آمریکا در ظاهر و باطن، شمشیر را برای ایران از رو بسته است، خواه بلوف باشد یا نه.از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا، برخی احساس خطر کردهاند.
احساس خطر آنها دروغین و نمادین یا از روی ترس و نگرانی، یک نکته را در خود نهفته دارد و آن نکته این است که چنین افراد و گروههایی پس چگونه آن همه دشمنی، تهدید و تحریمهایی که آمریکا در زمانها و در دوران ریاست جمهوریهای قبلی علیه ایران اعمال کردند را ندیدند؟ و اکنون ترامپ یک غول بیشاخ و دُمی شده است که باید از آن ترسید!
ترامپ هم مانند دیگر روسای جمهوری آمریکا است و تفاوتی با آنها ندارد. هر کدام از روسای جمهوری ایالات متحده به فراخور حال و روز داخلی و تحولات بینالمللی برگزیده میشوند و بر همین اساس موضعگیری میکنند.
ترامپ نیاز امروز آمریکا است، شرایط به گونهای است که ایالات متحده به یک هوچیگر، لاف زن و حراف نیاز دارد تا بتواند خود را اداره کند.
اگر یادتان باشد، هنگامی که باراک اوباما در تبلیغات انتخاباتی خود دم از تغییر و اصلاح میزد، همگان تصور میکردند که شعارهای او چه شعارهای خوبی است، پس به او رأی میدهیم تا آن وعدههای تغییر محقق شود.
چند درصد از وعدههای باراک اوباما اجرا شده و شعار تغییرات او در آمریکا پس از ۸ سال ریاست جمهوری تعبیر گشت؟
اگر بگوییم هیچ، پر بیراه نگفتهایم، تبلیغات رسانهای و سخنرانیهای تبلیغاتی اوباما حتی هنگامی که وارد کاخ سفید هم شد، ادامه داشت. وعدهها پشت سر هم ردیف میشد، اما دریغ از عملیاتی شدن یکی از آنها!
ترامپ هم با شعارهای فریبنده و دهان پر کن وارد کارزار انتخاباتی شد و با همان شعارها پیروز رقابت شد.
شک نکنید که وعدهها و شعارهایی که او سر داده است، محقق نخواهد شد.
اما یک نکته مهم را باید همواره در خاطر داشت، به مصلحت نیست که با آمریکای دوران ترامپ با مصلحت رفتار کنیم. همانطور که در دورههای گذشته مصلحت نکردیم. مصلحت اندیشی یعنی عقبنشینی. رفتارهای آمریکا با جمهوری اسلامی ایران تفاوتی نکرده است. روش و منش آمریکا، سیاستی که حاکمیت این رژیم علیه ایران به کار میبرد، سیاست براندازانه است. راه و روش آن هم بستگی به شرایط زمان و مکان دارد.
نمیتوان تفاوتی میان روسای جمهور پیشین این کشور با رئیس جمهور کنونی آمریکا قائل شد، چرا که سیاستها از جای دیگر آماده شده و دیکته میشود و رئیس جمهور هم مجری آن سیاستهاست. عقبنشینی در مقابل آمریکا، پیشروی آنها را در پی خواهد داشت، این خصلتی است که هنگام نبرد از هر نوعی، در وجود دو طرف تقابل دیده میشود و این ویژگی در آمریکاییها به صورت بسیار سیری ناپذیری پرورش یافته است.
تنها راه مقابله با گرسنگی سیری ناپذیر آمریکا، ایستادگی و مقاومت همراه با پیشروی هوشمندانه و مدبرانه است. یک پیشروی که باعث شود، حمله دشمن مهار شده و زمینگیر گردد و کپ کند.
مصلحت اندیشی، کوتاه آمدن مقابل تهدیدات پوشالی آمریکا، عقبنشینی با شعار مصلحت! آمریکاییها را جسورتر میکند و این جسارت، آنها را به پیشروی تشویق خواهد کرد.
بارها از سوی حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری این سخن به گوش همگان رسیده که کوتاه بیایید آنها چند گام جلو خواهند آمد.
پیشروی گام به گام آنها به تسخیر می انجامد و این آرزویی است که نزدیک به ۴۰ سال محقق نشده است.
