تاریخ پر از عبرت است، حتما لازم نیست برای عبرت از تاریخ به دوران های کهن بروید همین بیست سی سال اخیر پر از نقاط حساس و پیچهای تندی است که میتواند مسیر آینده را برایمان روشن کند. در پرونده این هفته اتفاقاتی که منجر به نابودی لیبی و مردم این کشور شد را بررسی میکنیم.
سکانس نخست دهه هفتاد از۱۹۷۰
ابتدای سال ۱۹۷۰ بود که ليبي نتوانست از چين سلاح اتميخريداري كند، در ادامه اين تلاشها قذافي سرگرد عبدالسلام جاسود را موظف كرد تا در سفري غيرقانوني به چين سلاح اتمي تهيه كند و در نهایت راكتور تحقيقي ۱۰ مگاواتي را براي نيروگاه تاجورا از شوروي خريداري و اين راكتور زيرنظر بازرسان IAEA بود.همزمان ليبي برنامه ساخت راكتور ۴۴۰ مگاواتي به همراه شوروي در نزديكي خليج سيد را كنسل كرد.
اكتبر ۱۹۷۳ در ديدار محرمانهاي در پاريس، ليبي و پاكستان در پي امضاي معاهده مخفيانهاي براي ساخت بمب اسلامي با تجارب پاكستان و پولهاي نفتي ليبي تصميم گرفته شد اما اين موضوع هيچ وقت به نتيجه نرسيد.
اواخر ۱۹۷۳ ليبي تلاش كرد تا ۲۰ كالترون براي غنيكردن اورانيوم از تامسون CSF تهيه كند. اين موضوع كه توسط كمپانيهاي معتبر حمايت ميشد از سوي دولت فرانسه بلوكه شد، زيرا تكنولوژي غنيسازي در برنامههاي سلاحهاي هستهاي اعلام نشده، مورد استفاده قرار گرفته بود.
فوريه ۱۹۷۴ فرانسه گزارش داد كه در جلسات مختلف با عراق و ليبي، به آنها پيشنهاد داده كه به جاي نيروگاه اتمي از نيروگاه فسيلي استفاده كنند.
اما نقطه عطف تحولات لیبی از ژانويه ۱۹۷۵ صورت میگیرد آنجا که سرهنگ قذافي اعلام كرد از تماميدانشمندان عرب سراسر جهان دعوت كرده تا آمريكا و كشورهاي غربي را ترك كنند و براي بالا بردن قدرت هستهاي ليبي به اين كشور بيايند، يكي از اعضاي انقلاب ليبي نسبت به آغاز اين حركت خبر داد. آوريل ۱۹۷۵ در مصاحبهاي با روزنامه سوداني (آس ساهانا) قذافي اعلام كرد آرزويش انتقال قدرت هستهاي به ليبي است و گفت: سلاحهاي هستهاي ديگر يك مسأله رازآلود نيست. اما ماجرا به همین جا ختم نشد. مي۱۹۷۵ كارشناسان ليبي و روسيه بر سر فعاليتهاي صلحطلبانه اتمي و استفاده از اين تكنولوژي در ليبي صحبت كردند. ۲۶ مي۱۹۷۵ ليبي معاهده NPT را امضا و اعلام كرد تمام فعاليتهايش در زمينه انرژي هستهاي و امكانات مختلف در اين زمينه را زيرنظر بازرسان انرژي اتميانجام ميدهد. ژوئن ۱۹۷۵ ليبي و اتحاد جماهير شوروي سابق پيماني را به امضا رساندند كه در آن مركزي صلحآميز براي اهداف ليبي در نظر گرفته شده بود كه شامل يك راكتور كوچك بود.
۱۹۷۶ معاهدهاي بين فرانسه و ليبي براي راكتور ۶۰۰ مگاواتي در حال انجام بود، اما وقتي اين موافقتنامه به دست آمد صاحبنظران بينالمللي با اين امر مخالفت شديد كردند و فرانسه مجبور به توقف پروژه شد.
