یکی دیگر از مواردی که میتوان از آن به عنوان تجربههای برجام یا عبرتهای این سند یاد کرد، بدعهدی آمریکاییها نسبت به ایران بوده است، آمریکاییها چه پیش از توافق، چه حین توافق و چه بعد از توافق نسبت به ایران بدعهدی و فریبکاری داشتند. در این متن ابتدا به عملکرد آمریکاییها نسبت به متحدانشان اشاره خواهد شد و سپس به تجربه بدعهدی آمریکاییها در مواجهه با ایران توجه میشود. سالها بعد از افشای اسناد آمریکا در لانه جاسوسی، آمریکاییها دست از جاسوسی از کشورهای دیگر برنداشته اند. با افشای ابعاد گسترده شنود و جاسوسی توسط مأموران آمریکایی در کشورهای مختلف جهان، بار دیگر ثابت شد که سفارتخانههای آمریکا، عملاً لانه جاسوسی و خرابکاری هستند. افشاگریهای ادوارد اسنودن نشان داد که حتی مقامات عالیرتبه کشورهای اروپایی نیز از شنود مکالمات و ارتباطات توسط جاسوسان آمریکایی مصون نبودهاند و همین مسأله رابطه سیاسی آمریکا را با متحدان مهم اروپایی خود از جمله آلمان و فرانسه به تیرگی کشاند.
دو نمونه از خیانت آمریکا به متحدانش
بدون تردید اولین تأثیر افشای این جاسوسی ها، ایجاد و تقویت بیاعتمادی میان متحدان و دوستان آمریکا با این کشور است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار چند سال پیش خود با دانش آموزان و دانشجویان به این واقعیت اشاره فرمودند: «این رویکرد استکبارى که آمریکایىها دارند و از دهها سال پیش تا امروز هم ادامه دارد، موجب شده است که در ملّتهاى دنیا یک احساس بىاعتمادى و بیزارى نسبت به دولت آمریکا بهوجود بیاید؛ این مخصوص کشور ما نیست؛ هر ملّتى به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّى آن کسانى که دوست آمریکا بودند.» البته باید توجه داشت که بیاعتمادی به آمریکا تنها ناشی از افشاگریهای اخیر نیست، بلکه نوع رفتار و تعامل آمریکا با متحدان خود در مقاطع مختلف تاریخی و در جریان تحولات گوناگون به گونهای است که این بیاعتمادی را به سایر متحدان این کشور القا میکند. در این رابطه میتوان به رفتار آمریکا با دیکتاتورهای مصر، تونس و لیبی اشاره کرد. حکامی که تا دیروز وظیفه حفاظت از منافع آمریکا را در منطقه برعهده داشتند و از حمایتهای گسترده کاخ سفید نیز برخوردار بودند، با آغاز موج بیداری اسلامی در شمال آفریقا، به یکباره با سیاست جدید آمریکا مبنی بر حمایت از قیامهای مردمی روبهرو شدند و راهی جز زندانی شدن به دست انقلابیون، پناهنده شدن به عربستان و کشته شدن در صحراهای لیبی را نیافتند.
تحلیل دلایل اصلی شکلگیری این دیوار بلند بیاعتمادی میان آمریکا و متحدانش نیازمند فرصت دیگری است و از حوصله این یادداشت خارج است، اما بررسی برخی از مصادیق این بیاعتمادی میتواند در شناخت و تحلیل رفتار سیاست خارجی آمریکا راهگشا باشد. در ادامه وضعیت روابط سیاسی میان دو کشور آلمان و برزیل با آمریکا مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
آلمان و شنودهای آمریکا
کشور آلمان که یکی از شکست خوردگان اصلی دو جنگ جهانی اول و دوم بود، در فضای پس از جنگ دوم جهانی تلاش کرد تا چهره بینالمللی خود را ترمیم کند و در کنار فاتحان جنگ، جایی برای خود پیدا کند. سازمان ملل متحد به عنوان مهم ترین دستاورد بینالمللی برای حفظ صلح و امنیت بینالمللی، بعد از جنگ دوم جهانی با توافق فاتحان جنگ تشکیل شد و این کشورها برترین موقعیت را که همان عضویت دائم شورای امنیت باشد، برای خود برگزیدند. آلمان اما در این میان سهمی نداشت و خود را با تبعات ناگوار و خسارات جنگ روبهرو میدید.
