نهضت ملی شدن نفت با اینکه بارها و بارها به آن پرداخته شده اما باید دوباره آن را مرور کرد و نکات مهم را دید، وقوع این نهضت و به سرانجام رسیدن آن در دوران شاهنشاهی قدرت ملی و مجلس واقعی را برای ما عیان کرده و موید این مهم میشود که اگر هماهنگی و همدلی بدون توجه به حزبیگرایی محقق شود و دانش و دین در کنار هم به کار آیند میتوانند حتی در دل نظامی شاهنشاهی مردم را برای ثبت اقدامی ملی بسیج کرده و دستاوردی داشته باشد که بعد از قرنها هنوز هم افتخار مردم باشد. بر همین اساس پرونده نهضت ملی شدن نفت را مرور میکنیم:
سکانس اول: مرور تاریخی
تاریخ ایران همواره صفحات سرنوشتسازی را در خود ثبت کرده که نه تنها بر کشور بلکه بر منطقه و حتی بسیاری از نقاط جهان تاثیرگذار بوده است. تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت ایران در روز ۲۹ اسفندماه سال ۱۳۲۹، نقطه عطفی در تاریخ سیاسی، اقتصادی و مبارزات مردم ایران برای نجات سرمایههای ملی این مرز و بوم از دست بیگانگان به شمار میرود.
زمانی که اولین چاه نفت در ایران در بیش از یکصد سال قبل در منطقه مسجد سلیمان در استان خوزستان توسط یک شرکت انگلیسی کشف شد، دولت وقت ایران هیچ آگاهی و درکی از این اتفاق مهم نداشت. اما کاشفان آن به خوبی میدانستند به چه ثروتی در ایران دست یافتهاند و پایههای استعمار خود در ایران را با قراردادهای استثماری استخراج، تولید و فروش نفتخام ایران بنا نهادند. شرکتهای خارجی سالها سرمایه مردم ایران را به تاراج بردند و دولتهای وقت ایران هیچگونه تلاش و توجهی برای احقاق حقوق مردم انجام ندادند.
دکتر محمد مصدق حرکت بزرگی را در کشور آغاز کرد که سنگ بنای تفکر اقتصاد بدون نفت بود. وی در شهریورماه ۱۳۲۰ و سقوط رضاخان، در انتخابات دوره چهاردهم مجلس وقت، بار دیگر به مجلس راه یافت. شرایط بینالمللی در این دوره، به نحوی بود که کشورهای مختلف به ویژه روسیه، انگلیس و آمریکا با پیشنهادهایی به دولت ایران، خواستار کسب امتیاز نفتی بودند و از آنجا که انگلیس، امتیاز بهرهبرداری از منابع نفت جنوب کشور را در اختیار داشت، روسها درصدد کسب امتیاز منابع نفتی شمال و آمریکاییها نیز به دنبال امتیاز نفت، در ایران بودند.
دکتر مصدق که رهبری گروهی متشکل از ۱۶تن از نمایندگان مجلس چهاردهم را برعهده داشت، درخصوص واگذاری امتیاز نفت به خارجیها گفت: به بهانه اینکه به یک کشور نفت داده شده است، نباید به هیچ کشور دیگری امتیاز داد چراکه این دور باطل تمامی نخواهد داشت.
مصدق در دوران مبارزات خود برای ملی کردن صنعت نفت، بارها بر این نکته تاکید داشت که ایرانیان باید خود منابع نفتی کشورشان را اداره و بهرهبرداری کنند. دکتر مصدق برای مقابله با فشار شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، قانونی را در این دوره مجلس به تصویب رساند که دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت تا زمانی که نیروهای خارجی در ایران هستند، منع میشد.
به دنبال تلاشهای دکتر مصدق برای نجات سرمایههای کشور از دست بیگانگان، دربار پهلوی اجازه نداد وی در دوره پانزدهم مجلس، به مجلس راه یابد. در این دوره هدف عوامل وابسته به انگلیس این بود که قرارداد سال ۱۹۳۳ دوره رضاشاه را به دست دولت ساعد مراغهای و با تصویب مجلس تنفیذ کنند. اما بر اثر فشار افکار عمومی مقصود انگلیسیها تأمین نشد و عمر مجلس پانزدهم به سر رسید.