مارس ۱۹۷۶ فرانسه و ليبي قراردادي را براي برنامه هستهاي ليبي درنظر گرفتند. آگوست ۱۹۷۶ كارشناسان كاخ سفيد ليبي را در ليست كشورهايي قرار دادند كه به فعاليتهاي هستهاي علاقهمندند. ۱۹۷۷ روابط بين پاكستان و ليبي آغاز شد. ليبي امكان ارتباط كارشناسان با پاكستان را فراهم كرد و سپس اورانيوم و كيك زرد از نيجر خريد به اين اميد كه پاكستان در نتايج برنامههاي هستهاي در كنار ليبي باشد.قذافی از ساخت سلاح هستهای برای آزادی فلسطین با همکاری پاکستان خبر میدهد اما سپتامبر ۱۹۷۹ رئيس جمهور پاكستان ضياءالحق فعاليت پاكستان با ليبي را براي ساخت بمب هستهاي براي سازمان آزادي بخش فلسطين رد كرد.۱۲ نوامبر ۱۹۸۰ در مقالهاي در كريستن ساينس مونيتور آمده است رهبر ليبي معمر قذافي در جست و جوي ظرفيت هستهاي مستقل است و ليبي در حال آمادهسازي خود براي جنگ با اسرائيل، مصر و ديگر اعضاي اتحاديه عرب است. این رویه تا دهه ۹۰ به همین منوال کژدار و مریز ادامه مییافت و گاهی با هشدارهای امریکا به شوروی و لیبی همراه بود. البته یکبار در سال ۱۹۸۳ دولت آمريكا فعاليتهاي علميليبي را ممنوع كرد، پيش از امضاي اين طرح ۲۰۰ ليبيايي در دانشگاههاي آمريكا تكنولوژي هستهاي ميخواندند.
سکانس دوم: حمله به صهیونیستها!
شاید دومین اتفاقی که بعد از کمک خواستن از دانشمندان توسط قذافی منجر شد امریکا در راستای متوقف کردن صنعت هستهای لیبی فعالتر شود سخنان قذافی بود او در ۲۲ ژوئن ۱۹۸۷ قذافي در سخناني اعلام كرد:«عربها بايد بتوانند بمب اتم بسازند و تعداد آن را به يك هزار ميليون برسانند تا زماني كه بياموزند چگونه آب را تجزيه كنند و فلسطين را آزاد كنند.» بعد از آن نیز دومین مولفه که فشار امریکاییها را در دهه ۹۰ میلادی بیشتر کرد فروپاشی شوروی و اشراف امریکا به نداشتن پایگاه مردمی و همچنین وابستگی صنعت هستهای لیبی به شوروی بود.
اما نيمه آوريل ۱۹۹۰ معمر قذافي براي فعاليتهاي هستهاي و توسعه آن در بخشهاي مختلف فراخوانده شد. ۲۹ آوريل ۱۹۹۰ معمر قذافي براي محصولات سلاحهاي هستهاي ليبي فراخوانده شد. اكتبر ۱۹۹۱ كارشناسان آمريكايي و اسرائيلي نسبت به فعاليتهاي ملتهاي مختلف چون ليبي براي همكاري با دانشمندان هستهاي روسيه در راستاي اجراي برنامههاي هستهاي متمركزتر شدند.
سکانس سوم و سناریوی مهار لیبی
اما از زمانی که این رویه ساخت بمب اتم برای نابودی اسراییل مطرح شد سناریوی طراحی شد تا قذافی را مجبور به سازش کند، ماجرا از این قرار است که یکسال بعد از این سخنرانی هواپیمای مسافربری که از لندن عازم نیویورک بود در آسمان منفجر میشود و همین حادثه که بعدها به حادثه لاکربی مشهور میشود اهرمی برای فشار به لیبی را برای سازش فراهم میکند، لاکربی را به گردن لیبی میاندازند و درخواست غرامت میکند. ۲۱ دسامبر ۱۹۸۸. هواپيماي پان آمريکن با ۲۵۹ مسافر که اکثر آنها آمريکايي هستند در آسمان اسکاتلند منفجر ميشود. آمريکا لیبی را به عنوان مقصر اصلی این حادثه معرفی میکند، حادثهای که در رسانهها به پرونده لاکربي معروف ميشود.