ژرمنها تصمیم گرفتند تا در دوره پس از جنگ دوم جهانی، با نزدیک شدن به آمریکا، وضعیت بینالمللی خود را بهبود بخشند. پیشرفتهای بزرگ علمی و صنعتی نیز آلمان را به یکی از قدرتهای نوظهور جهان تبدیل کرد، به گونهای که این کشور درخواست عضویت دائم شورای امنیت را طی سالهای گذشته مطرح کرده است. درخواستی که تا کنون از سوی اعضای دائم شورا مورد توجه جدی قرار نگرفته است.
تلاش آلمان برای نزدیکی به آمریکا اما سبب نشد تا اعتماد متقابل در روابط دو کشور شکل بگیرد. مقامات سیاسی ارشد آلمانی شاید هیچگاه تصور هم نمیکردند که مکالمات و ارتباطات شان توسط جاسوسان آمریکایی شنود میشود. هنگامی که افشاگریهای ادوراد اسنودن مشخص کرد که حتی تلفن شخصی خانم آنگلا مرکل شنود شده است، دیوار اعتماد میان آلمان و آمریکا فروریخت.
روزنامه آلمانی "تاگس اشپیگل" در گزارشی در همین زمینه نوشته بود: عرصه سیاسی آلمان لحن خود را در برابر جاسوسیهای آمریکا تشدید کرده است. با توجه به مسائل فراوانی که هنوز آمریکا درباره جاسوسیهای خود روشن نکرده و به آنها پاسخ نداده است، دیگر آلمان به ارائه اطلاعات احتمالی در این باره از طرف آمریکا اعتماد ندارد.
همچنین آنگلا مرکل صدراعظم آلمان ضمن انتقاد از رفتار آمریکا در جاسوسی از فرانسه و آلمان، خواستار امضای یک توافقنامه میان برلین - پاریس با واشنگتن درباره عدم جاسوسی از یکدیگر شد و تأکید کرد جاسوسی از دو متحد بسیار نزدیک واشنگتن سریعاً باید متوقف شود. وی بعد از گفتوگو با رهبران اروپایی، تأکید کرد که ما خواستار اقدام عملی از سوی باراک اوباما رئیسجمهوری وقت آمریکا و نه فقط عذرخواهی خشک و خالی هستیم.
شبکه خبری بیبیسی نیز نوشته بود آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، در پایان نخستین روز از اجلاس اتحادیه اروپا تأکید کرد که بیاعتمادی ایجاد شده بر سر این موضوع، همکاری اطلاعاتی با آمریکا را مشکل کرده است.
برزیل و جاسوسی آمریکاییها
برزیل نیز از آن دسته قدرتهای نوظهوری است که همچون آلمان، خواستار عضویت دائم در شورای امنیت است. پیشرفتهای گسترده این کشور در عرصههای مختلف، سبب شده تا این کشور منطقه آمریکای جنوبی، خود را همتراز قدرتهای جهانی ببیند و به دنبال ایفای نقش در تحولات مهم جهانی باشد. اسناد اسنودن نشان داد که مقامات برزیلی نیز از موج گسترده شنود توسط جاسوسان سیا در امان نمانده اند. روزنامه "او گلوب" براساس اسناد فاش شده توسط اسنودن، گزارش داد که آمریکا ارتباطات تلفنی و اینترنتی برزیل را کنترل کرده است. این روزنامه همچنین یک مدرک از آژانس امنیت ملی آمریکا را مبنی بر اینکه سفارت برزیل در واشنگتن و سفیر برزیل در نیویورک هدف جاسوسی این آژانس بودهاند، منتشر کرد.
