دل ننجون به همین یک ستون طنز روزنامه سیاست روز خوش بود که آن هم در خطر فروپاشی است.
میگویم: آقای مدیر مسئول!
میگوید: زهرمار و آقای مدیر مسئول!
میگویم: روزنامه این همه صفحه و نیمتا و ستون و باکس دارد آن وقت شما بند کردهای به این ستون نیمبند و مدام تهدید میکنی که اینجا را تخلیه کنیم؟ بلاتشبیه با صاحبخانههای از خدا بیخبر چه فرقی داری که تا چهارتا سیلاب جاری شد کرایه خانهها را سه برابر کردند؟
میگوید: اتفاقا به خاطر همین تحلیلهای ددمنشانه و استکبارپسندانه توست که میخواهیم در این ستون را گل بگیریم. اصلا ننجون باید فقط ننجون باشد وگرنه ننجونی که سیل را به اقتصاد و اقتصاد را به سیاست و سیاست را به فرهنگ و فرهنگ را به آسیاب استکبار جهانی و بالعکس!! ربط بدهد ننجون نیست.
میگویم: حالا اگر تعهد کتبی بدهیم که در سال جدید سرمان توی کار خودمان باشد و کاری به کار برادران لاریجانی، استاد حداد عادل، برادر جهانگیری و مخلفات ایشان، پدر پسر شجاع و پینوکیو نداشته باشیم اجازه میدهید همین گوشه بنشینیم و به جان مسئولان نظام دعا کنیم؟
میگوید: دعا خیلی اشکال ندارد ولی با توجه به سوابق سیاه و کریه ننجونی شما شک داریم که در یکی از زوایای آبدارخانه، شیلنگی، چیزی نصب نکرده باشی که از آنجا به نظام ما ضربه بزنی و آب آسیابهای استکباری را تامین کنی.
میگویم: خیالتان راحت باشد فقط اجازه دارم درباره سیل اخیر چند کلمهای بنویسم؟
میگوید: دقیقا درباره کجای سیل اخیر؟
میگویم: درباره آن قسمت که سیل این همه چیزهای به دربخور و مفید را با خودش برده پس چرا لااقل یکی از مسئولان خدوم را ...
تا جایی که یادم میآید دیگر چیزی نگفت. فقط دست راست را تا منتهیالیه گوش چپ ما برد بالا و فرود آورد. عجالتا نشستهایم وسط آبدارخانه و کیسه آب یخ گذاشتهایم روی گونه چپ و منتظریم که یک سوژه از آب گذشته پیدا کنیم و چهار خط بنویسیم که این ستون خالی نماند.