سهم نگارنده از روز دوم جشنواره هم تنها دو فیلم انتهایی بود. «چراغهای ناتمام» مصطفی سلطانی و «شماره ۱۷ سهیلا» محمود غفاری را از کف دادم.
به خصوص دومی که ظاهرا فیلم قابل تاملی است و تحسین برخیها را هم به همراه داشته است.
اما دو فیلمی که دیدم یکی «دعوتنامه» مهرداد فرید بود و دیگری «تابستان داغ» ابراهیم ایرجزاد.
دومی هم جزو فیلم اولیها محسوب میشود و هم در سودای سیمرغ حضور دارد، اما کار جدید فرید تنها در بخش چشمانداز حضور یافته است. جایی که... بگذریم. گزارش روز دوم و دو فیلمی که دیدم را تقدیم میکنم:
«دعوتنامه»؛ فستیوال فاجعه فرید
نویسنده و کارگردان: مهرداد فرید
بازیگران: میترا حجار، شقایق فراهانی، حمیدرضا آذرنگ، شهاب شادابی، بهزاد جعفری، سامان صفاری، منظر لشگری حسینی، غزل فرید، سحر کریمی
بگذارید داستان دعوتنامه را از نشست عوامل فیلم با اهالی رسانه شروع کنم. (معمولا در نشستهای خبری حاضر نمیشوم، مگر آنکه چه اتفاق خاصی رخ داده باشد که مرا ترغیب به حضور کند. البته این عدم حضور از سر بیخیالی نیست. تصور کنید اجرای نشست فیلمها را جناب گبرلو برعهده داشته باشد. آن وقت مجری برنامه در نقش وکیلمدافع تسخیری، تشویقی یا... ظاهر میشود و برای پاسخ دادن به منتقد یا خبرنگار بیتابی میکند.)
مهرداد فرید در نشست خبری جملههای عجیبی گفت. درست مثل ریش عجیب که بر چهرهاش نشسته بود. این مضمون حرفهای آقای فیلمساز است: «خیلیها به من گفتند این فیلم را نساز. ساخت این فیلم حرکت روی لبه تیغ است. چون مردم ما طی دهههای اخیر بعد از انقلاب دینزده (یا شاید دینگریز) شدهاند. برای همین کار کردن فیلمساز با مضمون دینی، احتمال مواجه شدن با واکنش منفی را دارد ولی امیدوارم که فیلم در اکران عمومیاش با اقبال مواجه شوند... چیزی که ارزش فیلم را مشخص میکند تاریخ است و نه مردم و منتقدان و جشنواره چون فیلم گنج قارون و دکتر ژیواگو هم در زمان خودشان با تشویق مواجه نشدند... ما برای انتخاب بازیگران این فیلم، تست بازیگری گرفتیم و افراد مستعد در فیلم بازی کردند...» اینها بخشی از نظرات یا بهتر بگویم دفاعیات فیلمسازی است که فیلمش با استقبال منفی تماشاگران مواجه شد.
فیلمی که برخلاف نظر کارگردان نه قصه خوبی دارد یا بهتر بگویم قصه را خوب روایت نمیکند، نه بازیگرانش رفتار درستی در مقابل دوربین دارند و نه میتوان به اکران این فیلم امیدوار بود. کنار «گنج قارون» و «دکتر ژیواگو» قرار دادن این فیلم هم میتواند طنز امسال جشنواره باشد. فیلمی که مثلا یک داستان مذهبی را روایت میکند، اما همه مضمون دینیاش به حرم امام رضا(ع)، مسخره کردن چهرههای مذهبی و اسم «رضا» برای نقش دزد داستان است. به اینها کنایههای سیاسی مثل دزدی دکل و اختلاس و یا تمسخر امر به معروف و نهی از منکر را هم باید اضافه کرد.
دستپخت جدید فرید تقریبا هیچ چیزی برای گفتن و دیدن نداشت. فیلمی که از فیلمهای متوسط و ضعیف قبلی او نظیر بیتابی بیتا، زنها شگفتانگیزند، از ما بهتران، همخانه و آرامش در میان مردگان فرسنگها دورتر و ضعیفتر است.
ظاهرا مسعود فراستی در ویژهبرنامه هفت درباره دعوتنامه گفته بود «فیلم خیلی خیلی بدی شبیه به فیلم فارسیهای دهه ۳۰ است» اما به نظرم این اظهارنظر فراستی توهین به فیلمفارسیهای دهه ۳۰ است. مختصات و تکنیک و دانش و امکانات الآن قابل قیاس با دهه مورد اشاره آقای فراستی نیست و این یعنی جفا به آنهایی که ۶ دهه پیش در ایران فیلم میساختند. آنها حداقل تکلیفشان با خودشان روشن بود.
اینکه کارگردان به بهانه ساخت فیلم دینی به تمسخر دین و قشر مذهبی بپردازد و پولش را هم از یک بنیاد دولتی بگیرد، یعنی فاجعه. اینکه خویشِ آقای کارگردان براساس صلاحیتها و شایستگیها در یک نقش درام آنچنان بازی زیرپوستی! و روپوستی از خود بروز دهد که در صحنههای غمبار فیلم تماشاگر قهقهه بزند و از فرط این همه شادی کف! بزند یعنی فاجعه. اینکه کارگردان خودش را به خواب بزند و فکر کند تاریخ در مقابل این فیلم کلاه از سر برمیدارد یعنی فاجعه. اینکه هیئت انتخاب جشنواره این فیلم فاجعه به لحاظ محتوایی و فاجعهتر به جهت فنی را حتی برای بخش خارج از مسابقه انتخاب میکند یعنی فاجعه روی فاجعه.