یعنی به واقع وقتی دیده میشود که قذافی به واسطه توسعه سلاح هستهای با اظهاراتی که در راستای اسراییل و توسعه سلاح هستهای در این رژیم میکند قابل مهار نیست، سناریویی در امریکا نوشته شده و به سمت مهار لیبی با حربههای حقوق بشری و مدیریت افکار عمومی میروند. اول مردم بیگناه را قربانی میکنند و سپس حادثه را به گردن لیبی میاندازند تا اهرم فشاری شود برای آنچه آنها میخواستند یعنی نابودی سلاحهای هستهای لیبی؛ تامین امنیت اسرائیل و ...خواستههای ناتمام و نابودی قذافی.
با حربه مدیریت افکار عمومی ۳ فوريه ۱۹۹۲ ليبي تمام امكانات و مكانهاي هستهاي را به روي كارشناسان IAEA باز كرد و كارشناسان اعلام كردند در اين بازديد هيچ پروژه توليد هيچ نوع سلاح هستهاي وجود نداشته است. هانس بليكس مدير IAEA در اين زمينه گفت: ليبي هيچ مخالفتي براي ورود كارشناسان و بازرسان براي بازديد از تكنولوژي انرژي هستهاي و استفاده آن در بخش نظامينكرد.
سکانس چهارم: اهرم فشاری به نام شورای عالی امنیت
ريگان بعد از سرنگونی هواپیما در لاکربی با وجود اینکه سندی مبنی بر اقدام لیبی در این حادثه وجود ندارد به راحتی میگوید: قذافي فقط دشمن ما نيست. او دشمن همه مردم دنياست. ما به او اجازه نميدهيم که ما را تهديد کند و نسبت به آمريکا بيتفاوت باشد. اين آخرين جنايت قذافي خواهد بود. آمريکا خواستار تحويل دو مامور امنيتي ليبي است. اماپاسخ قذافي به این اتهام تنها لبخندي معنادار است.
امریکاییها پرونده را به شورای امنیت سازمان ملل ميکشانند. ۲۱ ژانویه ۱۹۹۲ قطعنامهاي از سوي شوراي امنيت صادر ميشود که لیبی را موظف به همکاری با امریکا ميکند. دو ماه بعد شورای امنیت، قطعنامه جديدي صادر ميکند به این مضمون که دولت لیبی دو هفته فرصت دارد تا با پذيرفتن مسئوليت انفجار لاکربي مشمول تحريمهاي همه جانبه نشود. تحریمهایی شامل ممنوعیت پرواز و یا حتی ترانزیت از آسمان لیبی، ممنوعیت فروش یا انتقال هواپیما و تجهیزات و خدمات مهندسی، ممنوعیت فروش تسلیحات و تجهیزات و خدمات آموزش نظامی، کاهش سطح روابط سیاسی، کاهش تعداد دفاتر و نمایندگیهای لیبی در سایر کشورها و بالاخره محدودیت در صدور روادید برای اتباع آن کشور .
استفان هادلي ( مشاور امنيت ملي کاخ سفيد) این ماجرا را ترفندی برای فشار بیشتر معرفی میکند و میگوید: اين يک ترفند تازه براي تحت فشار گذاشتن است. ما مخالفانمان را که براي ما مشکل درست ميکنند از ارتباط با دنيا دور ميکنيم. آنها در اين انزوا له ميشوند و از بين ميروند. مگر اين که بخواهند با ما به زبان خودمان صحبت کنند.
پاسخ قذافي همان پاسخ قبلي است. لبخندهاي بيتفاوت و این رویه۲۰ ماه طول میکشد. فشارهاي آمريکا به شوراي امنيت منجر به صدور قطعنامه جديدي ميشود. اين بار قطعنامه ۸۸۳ که توقیف اموال و داراییهاي ليبي و نيز ممنوعیت تجارت با اين کشور به خصوص در حوزه نفت را شامل ميشود.
