واکنشها به ثبتنام احمدینژاد حتی از سوی حامیان و دوستان او هم جالب توجه است، چراکه از آمدن او انتقاد کرده و حتی خواهان انصراف رئیسجمهور پیشین شدهاند.
شعارها و وعدههایی که احمدینژاد در زمان ریاست جمهوری خود داد، میتواند ملاکی برای عملکرد درست یا نادرست او در ۸ سال ریاست جمهوری باشد.
اما اکنون احمدینژاد چه تصوری کرده که خود را برای بار سوم عرضه کرده و میخواهد به پاستور بازگردد؟ پس آن همه تأکید بر تبعیت و تمکین به توصیه رهبری چه شد که اکنون همچون آفتابپرست تغییر رنگ داده و با پاسخهای غیرمنطقی سعی دارد به توجیه رفتار خود پردازد؟
هنگامی که حضرت آیتالله خامنهای به احمدینژاد توصیه میکنند که به صلاح خود و کشور نیست در این دوره از انتخابات حضور داشته باشد، چراکه فضای دوقطبی ایجاد میشود، ایشان به عنوان رهبر انقلاب نکاتی را میبینند که،شاید دیگرانی همچون احمدینژاد از دیدن آن عاجز باشند.
احمدینژاد مو میبیند و رهبر انقلاب پیچش مو، شاید برداشت احمدینژاد را از این که حضرت آیتالله خامنهای توصیه کردهاند که در انتخابات ریاست جمهوری حضور نداشته باشد، و حکم نکردهاند درست است، اما این توصیه با استدلالهایی که در درس خارج فقه مطرح کردند و البته در جلسهای که احمدینژاد در محضر رهبر معظم انقلاب حضور داشت، نکات مهمتر و اساسیتری به او یادآوری شده است، حجت را بر او تمام میکند.
کافی است به نامههای منتشر شده از سوی احمدینژاد سری بزنیم آنگاه میبینیم که او در این نامهها با صراحت از تبعیت از توصیه رهبری سخن گفته و حتی اعلام کرده است که از کاندیدایی هم حمایت نخواهد کرد.
او در نامه خود به رهبر معظم انقلاب اسلامی از موضع قطعی و غیر قابل تغییر سخن میگوید، اما ناگهان تغییر نظر میدهد و با پاسخهای غیر قابل باور به توجیه رفتار خود میپردازد.
پس از آن که احمدینژاد با حضور در وزارت کشور ثبتنام میکند، خبرنگاری از او میپرسد، آمدن شما برای حمایت از آقای بقایی کافی بود، دیگر چرا ثبتنام کردید؟
و احمدینژاد نیز پاسخ میدهد: شما در یک مقطعی وقتی به پزشک مراجعه میکنید، او به شما میگوید آب نخور. اما وقتی شش ماه دیگر مراجعه میکنید به شما میگوید آب بخور.
بازیای که احمدینژاد آغاز کرده است، یک بازی خطرناک است، این خطر هم برای آینده سیاسی او است و هم خطری برای کشور محسوب میشود. شرایط با توجه به وضعیت منطقه و تهدیداتی که علیه کشور وجود دارد، ضمن این که شرایط اقتصادی هم باعث بروز مشکلاتی در جامعه شده است، نمیتواند بپذیرد که به خاطر یک هوس بحران و فتنهای دیگر سر باز کند و کشور را درگیر خود سازد.
احمدینژاد در نشست خبری خود بقایی را همراه آورد و در آنجا حمایت رسمی خود را از او اعلام کرد، بقایی هم در نامهای به وزارت کشور اعلام کرد که آقایان احمدینژاد و مشایی را به عنوان نمایندگان خود برای ثبتنام اعلام میکنم، اما همه این صحنهسازیها با حضور سه نفری آنها در وزارت کشور تغییر میکند و هم بقایی ثبتنام میکند و هم احمدینژاد.
تنها کافی است تیم احمدینژاد در جریان انتخاب ریاست جمهوری کوچکترین خطا و اشتباهی کنند، که میتواند آخرین اشتباه آنها باشد.