یکی از اعضای انجمن منتقدان در نشست خبری ضمن ابراز تاسف برای فیلم جمله زیبایی گفت: «اینکه در مواقع حساس فیلم، مخاطبان بخندند این مرگ اثر است.»
«تابستان داغ»؛ یک شگفتانه نیمهشبانه
نویسنده: پیام کرمی کارگردان: ابراهیم ایرجزاد
بازیگران: علی مصفا، پریناز ایزدیار، مینا ساداتی، یسنا میرطهماسب، صابر ابر، لیلی فرهادپور، سیاوش چراغیپور، رویا بختیاری، بهاره ریاحی
وقتی فیلم تمام شد، دچار یک دوگانگی جدی شدم. اینکه از دیدن یک فیلم نسبتا استاندارد خوشحال باشم یا با مرور صحنههای نفسگیر و جذاب و البته تلخ فیلم ذهنم آشفته شود.
«تابستان داغ»، برخلاف اسم دمدستی و نهچندان جذابش یک فیلم خوب بود. بهتر بگویم، بهترین فیلم دو روز جشنواره به زعم من و البته کسانی که بقیه فیلمها را هم دیده بودند. فیلمی که وقت تلف نکرد و در حدود هشتاد و چند دقیقه حرفش را زد و حوصله کسی را سرنبرد.
جالبتر آنکه کارگردان این فیلم برخلاف سازنده «دعوتنامه» یک فیلمساز اول است که در رشته کارگردانی سینما تحصیل کرده است. ابراهیم ایرجزاد با تابستان داغ اولین تجربه فیلم بلند سینمایی خود را به خوبی پشت سر گذاشت.
البته در کنار کار خوب کارگردان نباید از فیلمنامه قوی و دقیق آن نیز گذشت. فیلمنامهای که در آن برای اغلب چالشهای فیلم یک کنش منطقی و باورپذیر وجود دارد و جز چند مورد کوتاه و کوچک، نمیتوانی به زنجیره داستانی ایرادی را وارد بدانی.
شاید خیلیها بعد از تماشای «تابستان داغ» در مقام مقایسه این اثر با فیلمهای فرهادی به لحاظ سبک و سیاق داستان و کارگردانی بربیایند، اما واقعیت این است که تفاوت به شدت زیادی میان این فیلم و آثار فرهادی است. این فیلم هم به طبقات متوسط و ضعیف جامعه میپردازد، اما برخلاف زاویه دید فرهادی، اینجا تصویری جعلی و وارونه و سیاه ارائه نمیشود. اینجا آدمها به زور و به کمک پروپاگاندای رسانهای به عنوان عناصر باورپذیر به خورد مخاطب داده نمیشوند. اینجا همه چیز واقعی است.
اینجا بدون آنکه دنبال خرابههای شهری بگردد و از دیوارهای ترکخورده کلوزآپ بگیرد، به مشکلات دو قشر جامعه میپردازد و البته در کنار آن به عناصری نظیر خانواده، فرزند، احساس مسئولیت و... میپردازد.
اینجا جامعه به اصطلاح پایینشهری تحقیر نمیشوند و لحن فیلم آنقدر شریف هست که کسی را اذیت نمیکند.
در کنار همه این تعاریف از یک نکته دیگر هم نباید غافل شد. قرار گرفتن نامهایی مثل علی مصفا، صابر ابر، پریناز ایزدیار (بهترین بازیگر زن جشنواره سی و چهارم) و مینا ساداتی به خودی خود میتواند خیال شما را از بازیهای روان راحت کند. کاری که در این فیلم هم به خوبی رقم خورده و اصطلاحا بیرونزدگی در کار بازیگران دیده نمیشود.
درهرحال باید امیدوار بود که «تابستان داغ» بتواند در گیشه هم موفق ظاهر شود. فیلمی که قطعا میتواند مخاطب عام را هم با خود همراه کند. با این تفاوت که فیلم ایرجزاد با سینمای فرهادی تفاوتهای شگرفی دارد.
پینوشت:
راستی تا یادم نرفته از برگزارکنندگان جشنواره هم باید تشکر کرد. روز دوم جشنواره برخلاف روز اول از تاخیر در اکران خبری نبود. فیلمها تقریبا سرِ وقت برگزار شد.
راستیتر امسال برخلاف سالهای قبل، کمتر آدمهای بیربط به سینما را در سالن میلاد میتوان یافت. همین امر هم سبب شده تا از صفهای طولانی و درگیریهای احتمالی و معطلیهای ناتمام خبری نباشد و بدون دغدغه خاصی به تماشای فیلمها نشست.
اینها را گفتم تا در کنار همه نقدهایی که به برگزارکنندگان جشنواره داشتهایم و احتمالا خواهیم داشت، نقاط مثبت عملکردی آنها هم نباید از قلم بیفتد.