انتشار این اخبار اعتراض گسترده مقامات سیاسی وقت برزیل را درپی داشت. خبرگزاری فرانسه در همین زمینه گزارش داد مقامات برزیل از گزارشات رسانهها مبنی بر کنترل گسترده ارتباطات تلفنی و اینترنتی که اطلاعات آن توسط ادوارد اسنودن، خشمگین شدهاند. آنتونیو پاتریوتا، وزیر امور خارجه وقت برزیل پس از گفتوگو با جان کری، وزیر امور خارجه وقت آمریکا در برزیل به خبرنگاران گفت: افشای جاسوسی جهانی گسترده آمریکا بر ارتباطات اینترنتی یک چالش جدید در رابطه دوجانبه ما به وجود آورد.
بیاعتمادی میان آمریکا و برزیل سبب شد تا دیلما روسف، رئیسجمهور وقت برزیل سفر خود به آمریکا را لغو کند تا بدین صورت، اعتراض خود را به گوش مقامات کاخ سفید برساند. همچنین دیپلماتهای برزیلی با همکاری دیپلماتهای آلمان و ۱۹کشور دیگر به دنبال تدوین پیشنویس قطعنامهای در مجمع عمومی بودند که بر حق رعایت حریم خصوصی در ارتباطات الکترونیک تأکید کند.
برجام و مواجهه ایران با خیانتها و بدعهدیهای آمریکا
همانطور که ذکر شد آمریکاییها حتی نسبت به دوستان خود نیز از منطقه وفارداری تبعیت نکردند، چه رسد به دشمنانشان. ایران یکی از مواردی است که آمریکاییها با اعمال مکانیسمهای پیچیده در صدد بودند تا چنین وانمود کنند که با ایجاد یک توافق با این کشور، امکان زیست مشترک و ایجاد منافع مشترک بین دو کشور با آن وجود دارد.
نگاهی به توافق هستهای ایران و آمریکا و روندی که این توافق سیر کرده است، نشان دهنده میزان فریبکاری و بدعهدیهای آمریکا نسبت به ایران بوده است. آمریکاییها با باز کردن پروندههای جدید شبیه به پرونده موشکی ایران به دنبال ایجاد فضای جدیدی برای ایجاد فشار علیه ایران هستند تا به واسطه آن ایران را از خواستهها و مطالبات خود درخصوص رسیدن به سطحی از قابلیت عملی کردن دفاع مشروع ناکام گذارند. همچنین آمریکاییها که خود نقش مخربی را در منطقه غرب آسیا بازی میکنند، حالا با ایجاد فضاسازیهای جدید به دنبال این هستند تا ایران از تعلقات منطقهای و هویتی خود در منطقه غرب آسیا صرف نظر کند، برای رسیدن به این موضوع نیز از هیچ تلاشی فروگزار نبودهاند.
پیشتر رهبر انقلاب درخصوص آمریکاییها بیان داشتند که آنها قابل اعتماد نبوده و دروغگو هستند «اوّلاً طرف دروغگو است، فریبگر است، بدعهد است، خنجرازپشتبزن است، در همان حالی که دارد با یک دست دست میدهد، به قول خودشان یک مشت سنگ در دست دیگرش است که بزند به سر طرف مقابل. طرف، اینجور آدمی است.»