محمود احمدینژاد در نامهای به رهبر معظم انقلاب اسلامی که در تاریخ ۶/۷/۹۵ نوشته بود صراحتاً اعلام کرد؛ همان گونه که مستحضر هستید در دیدار مورخ نهم شهریورماه سالجاری، اینجانب برنامههای تبیین انقلاب در سراسر کشور را تشریح نمودم، پس از آن حضرت عالی توصیه فرمودید که در این دوره مصلحت نیست بنده در انتخابات شرکت نمایم و اینجانب نیز تبعیت خود را اعلام نمودم. ضمن تشکر از بیانات مهم حضرت عالی در جلسه درس خارج فقه مورخ پنجم مهرماه جاری، به استحضار میرسانم که در عمل به منویات رهبر بزرگوار انقلاب، برنامهای برای حضور در عرصه رقابتهای انتخاباتی سال آینده ندارم.
پس از این احمدینژاد نامه دیگری منتشر کرد و در آن نوشت که از هیچ نامزدی در انتخابات ۹۶ حمایت نمیکنم.
او در نامه دوم خود به تاریخ ۲۳/۱۱/۹۵ نوشت؛ از هیچ فرد یا جناح و حزب و گروهی حمایت نکرده و نخواهم کرد. این موضع قطعی و غیرقابل تغییر اینجانب است. تناقضات شدید رفتاری آقای احمدینژاد غیرقابل هضم است، آیا او تشنه قدرت است یا شیفته خدمت؟!
هدف احمدینژاد از ثبتنام در انتخابات، بر دو محور استوار است. اگر صلاحیت بقایی احراز نشود احمدینژاد خود را وارد رقابت انتخاباتی خواهد کرد، اگر بقایی احراز صلاحیت شود او با حمایت از معاونت سابق خود برای پیروزی تلاش خواهد نمود.
اما اگر هر دو صلاحیتشان احراز نشود، واکنش آنها چه خواهد بود؟ آیا همچون سال ۸۸ مانند موسوی و کروبی به «جرزنی سیاسی» رو خواهند آورد و فضا را مسموم خواهند کرد؟
احمدینژاد در نشست خبری که چند روز پیش با حضور بقایی برگزار کرد در پاسخ به خبرنگار سیاست روز که پرسیده بود اگر آقای بقایی احراز صلاحیت نشود، واکنش شما چه خواهد بود، گفت؛ دلیلی ندارد صلاحیت بقایی احراز نشود، اما اگر چنین اتفاقی افتاد برنامههای برای آن زمان داریم.
احتمال این که حمید بقایی احراز صلاحیت نشود، وجود دارد و این موضوع را احمدینژاد هم میداند، به همین خاطر احمدینژاد ثبتنام کرد تا از میان این دو یک نفر احراز صلاحیت شود.
احمدینژاد میخواهد هزینههای انتخابات را برای نظام بالا ببرد، احراز نشدن صلاحیت هر دو آنها واکنشهایی را در پی خواهد داشت، این واکنشها همان اشتباه و خطایی است که گفته شد میتواند آخرین خطای او باشد.
احمدینژاد دو دور رئیسجمهور بود، و در این مدت ۸ ساله فرصت داشت برنامهها و اقداماتی که در دستور کار دارد پیاده کند، یکی از عیوب سیاسیون ما در ایران این است که خود را پس از مدتی بازنشسته نمیکنند و هر بار سعی دارند وارد مدار قدرت شوند.
با بررسی شرایط رؤسای جمهور دیگر کشورها از جمله آمریکا و اروپا میبینیم که رئیسجمهور در این کشورها پس از پایان دوران ریاست جمهوری، خود را از حلقه قدرت دور میکنند تا دیگران فضا برای رقابت داشته باشند.
نمیتوان نمونهای یافت یا کمتر میتوان یافت که مثلا در آمریکا فردی دو دور رئیسجمهور بوده است، و خود را برای دور بعدی نامزد کرده باشد.
اما در کشور ما اکثر روسای جمهور پس از پایان دوران خود، بار دیگر عزم بازگشت به قدرت دارند و این آسیبی است که ساختار دولت را، هم تهدید میکند و هم تضعیف، چراکه از چرخش نخبگان در عرصه ریاست جمهوری میکاهد و حتی جلوگیری میکند.
یک رئیسجمهور تکراری، از وزرا و مدیران تکراری بهره میبرد و شیوه اداره کشور از سوی او هم با تغییرات بهینهسازی شده همراه نخواهد بود و همان سیاستهای دوران پیشین او در صورت انتخاب شدن، به کار گرفته میشود.
به نظر میرسد، اقدام احمدینژاد، نشاندهنده قدرتطلبی و حب ریاست باشد تا حب خدمت.