لذا، نارضایتی انگلیس از حرکت ملی شدن صنعت نفت و تلاش برای برهم زدن این حقخواهی ملت ایران، امری کاملاً طبیعی بود. گسترش فعالیتهای سیاسی پس از شهریور ۱۳۲۰ سبب گسترش مبارزات مردم و به ویژه توجه آنان به وضع قرارداد نفت شده بود. دکتر مصدق در مجلس و بیرون از آن این جنبش را که به «نهضت ملی شدن نفت» معروف شد، هدایت میکرد. در انتخابات مجلس شانزدهم با همه تقلبات و مداخلات شاه و دربار، مصدق در دور دوم انتخابات، به مجلس راه یافت و در این دوره طرح "ملی شدن صنعت نفت" به رهبری وی در مجلس تصویب شد. قانون ملی شدن صنعت نفت در واقع پیشنهادی بود که به امضای همه اعضای کمیسیون نفت در مجلس شورای ملی ایران در ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ به مجلس ارائه شد. کمیسیون نفت، کمیسیونی بود که در اول تیرماه ۱۳۲۹ در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی ایران برای رسیدگی به لایحه نفت (معروف به لایحه گس - گلشائیان)تشکیل شد. همین کمیسیون پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت را در اسفند ۱۳۲۹ به مجلس ارائه داد. سرانجام با تلاشهای دکتر مصدق و همراهان وی، ماده واحده ملی شدن صنعت نفت در روز ۲۴ اسفندماه سال ۱۳۲۹ در مجلس شورای ملی مطرح و در روز ۲۹ اسفندماه همان سال به تصویب رسید.
در متن پیشنهاد تصویب شده، آمده بود: به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد مینماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شود یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری در دست دولت قرارگیرد. مجلس سنا نیز این پیشنهاد را در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ تصویب کرد و پیشنهاد به قانون تبدیل شد.
سکانس دوم: همگرایی دین و سیاست
صنعت نفت در حالی ملی شد که دو محور اساسی در آن مشاهده میشود از یکسو ملی شدن صنعت نفت اقدام ایرانیان در خلع ید بیگانگان بر منابع نفت کشور بود. یعنی خواست ملت ایران نه همگرایی با غرب بلکه دوری و فاصله گرفتن از غرب بوده که نشات گرفته از کارنامه سیاه این کشورها در ایران بوده است. هرچند که ایران هرگز مستعمره، تحت قیمومیت و استعمار کشورهای دیگر در نیامده اما همواره قدرتها به دنبال غارت و عقب نگاه داشتن ایران بودهاند.
ایرانیان با ملی کردن صنعت نفت بر آن بودهاند تا به این روند پایان دهند و استقلال و آزادی خود را محقق سازند.
از سوی دیگر ملی شدن صنعت نفت با نقش مهم و فراگیر مرجعیت دینی صورت گرفت. این رویداد مهم این اصل را آشکار ساخت که پیوند میان دین و سیاست نه تنها امری منفی نبوده بلکه زمینهساز رسیدن به اهداف بزرگ و ملی میشود. نکته بسیار مهم این بود که دو اصل ایرانی بودن و اسلامیت ملت ایران در کنار هم قرار گرفت. مصدق به عنوان نماد ملیگرایی ایران و آیتالله کاشانی به عنوان اسلامیت ملت ایران توانستند حرکتی بزرگ را در تحقق استقلال کشور رقم زنند بگونهای که از یک سو شاه وادار به برخی اصلاحات سیاسی و اجتماعی شد و از سوی دیگر اصل خلع ید بیگانه از نفت کشور در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ رقم خورد.
سکانس سوم: بسیج مردمی
اما آنچه در ملی شدن صنعت نفت نمود بسیاری دارد حضور مردم در صحنه است. تاریخ نشان میدهد هر زمان که مردم وارد میدان شدهاند تحولی بزرگ را رقم زدهاند. زمانی انقلاب مشروطه با حرکت مردم آغاز شد و البته با عقبنشینی آنها با شکست مواجه شد. ملی شدن صنعت نفت نیز با پشتیبانی مردم محقق شد. وقتی مردم به عنوان مطالبه عمومی به خیابانها آمدند عملا مجلس و شاه گزینهای جز اجرای این مهم نداشتند. این حضور در زمانی دیگر نیز تبلور یافت و آن وقتی بود که شاه میخواست مصدق را برکنار و دوباره امور را مطلقه در دست گیرد. مردم با حضور در خیابان و حمایت از مصدق مانع از این مسئله شدند و حتی شاه با تمدید نخستوزیری مصدق اجبارا اختیارات بیشتری را به وی واگذار کرد.