سکانس پنجم: پاشنههای آشیل حکومت قذافی و تسلیم بیموقع!
فشارهای امریکا بیشتر و لبخندهاي سرهنگ قذافي هر روز کم رنگتر ميشود. پاشنههای آشیل حکومتی که با کودتا شکل گرفته است بیرون زده و او که از عناصر داخلي تشکيلدهنده قدرت بهره چنداني ندارد و اقتصاد کشورش را نيز تنها با پشتوانه فروش نفت پايهگذاري کرده است، حالا بدون پول نفت نميتواند کشورش را اداره کند.
اقتصاد وابسته به فروش نفت اقتدار را از قذافي و تصميمات سياسياش ميگيرد. او ناچار است براي حل اين معضل از ديگران کمک بخواهد. اما هيچ کدام از کشورهاي عرب که زماني دوست او محسوب ميشدند حاضر به حمايت از او نيستند. در اين بين تهديد آمريکاييها و تاکيد آنها بر گزينههاي نظامي فشارها بر ليبي را افزايش میدهد.
کلينتون این تهدیدات را اینگونه علنی میکند: آنها بايد بدانند که ما هميشه صبور نيستيم. شايد سادهترين راه براي حل مشکل ميان ما و ليبي حمله نظامي به اين کشور باشد. ولي ترجيح ميدهيم فعلا به آنها فرصت بدهيم.
سال ۱۹۹۹ اولین جرقههای تغییر رفتار لیبی در قبال آمريکا آشکار میشود. قذافي که در اين مدت از طریق دیپلماسی پنهان با سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس ارتباط برقرار کرده است ميپذيرد در ازای هر فرد کشته شده در حادثه لاکربي مبلغ ده میلیون دلار، جمعاً بالغ بر دو میلیارد و هفتصد میلیون دلار بپردازد!۱۲ سپتامبر ۲۰۰۳ . شورای امنیت سازمان ملل تحریمهای لیبی را لغو ميکند، اما تحریمهای یک جانبه آمریکا، به قوت خود باقی میماند.
سکانس ششم: بیپایان بودن درخواست امریکا از لیبی تسلیم شده
قذافی تسلیم خواسته امریکا میشود اما خواستههای امریکا به اخذ غرامت لاکربی خلاصه نمیشود چرا که قبلا سناریوی لاکربی برای نابودی هستهای تعبیه شده بود و حالا وقت عمل به این سناریو رسیده است.
بر این اساس آمريکاييها غرامت پرداخت شده براي حادثه لاکربي را کافي نميدانند. قذافي با افزايش غرامت قربانيان لاکربي موافقت ميکند تا دومین گام اشتباهی را که به سرازیری نابودی خودش و لیبی منتهی میشود بردارد. آمريکاييها که متوجه ضعف و انفعال در ليبي شدهاند، حالا توقعات جديدي را مطرح ميکنند آنها میگویند باید تعطيلي فعاليت هستهاي ليبي آن هم به بهانه نگراني از رفتارهای خصمانه احتمالي ليبي در دستور کار قرار بگیرد.
جان بولتون ( سفير آمريکا در سازمان ملل ) در این باره به وضوع اعلام میکند که ما معتقديم که در ليبي نبايد تاسيسات هستهاي و اتمي وجود داشته باشد.از طرفي حمله آمریکا به عراق در همين سال، قذافي را بيشتر از قبل ترسانده است. او حمله نظامي به ليبي را دور از تصور نميبيند. قذافي که معمولا اهل اعلام نگرانی نبود اما اینبار این نگرانی خود را با صراحت اعلام میکند: «از کجا ميدانيد که کشور بعدي که مورد حمله قرار ميگيرد يکي از شما نباشيد؟ هر کشوري ممکن است. امروزعراق، فردا ليبي و بعدهم کشورهاي ديگر.»
