نمیشود آنچه را که دیده یا شنیده بد تفسیر کرد بلکه میتوان نوعی بیتوجهی یا سهلانگاری پنداشت اما اگر بارها تکرار شد حسابش جداست زیرا میتوان بهجز سر به هوایی نامهای تازهای هم برای آن یافت.
تیتر روزنامه کیهان و بالطبع اکثریت رسانههای کشور و منطقه و جهان بهجز آنهایی که با اسلام ضدیت علنی دارند پیرامون واقعه بزرگ و اربعین آن بود درحالیکه معدودی آن را نادیده یا پیشپاافتاده فرض کردند و گذشتند. سال قبل یکی از تارنماهای ارگانی درست روز پسازاین تحول جهانی با انتشار خبری پیرامون «چهارمین زن نویسنده تأثیرگذار در تاریخ ادبیات جهان» را آغاز نمود که بد نیست شرح آن را بازنشر نماییم زیرا امسال و همین روزها و همان تارنما اولین خبر خود را به برنامه رادیویی «سلام اصفهان» و «مطرح کردن کاندیداتوری پیشروی اصفهان برای عضویت شهر دوستدار کودک» اختصاص میدهد تا بازهم همچون سال قبل از وسعت انتشار حماسه اربعین جا بماند! این خبرگزاری ارگانی سال گذشته و درست یک روز پس از اربعین مطلب خود را با تیتر «رولینگ؛ از مرز خودکشی تا چهارمین زن تأثیرگذار در ادبیات جهان» روی سایت گذاشته تا مخاطبان بدانند آنچه میتواند اهمیت داشته باشد چیست در حالی که اگر نخوردهاند نان گندم که دیدهاند دست مردم! و اینگونه اصول و فروع دین به حاشیه میرود! متن خبر درجشده در تارنمای شهرداری اصفهان درست یک روز پس از اربعین سال گذشته به این شرح است تا قضاوت با کسانی باشد که سواد رسانهای لازم را کسب کردهاند.
در طول تاریخ چند هزارساله تمدن بشری، عادت معهود بر این بوده که نقش نیمی از افراد جامعه یعنی زنان در تحولات مهم اجتماعی، سیاسی، علمی، هنری و دیگر شاخههای اندیشه بشری نادیده گرفته شده و در خوش بینانهترین حالت، نقشی فرعی و در حاشیه برای آنان منظور شده است. به گزارش خبرنگار ایمنا، حاشیهای کردن نقش زنان در حالی است که بسیاری از جنبشهای مهم اجتماعی و سیاسی در نقاط مختلف جهان اساساً با رهبری و هدایت برخی زنان شاخص شکلگرفته، پیش رفته و حتی به تحولی عظیم در جامعه محل رخ دادن آن انجامیده است. بر این اساس، خبرگزاری ایمنا میکوشد در سلسله گزارشهایی به معرفی برخی از این زنان تأثیرگذار بپردازد و نگاهی به حرکتهای جسورانه این نخبگان مؤنث داشته باشد تا الهامبخش اعتماد به زنان در بین خود آنها و نیز از سوی کسانی باشد که هنوز به تواناییهای بانوان با دیده تردید مینگرند. رولینگ؛ الهامبخش کودکان کمتر کسی پیدا میشود که اسم «هری پاتر» با آن چوب جادوییاش را نشنیده باشد. بیش از دو دهه است که کودکان، نوجوانان و حتی بسیاری از بزرگسالان مسحور و مفتون کتابها و فیلمهای ساختهشده درباره این کودک خجالتی و دو همکلاسی بازیگوشش هستند و بیصبرانه انتظار قسمتهای بعدی ماجراجویی حماسی و تلاشهای خستگیناپذیر قهرمان نوجوان داستان، برای غلبه بر مشکلات و نقاط ضعف روحی و جسمی وی را میکشند. اما چیزی که شاید این میان کمتر به آن توجه شود، خالق این دنیای رؤیایی، حماسی و پیچیده باشد. «جو آن رولینگ» معروف به «جی. کی.