برای توضیح این موضوع کافی است به سراغ مذاکرات هستهای ایران در قالب ۱+۵ برویم. چه چیزی از طرف آمریکایی در این مذاکرات مشهود است. چه قبل از مذاکرات، چه حین مذاکرات و چه بعد از مذاکرات. آمریکاییها قبل از مذاکرات به طرق مختلف اشاره میکردند که خواهان حل شدن مسئله هستهای ایران هستند و اظهار داشتند که حق غنی سازی ایران را به رسمیت میشناسند. برای اشاره به مسئله دروغ گویی آمریکاییها به یک مطالعه موردی دقیق پیش از مذاکرات اشاره خواهیم کرد و آن نیز نامه رئیسجمهور این کشور پیش از مذکرات است. رئیسجمهور آمریکا طی نامهای که در رسانهها عنوان شد به مقامات ایران نوشته است پیش از مذاکرات اظهار داشته بود که به دنبال کمک به حل مشکلات اقتصادی ایران است. به گفته روزنامه فرامنطقهای «الحیات» چاپ لندن این نامه توسط سلطان قابوس برای مقامات ایران ارسال شده بود. الحیات در اینباره نوشت: نامهای از سوی پادشاه عمان و از طرف اوباما برای رهبر جمهوری اسلامی ارسال شده است که در آن بر چهار محور تاکید شده است. نخست ادای احترام واشنگتن به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران، دوم ابراز آمادگی برای کاهش تحریمهای اقتصادی اعمال شده علیه ایران، سوم تاکید شدید بر اهمیت تعامل مثبت ایران در گفتوگوهای هستهای با کشورهای ۱+۵ و در نهایت آمادگی آمریکا برای برقراری مذاکرات مستقیم با ایران است.
آمریکاییها به هیچیک از این کلماتی که اظهار داشتند پایبند نبودند. آمریکاییها در حالی مدعی بودند که به انتخابات ریاست جمهوری ایران احترام گذاشتهاند، که درست دو سال بعد در جریان انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی ضمن مداخله در امور جمهوری اسلامی، تمام تلاش خود را کردند تا بر انتخابات تاثیر بگذارند. این جمله بخشی از صحبتهای دیوید ایگناتیوس درخصوص انتخابات مجلس خبرگان ایران است «در «مقامات آمریکایی انتظار دارند که اگر تندروها با خارج کردن و کنار زدن نامزدها در نتیجه فریبکاری نکنند، نتیجه انتخابات "مزیت و برتری جزئی" اردوگاه میانهروی اطراف رئیسجمهور حسن روحانی و "ادامه تحرک و حرکت" او در جهت بازگشایی به سمت غرب باشد.» او در ادامه با اشاره به نامزدی «حسن خمینی» ادعا کرد «یک فشارسنج و میزان سنج سیاسی که از نزدیک توسط مقامات آمریکایی دنبال میشود، نامزدی حسن خمینی نوه محبوب آیتاللهی است که انقلاب ایران را تجسم بخشید. او به طور مستقل برای مجلس خبرگان نامزد شده است اما به او به عنوان حامی پرنفوذ سیاستهای عملگرایانه روحانی نگاه میشود. (حسن) خمینی برای ایرانیهایی که نمایانگر و نماینده میراث انقلاب و همچنین تلاش برای منطبق کردن آن با قرن ۲۱ هستند، شخصیتی کاریزماتیک است. در صفحه فیسبوک شخصی او بیش از ۱۰۰ هزار "لایک"(likes) برای عکسی از او به عنوان پسری در کنار آیتالله روحالله خمینی پدربزرگش نشسته، وجود دارد.»
آمریکاییها بسیار تلاش کردند که در انتخابات ایران تاثیر بگذارند، بنابراین آنها به هیچ وجه دنبال احترام به انتخابات ملت ایران نبودند از این دست بیانات که آمریکاییها درخصوص انتخابات ایران مطرح کردهاند بسیار زیاد است. موضوع مداخله غرب برای تاثیر بر انتخابات تا حدی پیش رفت که موسسه بینالمللی «گروه بحران» در گزارشی ضمن انتقاد از آن، اشاره کرد «در غرب میل به حمایت از میانه روها در مقابل اصولگرایان از زمان برجام افزایش زیادی داشته اما با توجه به این واقعیت که بیگانگان هیچگاه موفق به اعمال نفوذ سیاسی در این کشور نبودهاند، اگر اختلافی هم بین طیفهای سیاسی در ایران باشد، بهتر است که غرب به آن تکیه نکند و از جانبداری در امور داخلی ایران اجتناب کند چراکه صحبت از این موضوع منجر به ظن اصولگرایان مبنی بر این میشود که هدف غایی غرب از برجام تغییر ماهیت حکومت ایران بوده است. همچنین به دلایل مشابه فشار سیاسی شدید بر ایران در زمینه حقوق بشر ممکن است به حساسیت اصولگرایان و (عملگراها) مبنی بر این باشد که برجام گام نخست مهار ایران بوده است.»