حضرت آیتالله خامنهای در مهر ماه امسال در دیدار «نخبگان علمی جوان» با ایشان، درباره همین موضوع فرمودند؛ «اگر در هستهای عقبنشینی کنید آنها مسئله موشک را پیش میکشند، اگر باز هم عقب بروید بحث حمایت از مقاومت را مطرح میکنند، اگر به عقبنشینی ادامه دادید موضوع حقوق بشر را جلو میآورند. بعد اگر معیارهای آنها را پذیرفتید سراغ حذف معیارهای دینی در حکومت میروند.» اگر به خیال و گمان این که ما کوتاه بیاییم، آمریکا هم دست از دشمنی برمیدارد و آنگاه رفتارش با جمهوری اسلامی ایران دوستانه میشود، باید گفت زهی خیال باطل!
آنهایی که چنین تصور و رویایی دارند، به برجام نگاهی بیندازند. آیا برجام تجربه پند آموز برای خوش خیالان نیست؟
چنین رفتاری از سوی آمریکا ربطی به دوران ریاست جمهوری اوباما، ترامپ، بوش یا ریگان ندارد، بلکه ذات درونی آمریکا است تا از عرض اندام کشورهای مستقل جلوگیری کند.
به ویژه اگر یک کشور مستقلی مانند ایران در جهان ظهور یابد که با حکومت دینی خود چالشی جدی را برای دنیای لیبرال سرمایهداری که تنها در اندیشههای شیطانی خود سیر میکند، ایجاد کرده است.
مشکل اساسی فرهنگ غربی با ایدئولوژیای که ایران آن را رواج میدهد، نبرد میان حق و باطل است. باطل در یک طرف ماجرا قرار گرفته و تا پیش از انقلاب اسلامی، هماوردی هم مقابل خود نداشته است. اکنون که انقلاب اسلامی روز به روز قدرتمندتر و توانمندتر از گذشته میشود، وحشت و عصبانیت شیطان بزرگ هم بیشتر میشود، به همین خاطر تهدیدات و لفاظیهای بیشتری علیه جمهوری اسلامی ایران به کار میبرد.
این که برخی مثالهایی مانند روابط ژاپن و آمریکا یا ترکیه و آمریکا را مطرح میکنند، این مثالها غیر قابل تعمیم در قبال جمهوری اسلامی ایران است. ژاپن، شکست خورده جنگ جهانی دوم است، این کشور از آن زمان تاکنون زیر سلطه آمریکا قرار داشته و اگر پیشرفتی هم در صنعت این کشور دیده میشود، بهرهکشی آمریکا از ژاپنیها است.
آیا ژاپن استقلال دارد؟ آیا میتواند برای خود تصمیم بگیرد که با کدام کشور رابطه داشته باشد با کدام نه؟ سربازان آمریکا هر غلطی که بخواهند در این کشور انجام میدهند و همان قانون کاپیتولاسیون دوران رژیم شاه در ایران، برای ژاپنیها اجرا میشود.
ترکیه مثال دیگری است که برخی آن را مطرح میکنند، این کشور با وجود این که سرسپرده آمریکا و اروپا بود، اما همواره به عنوان یک پایگاه از آن بهره برده شده است.
اکنون که اندکی به خاطر شرایط و تحولات منطقه و بینالملل، ترکیه احساس خطر کرده و از همسویی خود با آمریکا و اروپا کاسته است، رفتاری که آمریکاییها و اروپاییها با ترکیه دارند چگونه است؟ یادمان نرود و آنهایی که یادشان رفته به خاطر بیاورند که آرمانهای انقلاب اسلامی ظلم ستیزی است، اگر آمریکا ستیزی نمود یافته است به خاطر ظلمی است که علیه جمهوری اسلامی ایران و کشورهای مظلوم روا می دارد.
پس چگونه میتوان در قبال کشوری که ظالم است و باطل، کوتاه آمد و حق را زیر پا گذاشت، در جایی که حضرت علی امیر مومنان (ع) میفرماید، حق را بگویید اگر به زیانتان باشد.
اگر به اعتقادات دینی و شیعی پایبند هستیم و باور قلبی داریم، که داریم، پس تحقق مرگ بر آمریکا دور از انتظار هم نخواهد بود. اشتباه برخی در این است که معادلات را با عقل و منطق و بر اساس فرمولهای دانشگاهی و تحلیلهای آکادمیک محاسبه میکنند، در حالی که وعده الهی بسیار فراتر از آن آموزههایی است که در دانشگاههای غربی فرا گرفته شده است.
آیا ۳۸ سال پیش از این کسی تصور میکرد، انقلاب اسلامی ایران با رهبری امام خمینی(ره) به پیروزی برسد در حالی که حامی اصلی شاه آمریکا بود؟ همان آمریکایی که برخی او را قدرت مطلق دنیا و کدخدا میپندارند؟