رولینگ» در سال ۱۹۶۵ در حومه شهر بریستول انگلستان متولد شد. او کودکی شاد بود و از همان دوران به نام خانوادگی «پاتر» علاقه خاصی داشت. از همان کودکی دوست داشته نویسنده باشد و هرازگاهی هم مینوشت، اما اوایل کمتر موفق میشد که نوشته خوبی ارائه دهد. وقتی ششساله شد، یک داستان جالب درباره یک خرگوش نوشت و نام آن را «خرگوشی به نام خرگوش» گذاشت. وقتی مادرش از داستان خوشش آمد و از آن تعریف کرد، رولینگ به او جواب داد: «پس چاپش کنیم!» خود رولینگ در ادامه این خاطره میگوید، گفتن این حرف از زبان یک کودک ششساله بسیار عجیب بود، اما من واقعاً نمیدانم آن موقع این حرف از کجا آمده است. پسازاین که رولینگ مدرسهاش را تمام کرد، در امتحان ورودی دانشگاه آکسفورد شرکت کرد، اما پذیرفته نشد. پدر و مادرش او را تشویق کردند تا در دانشگاه اِکستر انگلستان، زبان فرانسه بخواند. در سال ۱۹۹۰ پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، در سازمان عفو بینالملل بهعنوان منشی و مترجم مشغول به کار شد و بعد از دو سال با یک روزنامهنگار پرتغالی به نام «ژورگه آرانتس» آشنا شد. هر دو آنها به سبک نویسندگی «جین آستین» (نویسنده معروف انگلیسی) علاقه داشتند. رولینگ با هزاران امید و آرزو به ژورگه علاقهمند شد و در همان زمان باهم ازدواج کردند. حاصل این ازدواج دختری به نام «جسیکا» بود، اما پس از گذشت دو سال، جو آن متوجه شد همسرش مرد رؤیاهای او نیست. ژورگه با او بهشدت بدرفتاری میکرد، بهاندازهای که خشونت و رفتارهای او سبب کلافگی و عصبی شدن رولینگ شده بود. سرانجام در سال ۱۹۹۳ آن دو پس از یک دعوای سخت، که باعث شد همسرش او را از خانه بیرون کند، از یکدیگر جدا شدند. طلاق رولینگ روی روحیات او تأثیرات منفی زیادی برجای گذاشت و باعث شد شغل خود را از دست بدهد. او در سال ۱۹۹۳ به ادینبورو در اسکاتلند رفت، درحالیکه افسردگی و سختیهای زندگی او را بهشدت تحتفشار قرار داده بود. چند بار اقدام به خودکشی کرد، اما هر بار خودکشیهایش ناموفق بود. وضعیت روحی رولینگ بهقدری وخیم بود که مدتی در آسایشگاه بستری شد. او شغلی نداشت؛ به همین دلیل دخترش را با کمکهایی که از خیریه میگرفت، بزرگ میکرد.
همه اطرافیانش به این نتیجه رسیده بودند که مابقی زندگی «جو آن رولینگ» در فقر و بدبختی خواهد گذشت و عاقبتش جز اسارت دائمی بر تخت آسایشگاه روانی از فرط افسردگی و جنون نخواهد بود.