تحریمها مصداق تام عملکرد آمریکا
این شاید بزرگترین دروغی بود که اوباما و آمریکاییها برای تهییج برخی از گروهها برای مذاکره با آمریکا مطرح کردند تا به واسطه آن حساسیت مذاکرات را بالا برده و بتوانند به توافق مورد نظر خود برسند. آمریکاییها نه تنها هیچ آمادگی برای کاهش یا تخفیف تحریمها نداشتند بلکه همانطور که وزیر امور خارجه آنها اظهار داشت تحریمها را افزایش نیز داده اند. «جان کری» وزیر خارجه وقت آمریکا در نشستی در دانشگاه «شیکاگو» اظهار داشت «تحریم تسلیحاتی پابرجا ماند و آن را کنار نگذاشتیم. در واقع، ما بر سر اینکه این تحریم چه مدت ادامه پیدا کند، مبارزه کردیم. به این دلیل که براساس ترتیبات قبلی، این (تحریم) از بین میرفت. ما با مذاکره توانستیم آن را برای هشت سال دیگر پابرجا نگه داریم. ما در عین حال تحریمهای ایالات متحده علیه حمایت ایران از تروریسم را هم نگه داشتیم. بنابراین، ما هیچیک از چیزهایی را که در این ارتباط در اختیار داشتیم، کنار نگذاشتیم. در واقع، از زمان توافق، به این دلیل که آنها موشک شلیک کردند، ما تحریمهایی هم اضافه کردیم. بنابراین، ما حتی ذرهای به سمت کاهش اهمیتی که برای امنیت منطقه قائل هستیم، حرکت نکردهایم.»
بنابراین گفتههای مقامات ارشد آمریکا پیش از مذاکرات کاملا خلاف واقع و دروغ محض بوده است. یک مورد دیگری که برای دروغ بوددن این گزاره میتوان بیان کرد قانون تمدید وضعیت اضطراری بود که دولت اوباما آن را دائما تمدید میکرد..
تاکید شدید بر اهمیت تعامل مثبت ایران در گفتوگوهای هستهای با کشورهای ۱+۵
شاید عدهای تصور کنند که آمریکاییها واقعا بر «اهمیت تعامل مثبت ایران در گفتوگوهای هستهای با کشورهای ۱+۵» اهتمام داشته است. اما نگاهی به وضعیت مذاکرات نشان میدهد که آمریکاییها جز فریبکاری اقدام خاصی را در این خصوص انجام نداده اند. آنها تمام تلاش خود را کردند تا حین مذاکرات ایران را متهم به کوتاه نیامدن از مواضع خود کرده و بیان کنند که مشکل مذاکره با ایران در پایتخت این کشور است. موضوعی که اتفاقا برعکس بود و هر یک از کشورهای اروپایی با توجه به تقسیم وظایفی که آمریکاییها برای آنها کرده بودند نقش خاصی را در مذاکرات بازی میکردند و سبب میشدند مذاکرات برای مدتی به تعلیق بیفتد.
آمریکاییها با بازی کردن نقش پلیس خوب تلاش میکردند چنین وانمود کنند که در مذاکرات به دنبال به نتیجه رساندن هستند و با جلو انداختن فرانسه و انگلیس و سخنان خلاف جریان این دو کشور هر از گاهی نقش پلیس خوب را بازی میکردند. آمریکاییها به هیچوجه به دنبال تعامل مثبت با ایران در مذاکرات هستهای نبودند و این نیز یکی از دروغهای چهارگانه اوباما پیش از مذاکرات درخصوص ایران بوده است.
