غرب آسیا همچنان کانون اصلی تحولات جهانی است بگونهای که بسیاری از تحولات سیاسی، امنیتی، اقتصادی جهان نیز به آن وابسته است. آنچه در میان قابل توجه است مجموع تحرکاتی است که از سوی برخی کشورهای عربی و غربی در جریان است. در همین چارچوب وزارت خارجه آمریکا چهارشنبه گذشته با صدور بیانیهای به کارکنان «غیرضروری» سفارت خود در بغداد و کنسولگری این کشور در اربیل دستور داد، عراق را ترک کنند.
انگلیس درپی انتشار اخباری درخصوص تصمیم آمریکا برای خارج کردن کارکنان غیرضروری خود در عراق، سطح هشدار امنیتی را برای دیپلماتها و نیروهای انگلیسی در عراق افزایش داد.
در همین حال جرمی هانت وزیر خارجه انگلیس در تلاش برای جبران اظهارات یک ژنرال ارشد انگلیسی که گفته بود تحرکات منطقهای ایران افزایش نیافته، گفت لندن از ارزیابی واشنگتن مبنی بر افزایش «تهدید ایران» حمایت میکند. از سوی دیگر درپی افزایش تنشها در خاورمیانه و خلیج فارس، سخنگوی دفتر نخستوزیری انگلیس اعلام کرد که وزارت امور خارجه این کشور کارکنان بخش ایران این وزارتخانه را افزایش داده است. اما همزمان با این اقدامات در حوزه عربی نیز شاهد تحرکاتی بودهایم چنانکه نماینده دائم سعودی در سازمان ملل متحد در نامهای به شورای امنیت مدعی شد که «مسئولیت کامل» حمله پهپادی اخیر به تاسیسات نفتی این کشور، برعهده انصارالله یمن و ایران است. در همین حال وزیر مشاور دولت سعودی در امور خارجه و معاون وزیر دفاع این کشور مدعی شدند، ارتش یمن به دستور ایران عملیات پهپادی علیه تأسیسات نفتی سعودی انجام داده است. البته نباید نادیده گرفت که صهیونیستها نیز ادعاهای تکراری خود مبنی بر تهدید بودن ایران را مطرح و ادعای آمادگی برای پاسخگویی را مطرح کردهاند.
بررسی مجموع این مواضع نشانگر یک کلیدواژه مشترک است و آن نام جمهوری اسلامی ایران است که در فضایی از ایرانهراسی مطرح شده است. این ادعاها در حالی مطرح شده که اولا جمهوری اسلامی ایران همواره بر اصل احترام به حاکمیت و استقلال کشورهای دیگر بویژه کشورهای همسایه تاکید داشته و آن را رعایت کرده است. ایران امنیت کشورهای منطقه را امنیت خود دانسته که حمایتهای آن از سوریه و عراق علیه داعش نمودی از این مسئله است چنانکه حتی به رغم برخی رفتارهای غیراصولی مقامات کردستان عراق، ایران اولین کشوری بود که در حمله داعش به اربیل، به کمک کردهای عراق رفت. ایران هرگز خاک کشورهای همسایه را زمین انتقامگیری و مقابله با دشمنان قرار نداده و نخواهد داد و لذا ادعاهای آمریکا و انگلیس نیز ادعاهایی واهی است.
دوم آنکه جمهوری اسلامی همواره تاکید دارد که آشکار و شفاف مسئولیت اقدامات منطقهای خود را میپذیرد و آن را با صدای بلند اعلام میکند چنانکه ایران در جنگ ۳۳ روزه لبنان و سه جنگ ۲۲، ۸ و ۵۱ روزه غزه رسما حمایت خود را از غزه اعلام کرد. بر این اساس ادعای سعودی - اماراتی درباره نقش ایران در انفجارهای اخیر نفت کشها در الفجیره امارات و نیز حمله پهپادی یمنیها به تاسیسات نفتی سعودی ادعایی واهی و فریبکارانه است.
با توجه به اصول ذکر شده این سوال مطرح میشود که هدف این کشورها از چنین تحرکاتی چیست و چرا چنین رویکردی را درپیش گرفتهاند؟ برخی از گزینه جنگ سخن و این تحرکات را زمینهسازی برای گزینه نظامی علیه ایران عنوان میکنند حال آنکه تمام شواهد نشانگر عدم وجود گزینه جنگ است چنانکه ترامپ نیز صراحتا به این امر اذعان کرده است. جنگ امریکا با ایران جنگ اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و جنگ نظامی در اولویت کاری آنها نیست.