سکانس چهارم: شکست استکبار جهانی و دیکتاتوری داخلی
آنچه در ملی شدن صنعت نفت روی داد از یکسو مقابله با استبداد شاهنشاهی بود و از سوی دیگر خلع ید استکبار بیرونی. ملت ایران با تحقق این مهم هر دو اصل مقابله با استبداد داخلی و استعمار خارجی را فریاد زد و توانست به یک الگوی مهم برای منطقه و جهان مبدل شود چنانکه بسیاری از ملتها پس از ملت ایران برای ملی کردن صنعت نفت گام برداشتند.
البته نظام سلطه بیکار نماند و برای مقابله با ایران به هر ترفندی چنگ زد. پس از ملی شدن صنعت نفت، انگلیس كه با تصویب این قانون منافع خود را در خطر میدید، برای جلوگیری از به ثمر نشستن حركت ملی شدن صنعت نفت، از تمامی شگردهای ممكن استفاده كرد. یكی از این شگردها، تحریم نفت ایران در نیمه اول سال ۱۳۳۰ با هدف به خطر انداختن ثبات سیاسی و اقتصادی كشور بود. انگلیس به تمام خریداران نفتخام ایران هشدار داده بود كه نفت ایران را خریداری نكنند.
اما دولتمردان وقت ایران در ادامه مبارزات خود با تلاش زیاد توانستند بر این حركت استعمارگر پیر فایق آیند. دكتر مصدق نخستوزیر وقت، برای خنثی كردن توطئه انگلیس و كسب درآمد برای كشور، ترجیح داد نفتخام را با تخفیف به مشتریان بفروشد. نكته قابل توجه آن است كه درآمدی كه دولت مصدق با فروش تخفیفی نفتخام و فراورده نفتی برای كشور كسب كرد دو برابر رقمی بود كه «شركت نفت انگلیس و ایران» بابت فروش سالانه ۳۱میلیون تن نفتخام به ایران پرداخت میكرد. با ملی شدن نفت، هیات خلع ید به جنوب عزیمت نموده و تابلوی «ریاست شرکت» از سر در دفتر مرکزی خرمشهر کنده شد و به جای آن «هیات مدیره موقت» نصب شد. از آن پس کلیه تاسیسات و ادارات شرکت زیر نظر هیات مدیره جدید بود؛ کارکنان خارجی که از این رویداد ناراضی بودند، در تاریخ دهم مهرماه ۱۳۳۰ همگی ایران را ترک کردند. در حالی که با عوامل رسانهای و سیاسی سعی در پیگیری اهداف ضد ایرانی خود داشتند.
سکانس پنجم: راه افتادن سیاست جدایی دین و سیاست
رویداد مهم دیگر در دوران مصدق مساله کودتای ۲۸ مرداد بود. این کودتا در حالی رقم خورد که تمام اسناد و مدارک نشان میدهد که محور کودتا آمریکا و انگلیس بودهاند که با دو مولفه مهم تحقق این کودتا را رقم زدند. اول آنکه با ادعای جدایی دین از سیاست میان آیتالله کاشانی و مصدق فاصله ایجاد کردند و دوم آنکه بیبیسی به عنوان پیادهنظام انگلیس به تحریک افکار عمومی و مدیریت این کودتا پرداخت. آنچه در به انحراف رفتن نهضت ایجاد شده به چشم میآید ایجاد فاصله میان دین و سیاست و یا به عبارتی شکاف میان ملی گرایی و اسلامیت بود. چنانکه در اسناد آمده آیتالله کاشانی در نامهای به مصدق او را از شرایط جدیدی که کودتاچیان تدارک دیده بودند آگاه کرد و از او خواست که با همکاری با او تصمیمات لازم برای جلوگیری از کودتا را تدارک ببیند.
دکتر مصدق در پاسخ نامه آیتالله کاشانی نوشت: «۲۷ مردادماه مرقومة حضرت آقا توسط آقای حسن سالمی زیارت شد اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام. دکتر محمد مصدق.» این شکاف ایجاد شده میان دو رکن اصلی نهضت یعنی ملیگرایی و اسلامیت یا همان تحقق خواست دشمن مبنی بر ایجاد شکاف میان دین و سیاست زمینه را برای کودتای دشمن فراهم کرد.