برقراری روابط مستقیم با تهران
اوباما با بیان کردن این موضوع که آماده برقراری روابط با ایران است تلاش میکرد اینگونه اظهار کند که مشکل برقراری روابط تهران واشنگتن در پایتخت ایران است و نه در آمریکا. موضوعی که برخی از بزک کنندگان داخلی آمریکا را تحریک میکرد تا با بسیج افکار هم نوع عنوان معترض وضعیت موجود را یدک کشیده و پرچمدار رابطه با آمریکا در عرصه داخلی معرفی شوند. اما واقعا آمریکا به دنبال برقراری رابطه با ایران است؟ آمریکا اگر هم به دنبال برقراری رابطه با ایران باشد یا در چارچوب تغییر رژیم است یا در چارچوب تغییر رفتار. همانطور که اظهارات مقامات آمریکایی موید این موضوع بود است. رهبر انقلاب پیشتر فرموده بودند که آمریکاییها در وفای به عهد، دروغگو، فریبکار و بدعهد هستند.
آمریکاییها همچنین در حین مذاکرات مسیرهای خارج از مسیر حسننیت را نیز طی کردند. یکی از موضوعاتی که آمریکاییها بسیار روی آن تمرکز کردند تلاش برای تشنج در مذاکرات برای بهرهبرداری از آن بوده است، این تشنج به این دلیل بود تا بتوانند مسئله هستهای ایران را در سطح بینالمللی به بالاترین سطح حساسیت برده و آسیبهای نائل نشدن به یک توافق را بالا ببرند. هم از این رو ضمن بر شمردن گزینههای مختلف روی میزشان ایران را تهدید به مسیرهای دیگر غیر از مذاکره نیز میکردند و با فریبکاری فضای اجتماعی خود را نیز به مسئله توافق و مذاکرات حساس میکردند. برای مثال باراک اوباما رئیسجمهور وقت آمریکا در این خصوص اظهار داشت «آنچه من گفتهام این است که اگر توافق را رد کنیم باید درباره گزینههای پیشرو واقعگرا باشیم. نباید به دنبال پاسخهای ساده باشیم و اینکه به لوبیای سحرآمیز دست پیدا کنیم و ناگهان این مشکل را حل کنیم یا اینکه یک میانبر وجود دارد که میتوانیم به سادگی مشکل را حل کنیم و به کار خود بپردازیم و چینیها و روسها و ژاپنی و هندی نیز با ادامه تحریمها موافق باشند.»
یا در جایی دیگر و در پاسخ به پرسشهای دو تن از رهبران اصلی جامعه یهودیان در امریکا از توافق هستهای با ایران دفاع کرد. وی در این گفتوگو که روز ۶ شهریور ۱۳۹۴ (۲۸ اوت ۲۰۱۵) انجام شد اوباما گفت «ما باید فعالیتهای ایران در برهم زدن ثبات با استفاده از دست نشاندههای خود در بخشهای مختلف منطقه متوقف کنیم اما ما برای این کار نیاز داریم هماهنگی بهتری با شرکای خود داشته باشیم و اطلاعات خود را بهبود بخشیم و به ساخت چیزهایی مانند گنبد آهنین که از مردم در برابر موشکها محافظت میکند، ادامه دهیم.»
وی ادامه میدهد «من با شما صادق خواهم بود. من فکر میکنم این کار کاملا سریع انجام خواهد گرفت، چون ما هر دو منافع مشترکی نه فقط در جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای داریم، بلکه منافع مشترک هر دو ما این را نیز ایجاب میکند که اطمینان یابیم آنها برای حزبالله سلاح ارسال نمیکنند و ایران ثبات همسایگان خود را به هم نمیزند.»