با توجه به این حقیقت، در باب رفتار کشورهای سعودی و امارات چند نکته قابل توجه است. کشورهای مذکور با رسوایی های گسترده حقوق بشری مواتجه شده اند چنانکه عفو بینالملل در گزارشهای اخیر خود آنها را متهم به نقض گسترده حقوق شهروندان کردهاند. زندانهای مخفی امارات در یمن به رسوایی بزرگ برای آنان مبدل شده است. در همین حال سعودی نیز در مناطق شرقیه به سرکوب هدفمند ساکنان این مناطق میپردازد و اخیرا بسیاری را بازداشت و مناطقی را ویران کرده است. نکته بسیار مهم آنکه انفجارهای فجیره ناامن بودن و ناتوانی امنیتی امارات را برای جهانیان آشکار ساخت و عملیات پهپادی یمنیها در تاسیسات نفتی سعودی نیز آسیبپذیری آنها را نمایان کرد. این مسائل شکست ادعای امارات و عربستان مبنی بر توانایی برای تبدیل شدن به جایگزین تامین نفت جهانی در صورت عدم صدور نفت ایران است.
با این شرایط به صراحت میتوان گفت که امارات و سعودی با متهمسازی ایران به دنبال پنهانسازی ضعف امنیتی و البته ناتوانی در برابر مقاومت یمن هستند تا به نوعی این رسوایی بزرگ را پنهان سازند. در ادامه همین سیاست آنها با تشدید حملات و کشتار دهها غیرنظامی در صنعا به دنبال قدرتنمایی و پنهانسازی تزلزل شدید امنیتی و نظامی خود هستند.
اما در باب رفتار آمریکایی و انگلیسی پیش از هر چیز این نکته قابل توجه است که سیاست آمریکایی و انگلیسی همراستا با یکدیگر حرکت میکند و لذا برخی لبخندها و ادعاهای دوستانه لندن صرفا یک ژست ظاهری است و در عمل همراستا با آمریکا اقدام میکند چنانکه لندن همواره از تحریمهای آمریکا علیه ایران حمایت و حتی در واکنش به تعلزق بخشی از تعهدات برجامی ایران خواستار تشدید فشارها و تحریمها علیه ایران شد. بر این اساس بخشی از تحرکات انگلیسیها را میتوان برگرفته از تقلای آنها برای ایجاد مسائل حاشیهای جهت به حاشیه راندن مصوبه شورای عالی امنیت ملی ایران مبنی بر تعلیق گام به گام تعهدات برجامی ایران و البته لزوم تغییر رفتار طرفهای مقابل از رویکرد حفظ برجام به اجرای آن است. انگلیسیها و آمریکاییها با جوسازی امنیتی منطقهای همچنین اعمال تحریمها علیه ایران را توجیه و عدم تعهدپذیری برجامی خود را پنهان میسازند.
در این میان یک اصل مهم مطرح است و آن اینکه برخی کشورهای غربی و عربی از توسعه روابط و همگرایی ایران و عراق به شدت خشمگین هستند چراکه این همگرایی را برابر با تضعیف سلطهگری خود بر منطقه و البته منابع نفتی عراق میدانند لذا همواره برای تخریب روابط دو کشور تقلا کردهاند تا مانع همافزایی دو کشور در جهت خودکفایی داخلی و ایفای نقش واحد در امنیت و ثبات سیاسی و امنیتی منطقه شوند. در مقطع کنونی که آمریکا و انگلیس به دنبال احیای داعش در عراق و سوریه هستند این سیاست تفرقهافکنی شدت گرفته تا در لوای این تحرکات احیای بحران داعش در منطقه را که توجیهگر حضور نظامی آنها در منطقه خواهد بود، اجرایی سازند. این روزها عراق با تقویت توان دفاعی خود در قالب ارتش و نیروی مردمی خواستار خروج نیروهای آمریکایی شده، حال آنکه واشنگتن برای حضور دائمی در عراق برنامهریزی دارد، لذا با جوسازی ضد ایرانی به دنبال تحمیل ادامه حضور در این کشور است حال آنکه همزمان با تشدید حمایت از داعش فضای امنیتی را تشدید و حضور خود را ضروریتر عنوان میکند.
در جمعبندی نهایی از آنچه ذکر شد میتوان گفت آنچه از سوی آمریکا و کشورهایی مانند انگلیس، سعودی و امارات علیه جمهوری اسلامی در جریان است نه اقدامی از روی قدرت و توان بلکه ناشی از ورشکستگی و ناکامیهای گسترده آنها در عرصه داخلی و جهانی است که با سیاست ایرانهراسی به دنبال پنهانسازی وضعیت بحرانی خود هستند، هر چند که در لوای آن نیز با ایجاد فضای رعب و وحشت سعی در ایجاد اشتباه محاسباتی میان دولتمردان ایران را دارند تا شاید با این حربه آنها را به مذاکره دلخواه آمریکا و حتی رویکرد به عدم ایفای نقش در معادلات منطقه سوق دهند. سیاستی که مقاومت و یکپارچگی ملی در داخل و نیز حضور فعال در معادلات منطقه راهکار مقابله با آن خواهد بود.
نویسنده: قاسم غفوری