سکانس ششم: دستکش مخملی و کودتای ننگین
نکتهای که در ملی شدن صنعت نفت به چشم میآید نوع رفتار کشورهای غربی بویژه آمریکاست. مصدق بر این تصور بود که با رویکرد به آمریکا میتواند ضمن مقابله با انگلیس منابع مالی کشور را نیز تامین سازد. هرچند آمریکاییها وعدههایی به وی دادند و حتی در سازمان ملل نیز اقداماتی داشتند اما در نهایت این رفتارها همان دست کش مخملین بر دستان چدنی بود. نهضت استقلالخواهی مردم ایران برای آمریکایی که به دنبال سلطه بود مانند انگلیس مطلوب نبود و لذا باید علیه آن اقدام میکرد.
از یکسو آمریکا به وعده خود برای کمکهای اقتصادی عمل نکرد و در روند تحریم ایران مشارکت کرد. از سوی دیگر در کنار انگلیس طرح مشترک کودتا یا همان طرح آژاکس را طراحی و اجرا کردند. کودتایی که براساس آن با بهرهگیری از برخی نارضایتی مردمی، ایجاد فضای احساسی در کشور، به حرکت درآوردن پیاده نظام در داخل و در نهایت حمایتهای گسترده نظامی و سیاسی از کودتا، سرنگونی دولت مصدق و البته نهضت ملی شدن صنعت نفت را رقم زد. آنچه در این کودتا روی داد پیوند میان خودفروختهها و وطن فروشان داخلی در کنار طراحی دشمنان خارجی استقلال کشور بود که البته با فریب خوردگی سادهلوحان و کم بصیرتها به نتیجه رسید.
سکانس هفتم: عبرتها
بعد از این واقعه، اما باز هم حضور خارجیان را در صنعت نفت ایران شاهد هستیم چراکه در تاریخ هفتم آبان ماه ۱۳۳۳ قراردادی بین دولت ایران از یکسو و کنسرسیومی از شرکتهای صاحب نام نفتی منعقد شد. شرکتهای عضو کنسرسیوم نفت ایران دو شرکت به نامهای «شرکت سهامی اکتشاف و تولید نفت ایران» و «شرکت سهامی تصفیه نفت ایران» تشکیل دادند که روی هم «شرکتهای عامل نفت ایران» نامیده میشد.
این دو شرکت به ترتیب اختیار اکتشاف و تولید نفتخام و گاز طبیعی در حوزه معینی در جنوب ایران به نام «حوزه قرارداد» و تصفیه نفتخام و گاز حاصله را عهدهدار بودند. شرکتهای عامل نفت ایران طبق قوانین کشور هلند تشکیل شده و در ایران به ثبت رسیده بودند. هریک از شرکتهای عضو کنسرسیوم نفت ایران یک شرکت بازرگانی تاسیس کرده و در ایران به ثبت رسانده بودند که منفرد و مجزا از یکدیگر عمل کرده و نفتخام و گاز طبیعی حاصل از حوزه قرارداد را از شرکت ملی نفت ایران خریداری کرده و به خارج از کشور صادر میکردند.
این شرکتهای بازرگانی همچنین بخشی از نفتخام خریداری شده را پالایش کرده و به صورت فراورده به خارج صادر میکردند. تعهدات مالی شرکتهای بازرگانی تاسیس شده در دل شرکتهای عضو کنسرسیوم، عبارت بود از یک پرداخت مشخص تحت عنوان حقالارض که شامل کلیه نفتخام صادراتی میشد و مالیات بر درآمدی بود که به نسبت درصدی از منافع حاصل از صدور نفت براساس بهای اعلان شده نفتخام به دولت ایران میپرداختند؛ این درصد از ۲۳ آبانماه ۱۳۴۹ به ۵۵درصد افزایش یافت.
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی شرکت ملی نفت ایران کار توزیع و فروش فراوردههای نفتی و گاز طبیعی جهت مصارف داخلی را به عهده داشت. شرکتهای عامل نفت ایران فراوردههای نفتی، گاز طبیعی و نفتخام مورد نیاز برای مصارف داخلی را به شرکت ملی نفت ایران تحویل میدادند.
شرکت ملی نفت ایران همچنین مسئولیت تامین، نگهداری و اداره خدمات پشتیبانی تولید را تحت عنوان «خدمات غیرصنعتی» به عهده داشت که در مقابل «عملیات صنعتی» قرار میگرفت که انحصارا در اختیار خارجیها بود. تاسیسات ثابت صنعت نفت ایران در این دوره اگرچه متعلق به شرکت ملی نفت ایران بود، اما براساس قرارداد، شرکتهای عضو کنسرسیوم حق استفاده انحصاری از آنها را در طول مدت قرارداد در اختیار داشتند.