سرهنگ در داخل کشور از اعتماد مردمي برخوردار نيست و نفت نيز به عنوان تنها پشتوانه اقتصادي وي در شرايط تحريم قرار گرفته است. در نتيجه تنها راه حفظ حکومت خود را در کنار آمدن با غربيها ميبيند!
مطالبات آمریکا و انگلیس شامل دست کشیدن کامل لیبی از هر نوع برنامه هستهای اعم از تحقیق، توسعه و تولید، انهدام وانتقال تجهیزات مربوطه، و اعطای دسترسی کامل و نامحدود به بازرسان آژانس بينالمللي انرژي اتمي ميشود. آنها هم زمان با تهديدهاي گسترده، به قذافي وعده لغو تحريمها و کمک به برقراري مناسبات تجاري با دنيا را ميدهند. بوش در ترسیم راهبرد خود در قبال لیبی میگوید: بهترين تصميم براي رهبر ليبي متقاعد شدن براي همکاري با جامعه جهاني است.آنها بايد حسن نيت خودشان را با تعطيلي برنامه هستهايشان نشان بدهند. در آن صورت آمريکا هم کمک ميکند تا دنيا ليبي را به عنوان يک شريک تجاري بپذيرد.
سکانس هفتم: تسلیم و سرازیری سقوط
۱۹ دسامبر ۲۰۰۳ است که قذافی در همان مسیری میافتد که قبلا امریکا شاید به وسیله سرویسهای اطلاعاتی موساد و انگلیس برایش پهن کرده است. دولت لیبی سرانجام تسليم ميشود و در بیانیهای اعلام ميکند نه تنها تجهیزات هستهای ، نظامی و شیمیایی خود را تسلیم خواهد کرد بلکه با امضای پروتکل الحاقی، نظارتهای بیشتر آژانس انرژی اتمی و بازرسان تسلیحات شیمیایی را پذیرفته است. و علاوه بر اينها، برد موشکهای خود را نیز به ۳۰۰ کیلومتر کاهش خواهد داد.
توني بلر، نخستوزیر انگلیس در همان روز با صدور بیانیهای تصمیم قذافی را تاریخی و شجاعانه ميخواند: «اين يک تصميم بزرگ و شجاعانه بود. تصميمي که ميتواند سرنوشت ليبي و مردمش را در مسير مناسبي قرار بدهد. اين يک لحظه تاريخي براي ليبي محسوب ميشود و مطمئنا آينده متفاوتي براي اين کشور رقم ميزند.»
قذافي ظرف ۹ ماه یعنی از ژانویه ۲۰۰۴ تا سپتامبر همان سال برای اعتمادسازی اقدامات گستردهاي انجام ميدهد: «لیبی تاسيسات هستهاي خود اعم از دستگاههای سانتریفیوژ، قطعات مربوطه، مدارک و مخزنهای حاوی هگزا فلوراید اورانیوم را به آمریکا منتقل ميکند. بیش از ۱۵ کیلوگرم اورانیوم غني شده با خلوص بالا نیز به روسیه منتقل ميشود.اما عجيبترين اقدام ليبي انهدام تمامی تجهيزات مرتبط با موشکهای اسکاد – سی است. قذافي همچنين موافقت ميکند تا موشکهای اسکاد – بی را نیز منهدم کند.»
در تمامی این زمینهها لیبی دسترسی کامل به هر فرد و سندی را برای آمریکا فراهم ميکند تا همکاری کاملاً گستردهاي با بازرسان و نمایندگان آمریکا و انگلیس صورت گيرد.
اما با وجود همه اين اقدمات در ژانويه ۲۰۰۴ جيمز کانينگهام سفير آمريکا در اسرائیل، باز هم لغو تحريمهاي ليبي را اقدامي خطرناک اعلام میکند: « مشخص نيست که با لغو تحريمها دولت ليبي چه رفتاري در پيش خواهد گرفت. به نظر من لغو تحريمهاي ليبي بسيار خطرناک بوده و ممکن است تبعات نااميد کنندهاي براي همه داشته باشد.»