پیوند موضوع هستهای با مسائل دیگر
آمریکاییها بسیار تلاش کردند تا حسن مذاکرات مسائل منطقهای را نیز تحت پوشش مذاکرات قرار دهند، و همانطور که خودشان اظهار میداشتند «در راستای ایجاد ثبات در خاورمیانه» ایران را در محیط استراتژیک خود تعریف کنند و در گام بعد ایران را مهار کنند. در این خصوص نیکلاس برنز اظهار کرد: «امیدوارم توافق هستهای وین اجرایی شود. اما در هر صورت، باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا و جانشین او و یا حتی جانشین رئیسجمهور بعد از اوباما باید تلاش کنند قدرت ایران را در منطقه مهار کنند.»
در این خصوص نیکلاس برنز که در فاصله سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ در دولت جرج بوش رئیسجمهور سابق آمریکا، معاون وزیر امورخارجه آمریکا بود و هدایت مذاکرات هستهای با ایران را برعهده داشت و در حال حاضر استاد دانشگاه هاروارد است در نشستی در دانشگاه ساوثرن مین اظهار داشت «توافق هستهای، توافقی کوچک درمقایسه با همه مسائل مطرح با ایران است. توافق هستهای باید بخشی از سیاست کلی تر و هوشمندانه، به منظور مهارکردن ایران باشد. اگر اینطور باشد، این توافق میتواند در مسیر تامین اهداف مطرح در زمینه منافع ملی آمریکا باشد. ما با ایران از ۳۵ سال پیش مسئله داشتهایم. ایران در سال ۱۹۷۹، درباره دیپلماتهای ما به گروگان گیری مبادرت کرد. اما اوباما درمجموع به این نتیجه رسید که فقط درباره مسئله هستهای مذاکره کند که به نظر من، تصمیمی درست بود. لازم بود چارچوبی برای مذاکرات بوجود بیاید و این چارچوب ابتدا برای پرداختن به یک مسئله خاص باشد و نمیتواند همه مسائل را با هم در بر بگیرد.»
در این بین و در حین مذاکرات، خصوص غربیها نیز به کمک آمریکاییها رفتند برای مثال آنگلا مرکل که در نشستی خبری در برلین، گفته بود «به گمان من ایران نفوذ قابل ملاحظهای در آنچه در سوریه اتفاق میافتد، دارد و همه از حضور سازنده ایران در مذاکرات سوریه استقبال میکنند.
مرکل در ادامه موضوع را فراتر برده و درخصوص لحن ایران در قبال اسرائیل نیز انتقاداتی را مطرح کرد. با استقبال از حضور ایران در ائتلاف ضد داعش و مبارزه با این گروه تروریستی مدعی شد مواضع ایران در قبال اسراییل مورد پذیرش نیست. وی در این نشست ادامه داد «لحن ایران در قبال اسراییل قابل پذیرش نیست.» وی همچنین تاکید کرد اینکه ایران، تغییری در مواضع و لحن خود در قبال اسراییل نداده و این رژیم را به رسمیت نمیشناسد، ناامیدکننده است.
تلاش آمریکا برای مداخله در امور داخلی ایران
پروژه فریبکارانه دیگر آمریکا پیوند نظم مورد نظر خود در سطح منطقه در حین مذاکرات با برخی از به اصطلاح میانه روهای داخلی بود به گونهای که با اعلام به وجود آمدن فصل جدید روابط به دنبال این بودند تا فضا را به گونهای نشان دهنده که میتوان بر سر تمام موضوعات منطقهای نیز با آمریکاییها وصلت کرد.
برای مثال باراک اوباما رئیسجمهور وقت امریکا در پاسخ به پرسشهای دو تن از رهبران اصلی جامعه یهودیان در امریکا از توافق هستهای با ایران دفاع کرد. وی در این گفتوگو که روز ۶ شهریور ۱۳۹۴ (۲۸ اوت ۲۰۱۵) انجام شده تاکید کرد اشاره کرد که «همچنین با تلاش در جهت پیوند با به اصطلاح میانه روهای مد نظر خود در ایران اظهار داشت «هماکنون آیا من میتوانم امید داشته باشم که با دسترسی پیدا کردن ایران به تعاملات بیشتر بازرگانی، تعامل با جهان و مبادله دانشجو و شاید تغییر نسل رهبری در این کشور، ماهیت این رژیم نیز تغییر کند؟ کاملاً. اما روی آن حساب نمیکنم».