با آغاز فعالیت کنسرسیوم اگر چه قرار بود قانون ملی شدن نفت اجرا شود اما در عمل دولت ایران و شرکت ملی نفت اختیارات بسیار محدودی داشتند؛ تا مهرماه ۱۳۵۳ اعضای کنسرسیوم بدون دخالت دولت ایران برای تعیین میزان تولید و قیمت نفت که عوامل اصلی و تعیینکننده درآمد کشور بودند،تصمیم میگرفتند و دولت ایران در این خصوص هیچ اختیاری نداشت.
از سال ۱۳۵۳ و تشکیل شرکت سهامی خاص خدمات نفت ایران(osco) تغییرات عمیق و عمدهای در ارتباط با نحوه نظارت و دخالت دولت در کار کنسرسیوم به وجود آمد اما واقعیت این است که تا وقوع انقلاب اسلامی، مالکیت ایران بر منابع نفتی خود به طور کامل تحقق نیافته بود.
درسی که از دوران مصدق میتوان آموخت آن است که تحقق اهداف بزرگ با پیوند دین و سیاست وحضور مردم در صحنه رقم میخورد و دلبستن به وعدههای خارجی در نهایت زوال و نابودی را به همراه خواهد داشت. دستاورد بزرگ آن دوران یعنی ملی شدن صنعت نفت با تکیه بر بیگانهستیزی رقم خورد و کودتای ۲۸ مرداد نیز ریشه در اشتباه محاسباتی مصدق در دلبستن به آمریکا و مذاکره با غرب و البته با توطئههای گسترده آمریکا و انگلیس صورت گرفت. اکنون در حالی ۵۱ سال از درگذشت مصدق میگذرد که سیر تاریخی کشور نشان میدهد در هر مقطعی که مردم در صحنه حضور داشتهاند و پیوند میان دین و سیاست رعایت شده دستاوردهای بسیاری رقم خورده که پیروزی انقلاب اسلامی ملت ایران، ۸ سال دفاع مقدس، ناکامی چند دهه تحریم، ناتوانی غرب و شرق در اجرای سیاست سلطه بر ایران و... بر همین اساس رقم خورده است.
نکته مهم آنکه سیاست آمریکا و به تبع آن انگلیس همواره بر اصل سلطه و غارت منابع و ثروتهای ایرانیان استوار بوده است در دوران رژیم پهلوی سیاست سلطه و تحقیر ایرانیان در قالبی خاص صورت میگرفت که خود برگرفته از دشمنی با ملت ایران بوده و از زمان پیروزی انقلاب اسلامی نیز تا به امروز این دشمن در ابعاد گستردهای صورت گرفته است.
بر این اساس میتوان گفت که راهکار امروز کشور برای حل مشکلات حضور مردم در صحنه و اعتماد مسئولان به مردم و توجه به اصل پیوند میان دین و سیاست است که در قالبی اسلامی - ایرانی قطعا نقشی تاثیرگذار در حل مشکلات کشور دارد. درست است که در دنیا نمیتوان به صورت جزیرهای زندگی کرد و باید به جهان در تعامل بود اما باید دانست که این تعامل دارای شرایط و اصول خاص است و نباید به هر بهایی به دنبال این تعامل بود.
این درس بزرگ دوران مصدق را باید همواره سرلوحه کارها دانست که پیوند دین و سیاست و حضور مردم در صحنه عامل مقابله با توطئهها و فشارهای دشمنی خواهد بود چنانکه ملی شدن صنعت نفت به رغم تمام فشارها و سلطهگری آمریکا و انگلیس براساس همین اصول رقم خورد و زمینهساز شکست نهضت نیز غفلت از این داشتههای داخلی و چشم داشتن به خارج از مرزها از جمله غرب بوده است و نباید چشم به راه خارج داشت.
درست است که نمی توان به صورت جزیرهای زندگی کرد و باید با تعامل جهان همراه بود اما این جهان به معنای چند کشور اروپایی و آمریکا نیست بلکه در جهان در کنار این کشورها و رژیم صهیونیستی نزدیک به ۲۰۰ کشور وجود دارد که هر کدام دارای ظرفیتی است که می توان از آنها برای تامین نیازهای خود بهره گرفت. باید دانست که همین قدرتهای بزرگ تا زمانی که داشتههای درونی تکیه نکردند نتوانستند به این مرحله برسند. شاید بتوانیم بگوییم بزرگترین درس دوران مصدق لزوم خود اتکایی و فریب نخوردن در برابر دستان آهنین با روکش مخملین و البته احساس حقارت نکردن در برابر قدرت قدرتمندان است.
نویسنده: مائده شیرپور