در ادامه این روند اسپنسر آبراهام وزير وقت انرژي آمريکا نيز مدعي ميشود تنها پنج درصد خواستههاي آمريکا از سوي ليبي برآورده شده است: «مشکلات هستهاي ليبي بسيار بزرگتر وعميقتر از چيزي است که امروز در رسانهها به آن اشاره ميشود. اين مشکلات مثل يک کوه يخ است که الان تنها قله آن بيرون از آب ديده ميشود. چيزي حدود پنج درصد از آن!»
اینها در حالی مطرح میشود که ليبي به تمامی خواستههای غرب تن داده، آمریکا لیبی را الگوی موفقی برای دیپلماسی اعمال زور خود معرفي ميکند!
بازتاب تسلیم لیبی به امریکا
بعد از این توافق و اجرای بند به بند دستورات امریکا کاندوليزا رايس با اشاره به نمونه موفق لیبی میگوید: « خرسندم اعلام نمایم که ایالات متحده روابط کامل خود را با لیبی از سر خواهد گرفت. لیبی نیز از فهرست دولتهای حامی تروریسم واز فهرست کشورهایی که همکاری کاملی با آمریکا در مقابله با تروریسم جهانی نداشتهاند، حذف میگردد. این نتیجه آن تصمیم تاریخی است که لیبی در سال ۲۰۰۳ گرفت. همان طور که سال ۲۰۰۳ نقطه عطف تاریخی برای مردم لیبی بود سالهاي ديگر نیز میتواند نقطه عطفی برای مردم ایران و کره شمالی باشد.»
۲۶ ژوئن ۲۰۰۶ . معاهدهاي ميان انگليس و ليبي منعقد ميشود. بر اين اساس انگليس متعهد ميشود تا در صورت حمله احتمالي به ليبي، امنيت قذافي و حکومتش را تضمين کند. اما زمان زيادي لازم نبود تا قذافي به توخالي بودن وعدههاي آمريکا و انگليس پي ببرد. آمريکاييها لغو کامل تحريمها و کمک در جهت گسترش مناسبات اقتصادي با دنيا را به ليبي وعده داده بودند. اما بهانهجويي آنها پاياني نداشت. بهانههايي نظير قوانين داخلي آمريکا، اختلافات بر سر تحويل متهمين پرونده لاکربي و وضعيت حقوق بشر در ليبي.
اعتراف دیرهنگام معمر
پيمانشکنيهاي آمريکا آنقدر ادامه مییابد که قذافي رسما از اعتماد به آنها ابراز پشيماني کرده و سرنوشت کشورش را عبرت و الگوي مناسبي براي ساير کشورها در مسير ارتباط با آمريکا معرفی میکند: «اين عادت آمريکاييهاست. آنها فقط به منافع خودشان فکر ميکنند. آمريکا بايد به تعهداتش عمل کند تا کشورهايي مثل ايران و کرهشمالي با مشاهده رفتار آمريکا با ليبي تصميمات دیگری نگيرند.
همزمان با بالا گرفتن اعتراضات مردم لیبی در سال ۲۰۱۱ ، نيروهاي ناتو سوار بر موج بيداري اسلامي مردم منطقه و براي تحت کنترل در آوردن آن به این کشور حمله ميکنند. انگلستان که متعهد شده بود در صورت تهديد نظامی ليبي از اين کشور دفاع کند؛ حالا خود در اين حمله، تحت عنوان نیروهای ائتلاف حضور دارد.
ليبي که در نقطه عطف به اصطلاح تاريخي خود توان نظامياش را پس از توافق با آمريکا از دست داده است، زير ساختهاي اقتصادي خود را هم در جريان حملات ناتو از دست ميدهد. قذافي نيز در وقايع آن سالها به طرز مشکوکي کشته ميشود.
قذافی میخواهد عبرت شود و خودش میگوید ایران وکرهشمالی باید از اعتماد من به امریکا درس بگیرند اما این عبرت به بهای نابودی خود و همه مردم لیبی تمام میشود و نشان میدهد که نهایت اعتماد به امریکا چه چیزی میتواند باشد!
نویسنده: مائده شیرپور