحث گذاشته شد.»
اما این همان یک اتفاق نادر بود. چون بعد از آن دیگر چنین دعوتی صورت نگرفت.
هرچند در همین دوران «تدبیر و امید» شهردار تهران برای برخی از افتتاحیههای پروژههای مختلف از رئیس دولت دعوت کرد، اما باز هم این رابطه خراب، آباد نشد.
در ماههای منتهی به سال ۹۶ دعواها بین دولت و شهرداری بیشتر شد. اول از بحث عدم پرداخت سهم دولت در حملونقل عمومی شروع شد، تا به «پلاسکو» رسید.
در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، باز هم قالیباف رقیب روحانی شد و باز هم داستان مناظرهها (این بار تندتر) تکرار شد.
روحانی باز هم رئیس دولت شد. اما یک اتفاق دیگر هم رقم خورده بود. اینبار ائتلاف دولت و اصلاحطلبان موفق شدند، همه صندلیهای شورای شهر را تصاحب کنند و قطعا دیگر جایی برای «قالیباف» نبود. خط تخریبی قبل و بعد انتخابات جواب داده بود و حالا یک گزینه دیگر برای شهرداری مدنظر بود.
گزینهای که «لبخند» را بر لبان رئیس دولت هم نشاند. یک گزینه کاملا دولتی که در دولت یازدهم سابقه معرفی برای وزارت آموزش و پرورش (و البته رای اعتماد نگرفتن از مجلس)، معاونت رئیسجمهور و ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری، مشاور رئیسجمهور و دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی، سرپرستی وزارت علوم برای سه ماه و سههفته، عضویت در شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری و عضویت در شورای سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی را داشت و در آخر هم وظیفهاش را به درستی انجام داد و با استعفا از این سمتها «رئیس ستاد انتخابات» روحانی شد.
در اولین جلسه شورای شهر پنجم، «نجفی» شهردار شد و این اتفاق آنقدر برای رئیسجمهور مشعوفکننده بود که دست به قلم شد و در پیام تبریکی خطاب به شهردار جدید نوشت «انتخاب شایسته و قاطع جنابعالی از سوی شورای محترم اسلامی شهر تهران به سمت «شهردار تهران» را که بیانگر کارآمدی و سوابق ارزشمند شما در سطوح بالای مدیریتی و اجرایی است، صمیمانه تبریک میگویم. امیدوارم در پرتو بهرهمندی از خرد جمعی، تدابیر توسعه محور و نیز همکاری مؤثر شهرداری و دولت در چارچوب قوانین و مقررات، شاهد همافزایی بیشتر در ساماندهی امور پایتخت کشور و تبدیل آن به شهری توسعه یافته با مؤلفههای فرهنگ اسلامی و ایرانی برای تمامی شهروندان باشیم.»
چنین پیام تبریکی نشان میدهد که شهردار منتخب جدید تهران دقیقا در راستای منویات و مکنونات آقای روحانی انتخاب شده است. پس باید انتظار داشت در راستای «همکاری مؤثر شهرداری و دولت» طلسم حضور همیشگی شهردار تهران در جلسات هیئت دولت پس از سالها بشکند و شاهد حضور نجفی در جلسات هفتگی پاستور باشیم.
هرچند که دعوت شهردار جدید، میتواند عوارضی هم برای دولت و رئیس آن داشته باشد. اینکه نشان میدهد، روابط حزبی و جناحی میتواند بر مصالح ملی ارجحیت داشته باشد.
راستی با آمدن چهره نزدیک به روحانی آیا بدهیهای انباشته دولت به شهرداری، سهم دولت در افزایش حملونقل عمومی و... پرداخت خواهد شد؟
نویسنده: محسن رجبی