آمریکا این روزها ابعاد دیگری از سیاست خارجی خود را آغاز کرده است که در چند محور صورت میگیرد. آمریکا بار دیگر اعمال تحریم علیه شخصیتهای روسی از جمله مدودف و لاوروف نخستوزیر و وزیر خارجه این کشور را اعلام کرد در حالی که همزمان از اجرای تحریم علیه کره شمالی نیز سخن گفته است. در بعد دیگر این سیاست، آمریکا، اروپا را به تحریمی در صورت ادامه دادن مخالفتها با سیاستهای تجاری و جهانی این کشور تهدید کرده است. در اقدامی قابل تامل آمریکا برخی گروهها و شخصیتهای فلسطینی از جمله هنیه دبیرکل دفتر سیاسی حماس را در لیست تحریمها قرار داده است. در همین حال واشنگتن از اجرای سیاست تحریم جدید و گستردهتر علیه ایران سخن گفته است.
مجموع رفتارهای آمریکا هر چند در مناطق مختلف جهان بوده اما در تمام آنها یک مولفه مشترک مشاهده میشود و آن اصرار بر اجرای سیاست تحریم است. حال این سوال مطرح میشود که چرا آمریکا چنین رویکردی درپیش گرفته و چه اهدافی را دنبال میکند؟ بررسی کارنامه آمریکا نشان میدهد این کشور طی سالهای اخیر سیاست تحریم را به یکی از اصول سیاست خارجی خود مبدل ساخته چراکه از یکسو توان اجرای گزینه نظامی را ندارد و از سوی دیگر آنها بر این تصورند که آنچه زمینهساز آمدن ایران پای میز مذاکره و امضای برجام به دلیل اجرای سیاست تحریم و کارآمدی آن بوده است. برخی مواضع مطرح شده از سوی مقامات ایرانی که تحریمها را اثرگذار و حتی مذاکره را راهکاری برای نجات کشور عنوان کردهاند بر تقویت این تصور تاثیرگذار بوده است.
بر این اساس یکی از دلایل اصرار آمریکاییها بر گزینه تحریم ناتوانی آنها در اجرای گزینههای دیگر و نیز تصور آنها از توانش برای به نتیجه رسیدن اهدافشان در لوای تحریمها است. در این میان یک نکته مهم در رفتار آنها وجود دارد و آن اینکه آمریکا بخشی از این تحریمها را به خاطر روابط کشورها و یا جنبشهای آزادی بخش با ایران عنوان میکنند. به عنوان مثال آمریکا ادعا دارد تحریم گروهها و شخصیتهای فلسطینی به خاطر رویکرد آنها به ایران است.
این اقدام آمریکا میتواند برگرفته از یک سیاست باشد و آن تخریب جایگاه ایران در منطقه و جهان است. آنها با چنین ادعاهایی از یکسو سعی دارند تا نگاه منفی منطقهای علیه ایران ایجاد کنند و از سوی دیگر برآنند تا در صورت دوری گروهها و جریانهای منطقهای از ایران از آن به عنوان نشانه تضعیف موقعیت منطقهای ایران بهره گیرند.
البته باید در نظر داشت که این اقدام در چارچوب خوشایند رژیم صهیونیستی و ارتجاع عربی نیز صورت میگیرد و آمریکا سعی دارد با چنین اقداماتی به سرکیسه کردن و برخورداری از حمایت لابیهای آنها دست یابد. این تحرکات در حالی صورت میگیرد که یک نکته مهم در آن مشاهده میشود و آن اینکه آمریکا دیگر آن قدرت اقتصادی ادعایی نیست و وجود ۴۶ میلیون گرسنه در این کشور و نیز عدم پرداخت حق عضویتهای آمریکا در نهادهای جهانی نمودی از این وضعیت است.
نویسنده:قاسم غفوری