آیا تجربیات تلخ گذشته نباید راهگشای تصمیمات در آینده باشد که اگر قرار بود هر مدیری بدون توجه به شکستها و پیروزیهای دستگاه رأساً به اخذ تصمیمات احساسی و مقطعی بپردازد سنگ روی سنگ بند نمیشد!
مبحث فرهنگ و هنر از قدیمالایام یکی از رشتههایی بوده که برای اداره آن نیازمند به افراد باتجربه و استخوان ترکانده است و قطعاً نمیتوان از چهرههای جوان انتظار داشت علاوه بر مو، پیچش آن را هم شاهد باشند که به قول وحشی بافقی «تو مو میبینی و من پیچش مو»! نگاهی به گذشته پس از پیروزی انقلاب اسلامی و واکاوی جریانهای فرهنگی در آن میتواند سرلوحه اقدامات برای متولیان این امر باشد که محسن مخملبافها از آن جمله هستند زیرا علاوه بر اینکه متولد جنوب شهر پایتخت بودهاند که خود به ظاهر امتیاز به حساب میآید پیش از انقلاب نیز به خاطر عضویت در یکی از سازمانهایی که پس از انقلاب رو در روی این نهضت ایستاده را مدتی در زندان گذراند اما همچون سازمان متولی خود با سوء استفاده از فضای باز سیاسی پس از پیروزی انقلاب چهره واقعی خود را نشان داد که پس از آن شاهد اینگونه متظاهران چند وجهی در دامنه هنر و فرهنگ بودیم که متأسفانه براثر بعضی از سهلانگاریها، هزینه و خسارات فراوانی را برای نظام و جامعه به ارمغان آوردند! روحالله زم نیز از دیگر افراد هزار چهره بود که کارش را به عنوان خبرنگار و فعال سیاسی شروع کرد و با افتتاح سایت و کانال تلگرامی ادامه داد. او نیز همچون مخملباف که متکی به سازمانی توخالی بود تکیه بر کسی داشت که سالها ریاست یکی از نهادهای هنری کشور را عهدهدار بود. اگرچه در نهایت ماهیت خود را با پناهنده شدن به فرانسه نشان داد، با ایجاد کانال «آمد نیوز» شمشیر را برای رویارویی با ملت ایران از رو بست تا به هر طریق بتواند به کشور خود ضربه بزند اما علیرغم تمامی ظلمها بالاخره در دام افتاد و به حکم دادگاه به اعدام محکوم شد ولی چه کسانی باید جوابگوی این اعتمادهای بیجا به کسانی باشند که تنها تکیه بر باد دادهاند؟!
انگار همه این اتفاقات تأسفآور فیلم سینمایی و غیرواقعی است که از پیش چشمان مسئولان میگذرد زیرا باز هم آزمون و خطاها ادامه مییابد تا به قول سایت مشرق نیوز «یکی از خفن ترین اینستاگرامیها مجوز کارگردانی سینما را دریافت کند» و مسیر ناکجاآباد همچنان برای اینگونه موارد هموار باشد.
این چهره شناخته شده اینستاگرامی ضمن ساخت ویدیوهای تبلیغاتی و غیر تبلیغاتی در شبکههای اجتماعی به شهرت رسیده و از همین مسیر در صفحهاش ۸/۴ میلیون دنبال کننده داشته است. ویدیوهای او بخصوص در زمینه رقص شهرت زیادی دارد و این در حالی است که بسیاری از کارگردانان و هنرمندان با دانش و فرهنگ مثبت خانهنشین شدهاند و اینجاست که سازمان سینمایی کشور به فردی موسوم به شاخ اینستاگرام که به تبلیغات در فضای مجازی و اشتراکگذاری ویدیو و عکس مشغول است، مجوز کارگردانی سینما میدهد! شاید اگر پای دلیل و برهان متولیان بنشینیم خواهیم شنید که میخواهند از نسل جوان بهره جسته و به آنها بها بدهند در حالی که صدها فیلمساز و تهیه کننده مستند به شهادت جشنوارههای برگزار شده چشم به راه برکت دستان مسئولان هستند تا به سوی آنها دراز شود و بتوانند رسالت خود را در جامعه به ثمر برسانند.
شاید متولیان فرهنگ تصمیمات تازهای را به مرحله اجرا گذاشتهاند تا یک به یک فیلمسازان، موسیقیدانان، اصحاب هنر و بالاخره روزنامهنگاران پیشکسوت را خلع ید نموده و تجربههای تلخ گذشته را بار دیگر به آزمون بگذارند؟! این حرفها نصیحت نیست بلکه نوعی امر به معروف و نهی از منکر است و در جواب توییت رئیس سازمان سینمایی کشور ارائه میشود که تحت عنوان مزایای شفافیت گفتهاند: «شفافیت برای هر مدیر و سازمانش مخاطراتی دارد، حتماً مچگیری اتفاق میافتد، حتماً بعضی از جاها پشیمانی آنی میآورد ولی مزایا و برکات آن به قدری زیاد و بادوام است که این سختیها در مقابلش تقریبا هیچ است».
نویسنده: حسن روانشید