اینکه دست دخترکت را بگیری و بخواهی برای اولینبار طعم تماشای فیلم در سالن تاریک سینما را به او بچشانی قطعا لذتبخش است.
اما لذتبخشتر وقتی است که بعد از مدتها فیلمی ببینی که نگران حرف و شوخی و کلامی نباشی که مجبور باشی گوش و چشم فرزندت را بگیری. فیلمی که بشود تا تهش را بدون اضطراب تماشا کرد.
وقتی توی سالن، تعداد بچهها در رقابتی شانهبهشانه با بزرگترهاست، وقتی بالاخره توی سینمای بیدر و پیکر ما که دست از سر کچل معضلات اجتماعی برنمیدارد فیلمی پیدا میشود که میتواند برای بچهها (و نه درباره بچهها) باشد، حتی سر و صدای بچهها، حتی راه رفتن وسط سالن، حتی صدای خرچ خرچ چیبس و پفکشان هم جذاب است.
حالا تصور کنید با فیلمی مواجه میشوید که یک انیمیشن یا به قول دوستان فرهنگستان زبان فارسی، یک پویانمایی درست و درمان است. کارِ دست بچههای خودمان. یک کار ایرانی قابل اعتنا که به آینده انیمیشن بومی امیدوارمان میکند. هرچند هنوز میتوان با ذرهبین ضعفهایی را پیدا کرد، اما یادمان نرود تاریخچه انیمیشن در ایران هنوز سالهای سال با دنیا فاصله دارد و چند صفحهای بیشتر از آن نگذشته است.
باید به آینده امیدوارتر بود. به بچههایی که نیاز نیست دستشان را توی جیب آنطرف آبیها (مثلا خواهر امیر قطر فرو بکنند) یا زور بزنند و آنقدر چرک و کثیف راشهایشان را به هم بدوزند که جشنواره فلان جای اروپا یا آمریکا جایزهشان را بدهد.
«فیلشاه» را باید دید. باید به بچههایمان یادآوری کنیم که میشود به جای انیمیشنهای خارجی، کار خوب ایرانی دید و از یک کالای فرهنگی باارزش حمایت کرد.
آنهایی که توی شلوغی عید هنوز فرصت تماشا را نداشتهاند، بهتر است در سبد تفریحات بعد از تعطیلات خود این فیلم را بگنجانند. قطعا هم خودشان لذت خواهند برد و هم بچهها توی سالن سینما حوصلهشان سر نمیرود.
نویسنده: مهدی رجبی