رولینگ با انتخاب سختی روبرو بود. بحرانهای روحی و روانی و فشار اقتصادی کمر او را خم کرده بود. در این میان با خود به راهها و تصمیمهای پیش رو فکر میکرد. یا باید به داشتن چنین زندگی فلاکتباری عادت کند و دختر پنجسالهاش را با اعانههای کلیسا و کمکهایی که خیریهها مختلف با اکراه به او میداند و هرلحظه امکان قطع آنها وجود داشت، بزرگ کند؛ امری که طبیعتاً برای شخصیت زن تحصیلکردهای چون او بسیار سخت و آزاردهنده مینمود. فشار چنین زندگی چندین بار او را به خودکشی و تمام کردن چنین کابوسهایی وادار کرده بود یا راه دیگری که پیش رو داشت، شروع دوباره زندگی و آغاز حرفهای جدید بود. چیزی که در شرایط روحی و مالی حال حاضر او بسیار سخت و حتی غیرممکن به نظر میرسید. اما «جوآن رولینگ» امر غیرممکن را انتخاب کرد. «هری پاتر» متولد میشود در سال ۱۹۹۰ اولین ایده هری پاتر به ذهن او رسید بود. بنا به گفتههای خودش در یک سفر طولانی با قطار، این ایده به ذهن او خطور کرد و همانجا شخصیتهای داستان را در ذهن پروراند. اولین چیزی که به ذهن رولینگ رسید، داستان یک پسربچه بود که خودش نمیدانست جادوگر است. قطار حدود چهار ساعت تأخیر داشت و رولینگ هم هیچ خودکار یا مدادی همراهش نبود. خودش میگوید «برایم خیلی سخت بود، چون هیچ خودکاری نداشتم و خجالت میکشیدم آن را از کسی قرض بگیرم.» بهمحض اینکه به مقصد رسید و وارد آپارتمانش شد، ایده اولیه داستانش را بر روی کاغذ پیاده کرد. ایدهای که در جریان طوفانهای بعدی زندگی او مثل طلاق و افسردگیهای بعدازآن به فراموشی سپردهشده بود. در زمان اوج فشارهای روحی و هنگامیکه تصمیم گرفته بود زندگی را از نو آغاز کند، ناگهان به یاد ایده داستانش افتاد و تصمیم گرفت آن را به داستان خودش تبدیل کند. ابتدا نوشتن برای او چون مسکِّنی بود تا برای مدتی دردهای زندگی رقتبارش را تسکین دهد و تمرکزش را از جهان واقعی دردها و رنجها به دنیای خیال بکشاند، اما اندک زمانی که از نوشتن داستان گذشت، نویسندگی به مهمترین بخش زندگی او تبدیل شد و تمام انرژی خود را بر آن متمرکز کرد. شبها که دخترش به خواب میرفت، به کافه محل میرفت تا بر روی کتابش کار کند. درراه موفقیت بالاخره موفق شد اولین کتاب خود را به پایان برساند. رولینگ کتاب خود را به چندین انتشاراتی فرستاد. حدود دوازده مؤسسه بزرگ انتشاراتی کتابش را رد کردند، اما یک انتشاراتی کوچک قبول کرد که آن را چاپ کند. برای اولین کتاب ۱۵۰۰ یورو بهعنوان دستمزد به رولینگ پرداخت شد. انگیزه اتمام این کتاب ازآنجایی نشأت میگرفت که دخترش از فصل اول کتاب خیلی بههیجان آمده بود و ذوق داشت زودتر بداند داستان به کجا ختم میشود. رولینگ اولین کتابش را با نام «جوآن رولینگ» امضا کرد، اما صاحب انتشارات بلومزبری به او گفت که کتابش را بانامی مستعار امضا کند؛ زیرا در آنزمان جوانان از کتابی که نویسنده آن زن باشد، استقبال نمیکردند. به همین دلیل از آن به بعد روی کتابهای هری پاتر نام «جی.کی.