با وجود آنکه گامهای ایران در کاهش تعهدات برجامی تکاپو و تحرکات دیپلماتیک اروپا را هم دو چندان کرده است، اما برخی بر این باورند که این اقدامات تنها باعث شده است که رفتار ایران قابل پیش بینی باشد و به تبع آن تهران برنامه های متعددی در تقابل با تحریمهای آمریکا بر بدعهدی های اروپا نداشته باشد؟ آیا به واقع اقدام تهران در کاهش تعهدات هستهای سبب آن شده است که رفتار ایران از قبل پیشبینی باشد و دست ایران برای دیگر کشورها رو شده باشد؟ دیپلماسی ایرانی بررسی این مسئله را در گفتوگویی با محمدصادق کوشکی، کارشناس مسائل سیاسی و بین الملل پی گرفته است که در ادامه از نظر میگذرانید:
اگرچه جمهوری اسلامی ایران از ۱۸ اردیبهشت سال جاری با تغییر رویکرد خود اقدام به کاهش تعهدات برجامی، ذیل ماده ۲۶ و ۳۶ توافق هسته ای کرده است، اما برخی بر این باورند که این اقدام در عین حساس کردن سه کشور اروپایی در خصوص برجام و فعالیتهای هستهای باعث شده است که رفتار و اقدامات ایران از قبل قابل پیش بینی باشد و این نکته به یکی از پاشنه آشیلهای ایران برای تقابل با طرفهای برجامی و ایالات متحده آمریکا بدل شده است. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
من معتقدم که این نکته شما تا اندازه ای درست است. زمانی که مذاکرات برجام ی در حال انجام بود و نهایتا توافق هستهای شکل گرفت. بسیاری از منتقدان این توافق، آن زمان بر مشکلات و ضعف های توافق هسته ای که امروز دامن کشور را گرفته است، اشاره و تاکید داشت. اما در طول این دوران این منتقدان با نام ها و عناوین مختلف مورد هجمه قرار گرفتند. با تمام این تفاسیر امروز شاهدیم که در نهایت پیش بینی و نگرانی منتقدین برجام تحقق پیدا کرده است. بله اگر چه اکنون کاهش تعهدات هستهای ایران باعث شده است که دست ما برای طرفهای مقابل رو شده باشد و رفتار تهران قابل پیش بینی باشد. اما نکته مهم اینجاست که آیا جمهوری اسلامی ایران راه دیگری برای تقابل با ۱۴ ماه تحریم بیسابقه، ظالمانه و یکجانبه ایالات متحده آمریکا و نیز بدعهدیهای اروپا دارد؟! مضاف بر آن من معتقدم اگر چه اقدام تهران در کاهش تعهدات برجامی سبب شده است که رفتار ایران قابل پیش بینی باشد، اما برای پر کردن این خلاء ما باید اقدامات جدیتری انجام دهیم. یعنی من بر این باورم که گام اول ما در عدم فروش اورانیوم غنی شده و آب سنگین و نیز گام دوم در افزایش سطح غنی سازی، گام های متناسبی با ۱۴ ماه تحریم ظالمانه و بیسابقه آمریکا، بدعهدی های اروپا و نیز تعهدات برجامی ایران نیست. ما باید از همان ابتدا در ۱۸ اردیبهشت یک گام بسیار جدی تری را بر می داشتیم تا زنگ خطربا صدای بیشتری برای اروپا نواخته میشد.
یعنی شما معتقدید که گامهای ایران در توقف اورانیوم فروش اورانیوم غنی شده و آب سنگین و همچنین افزایش در غنی سازی گامهای موثر نیست؟
خیر اتفاقاً به نظر من این گامها، گامهای بسیار کوچکی است و هیچ گاه نمیتواند اهداف و منافع ما را در وادار کردن اروپا، روسیه و چین در حمایت از برجام و ایران را محقق کند. ما باید گامهای بیشتر و بلندتری را در فاصله زمانی کوتاهتری برداریم. اینکه ما برای هر کدام از گام های کاهش تعهدات برجامی فاصلهزمانی ۶۰ روز تعیین میکنیم، خود نشان از این دارد که ایران هم چندان رغبتی و جدیتی به خروج از برجام ندارد. ما باید برای سه کشور اروپایی به همراه چین و روسیه این واقعیت را آشکار کنیم که هر لحظه امکان دارد ایران از توافق هسته ای خارج شود و این مسئله زمان روی خواهد داد که ما گامهای مهمی برداریم. من معتقدم به هیچ وجه گام اول ما در ۱۸ اردیبهشت و گام دوم در ۱۶ تیرماه جدی نبوده است. چون از یک سو تمام گامهای ایران در چارچوب محدودیت های بر جامی بوده است. ثانیاً اینکه هنوز تحریمهای آمریکا و بدعهدی های اروپا برای تحقق تعهداتشان در رابطه با فروش نفت و مبادلات بانکی به قوت خود باقی است.