در این خصوص آمریکاییها تلاش میکردند نوعی پیوند نیز با به اصطلاح غربیها میانهروهای داخل ایران نیز ایجاد کنند. این موضوع تا حدی پر رنگ شد که برخی از به وجود آمدن فصل نوینی برای همکاری منطقهای ایران - آمریکا سخن گفتند و در حد اغراق آمیز دیگری مسئله «نظم آمریکایی - ایرانی» منطقه خاورمیانه مورد توجه آنها قرار گرفت. موضوعی که سبب شد حتی برخی از سایتها و روزنا مههای دگراندیش نیز به آن واکنش نشان دهند. برای مثال روزنامه شرق در یادداشتی بیان داشت «اما آنچه که اهمیت دارد، توانایی «نه»گفتن ایران به خطمشیهای سیاسیای است که سیاستگذاران آمریکایی بهدنبال ترسیم آن هستند. این دکترین نهتنها میگوید کسی نباید به آمریکا «نه» بگوید، بلکه باید شرایطی وجود داشته باشد تا تجهیزات نظامی به فروش برسد و سلطه بر منابع استراتژیک جهان نیز ادامه یابد. تحت این شرایط آنچنانکه باید و شاید، در آمریکای نومحافظهکار وابسته به مجتمع نظامی-صنعتی، صنایع نفتی و سرمایه مالی، نگاه به ایران با توافق هستهای وین تغییری نخواهد کرد.»
رهیافت و اهداف استراتژیک آمریکا در عرصه جهانی بابی باز کرده است بهعنوان استراتژی «بازدارندگی» و «مهار» برای بازیگران دگراندیش. یعنی اکنون با پایانیافتن مذاکرات هستهای، دیدگاه غالب این نیست که واشنگتن با سازش و تنشزدایی واقعی با تهران، به فکر استفاده از ایران برای صلح خاورمیانه است یا درصدد است برای تحقق سیاست «چرخش اوباما به سمت آسیا - پاسیفیک» یا «تکمیل محاصره روسیه از جنوب» هرچه در توان دارد برای نزدیکی به ایران بهکار گیرد؛ اگر هم این موضوع راهبرد بلندمدت آمریکا باشد، استراتژی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با چنین اهدافی سازگار نمیشود. در سطحی کلان، بحث بر سر فاز جدیدی از الگوی «مهار نفوذ منطقهای» و «بازدارندگی استراتژیک» ایران در خاورمیانه مطرح است و نه همکاری. چراکه آمریکاییها میدانند ایران نیز همچون خودشان در برخی اهداف و سیاستها، حداقل در خاورمیانه بهلحاظ فکری، خاستگاه و اهداف، جابهجایی راهبردی ندارد. بنابراین، در ایدهآلترین شرایط، دو کشور میتوانند در خاورمیانه، نواحی خارج از کنترل را مهار کنند و با تجربه همکاری اقتصادی و فرهنگی محدود، در بُعد سیاسی و امنیتی نیز با راهاندازی خط ارتباطی «هاتلاین» روابط خود را به صورت «صلح مسلحانه» حفظ کنند و ادامه دهند. پس در کوتاهمدت، انتظار نظم نوین آمریکایی - ایرانی در خاورمیانه سادهانگارانه به نظر میرسد.
عبرتهای برجام بسیار زیاد است، یکی از عبرت هایی که این مذاکرات و سند منتهی از آن به دست میدهد منطق مذاکره آمریکایی، و منطق وفای به عهد آنها است، آمریکاییها تمام تلاش خود را کردند تا آن چه به دست ایران میرسد، نه تنها نکته و مقوله دندانگیری نباشدف بلکه از سوی دیگر تلاش میکردند تا آن را تبدیل به ابزار فشار علیه ملت ایران کنند. برهان