رولینگ» ثبت شد و همین نام روی او باقی ماند. در سال ۱۹۹۶ اولین سری کتابهای هری پاتر به بازار رفت و در عرض چند هفته تمام کتابها فروخته شد. بعدازاین موفقیت یک انتشارات آمریکایی حق چاپ را از رولینگ به ارزش ۱۰۰ هزار یورو خریداری کرد. اولین جلد کتاب هری پاتر با تیراژ ۱۲۰ میلیون نسخه در سراسر دنیا به فروش رسید. در سال ۱۹۹۸ این کتاب به اولین فیلم از سری فیلمهای هری پاتر تبدیل شد. رولینگ در سال ۲۰۱۶ آخرین کتاب از مجموعه هری پاتر را به چاپ رساند. همه هشت کتاب او با فروش میلیونی در سراسر دنیا با استقبال بینظیر خواندگان روبرو شد و به بیش از ۵۳ زبان زنده دنیا ترجمه شده است. آمارها نشان میدهند کتابهای او پرفروشترین کتابهای چاپشده در سراسر دنیا تا به امروز است. تمامی کتابهای او با مشاوره خود وی به فیلمنامه تبدیل و فیلمهای معروف هری پاتر از آنها ساخته شد و با استقبال بینظیر بینندگان در سراسر دنیا روبهرو شده است. داستانهای آموزندهای که بسیاری از آنها با الهام از زندگی واقعی خودش به رشته تحریر درآمده است، آنچنان صمیمی و با پرداختی ماهرانه نوشتهشده که خواندگان را تا انتهای داستان اسیر خود میسازد. داستانهای او تقریباً تمامی جوایز معتبر دنیا را از آن خود کرد است. ازلحاظ مالی نیز فروش کتابهای او و همچنین اقتباسهای سینمایی از آنها توانسته ثروت هنگفتی برای وی به ارمغان بیاورد، تا جایی که مجله «فوربس» که به اخبار ثروتمندان جهان میپردازد، در سال ۲۰۱۴ میلادی او را در فهرست زنان ثروتمند جهان با ثروتی بالغبر یک میلیارد دلار قرار داد. جالب اینجاست که سال بعد یعنی ۲۰۱۵ میلادی، این مجله وی را از فهرست ثروتمندان خارج کرد، چون او مبلغ هنگفتی از ثروتش را به خیریهها و بنیادهایی که از زنان بیسرپرست حمایت میکنند، اهدا کرده بود. این امر به محبوبیت بسیار بیشتر او در میان طرفدارانش منجر شد.
چهارمین زن نویسنده تأثیرگذار در تاریخ ادبیات جهان جی.کی. رولینگ در سال ۲۰۱۴، بهعنوان چهارمین زن نویسنده تأثیرگذار در تاریخ ادبیات جهان معرفی شد. اراده شگفتانگیز او در غلبه بر افسردگی کشندهای که میتوانست به مرگ او در گمنامی و فلاکت منجر شود، و شجاعت تحسینبرانگیزش در شروع دوباره زندگی و گام نهادن در مسیر موفقیت، داستان اصلی او است. داستان زندگی این زن شجاع در عالم واقعیت در کنار داستان خیالی و حماسی شخصیتهای ساخته ذهنش در کتابهایش، میتواند و باید الهامبخش بسیاری در سراسر جهان بهخصوص زنانی باشد که هرروز با مشکلات زندگی، فقر و تضییع حقوق خود دستوپنجه نرم میکنند. او زندگی خود را اینگونه توصیف میکند: «چرا درباره شکست حرف میزنم؟ خیلی ساده، به این دلیل که شکست، فاصله گرفتن از غیر ضروریات بود. دیگر سعی نکردم در ظاهر به خودم بگویم: من چیزی بیش ازآنچه بودم هستم. در این زمان همه توانم را صرف تمام کردن تنها کاری کردم، که برایم اهمیت داشت. اگر من پیشتر در چیزی موفق شده بودم، شاید هرگز صاحب عزم و ارادهای نمیشدم، که به پیروزیای برسم که معتقد بودم به آن تعلق دارم. من آزاد شده بودم، زیرا بزرگترین هراسم صورت بیرونی پیدا کرده بود و من هنوز زنده بودم. هنوز دختری داشتم که او را میپرستیدم. یک ماشینتحریر و یک فکر بزرگ داشتم و درنتیجه، زمین لرزان زیر پایم پایهای محکم شد، تا زندگیام را روی آن بازسازی کنم. بعضی از شکستها در زندگی گریزناپذیر است. امکانش وجود ندارد بدون اینکه در کاری شکست بخورید، زندگی کنید، مگر آنکه آنقدر بااحتیاط زندگی کنید، که دیگر نتوانید نامش را زندگی بگذارید و آن نیز بهنوعی شکست خوردن است.»
نویسنده: حسن روانشید