لذا با شمردن این گامهای کوچک در فاصله زمانی ۶۰ روزه تنها پرونده فعالیت های هسته ای خود را احساس میکنیم و از آن سو بهانه به دست کشورهای اروپایی برای فعال کردن مکانیسم ماشه می دهیم. ما باید گام جدی و اساسی برداریم تا اروپا حساب کار دستش بیاید. یعنی باید به گونهای عمل کنیم که کاهش تعهدات برجامی زنگ خطر پایان حیات برجام را با صدای بیشتری برای اروپا به صدا در آورد.
پس دوباره تاکید میکنم که جمهوری اسلامی ایران با گامهای خود در کاهش تعداد برجامی تنها بهانه کافی برای حساس کردن پرونده هستهای، فعال کردن مکانیسم ماشه و تعلل اروپا را در انجام تعهداتشان شکل داده است. لذا ما باید از این مرحله عبور کنیم.
اما همین گامهای به اصطلاح کوچک از نگاه شما سبب شده است که انگلستان هم در همسویی با ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران دست به اقدام بزند که اخیراً شاهد توقیف محموله نفتی ایران در تنگه جبل الطارق بودیم و از چهارشنبه هفته گذشته هم موج رسانهای جدی در خصوص فعالیتهای ایران در خلیجفارس توسط لندن مطرح شده است؟
این نکته شما تایید سخنان من است. اگر گامهای ما جدی تر می بود اکنون لندن اجازه چنین جسارتی به خود راه نمیداد. مضاف بر آن نکته مهمی که در اینجا باید به آن اشاره کرد براین واقعیت تاکید دارد که اقدام انگلستان در توقیف نفتکش محموله نفتی ایران و نیز برخی تحرکات در خلیج فارس در همسویی با آمریکا نبوده است. چون من معتقدم لندن در یک هوشمندی و موقعیت شناسی دقیقا در زمانی که جمهوری اسلامی ایران با ساقط کردن پهپاد آمریکایی، قدرت ایالات متحده در منطقه را به چالش کشید و آن را به شکل جدی تنزل داد، خلاء پررنگی در غرب آسیا شکل گرفت و همین مسئله سبب شد تا لندن این فرصت را برای عرضه اندام خود مناسب بیند و اینگونه عنوان کند ایرانی که توانست قدرت آمریکا در منطقه را به چالش بکشد، اکنون توسط خود انگلستان به چالش کشیده شده است. پس اقدامات اخیر در تقابل با ایران برای قدرت نمایی خود انگلستان بوده است به این مضمون که ما اکنون محموله ۲ میلیون بشکه نفتی ایران را مصادره کردهایم، اما در مقابل ایران هیچ گونه واکنشی نمیتواند از خود نشان دهد. اتفاقاً جریان سازی رسانه در خصوص اقدام ایران در حمله و توقیف نفتکش انگلیسی در خلیج فارس و ناکام ماندن این اقدام در سایه حضور نیروهای نظامی و امنیتی انگلستان هم مکمل قدرت نمایی لندن است. یعنی بریتانیا سعی دارد این گونه القا کند که ایران میخواست مانند سقط کردن پهپاد آمریکا به ما ضربه بزنند، اما نتوانست. از طرف دیگر انگلستان با این اقدام خود به کشورهای اروپایی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس این واقعیت را گوشزد کرد که اگر نمیتوانند به قدرت ایالات متحده آمریکا در تقابل با ایران تکیه کنند به جای آن میتوانند به توان نظامی انگلستان اعتماد کنند.