یکی داد میزند که شهرستانتان را استان میکنم، آن یکی وعده میدهد ماهانه مبالغی هنگفت را بپردازد تا مردم کمتر در مضیقه باشند، یکی دیگر از اساس میزند زیر میز سربازی و کنکور و... تا بتواند عدهای کف زن را دور خودش جمع کند اما وقتی کار از کار گذشت وقتی بر خر مراد سوار شد و جماعتی سادهانگارانه با اعتماد به آن فرد او را به ریاست یکی از پستهای کشوری گمارد، کاملا اوضاع فرق میکند، نه از پیگیری وعده خبری میشود و نه حتی طرف یادش میماند که چه گفته و چرا مردم به او اعتماد کردند، بازار؛ نگذاشتن و نمیدانستیم و حاشا هم که دیگر با قرق رسانهای برایشان فراهم میشود تا دوباره مردم سادهانگارانه باور کنند که خواستهاند و اربابان زر و زور نگذاشتهاند تا آنها خواسته مردم را پیش ببرند. اما واقعا چه میشود که مردم ما به وعدههایی اینچنینی دلخوش کرده و رایشان را در سبد فردی میریزند که خودش میداند تنها برای به دست آوردن صندلی مدیریت این کار را انجام داده است؟!
کلید روی سادهانگاری مردم
اولین نکتهای که شاید به ذهن هر وعدهدهنده خلاقی میرسد این است که مردم ما ساده و زودباور هستند و میتواند با در اختیار گرفتن رسانهها و فضای مجازی القای اینکه مردم من خواستم و نگذاشتند را راه بیندازند و دوباره بر وعده پافشاری کرده و مردم را هم با خود همراه کند و عناد پنهانی با عواملی که اجازه محقق نشدن وعدههای فرد مورد نظر را ندادند ایجاد کنند. همین نکته است که با چاشنی کمتوجهی رسانههای بیطرف به پیگیری وعدهها و بالابردن هزینه سخنها و وعدههای بیاساس قوت یافته و هر دوره تکرار میشود و میتواند تکرارش کرد.
در این فرضیه مردم ساده دیده شدهاند که به دلیل در اختیار نداشتن اطلاعات درست که به دلیل کمکاری رسانههای آزاد و مستقل و قرق رسانهای فرد پیروز، نمیتوانند به حقیقت برسند اما همه علتی که عدهای موفق میشوند این حربه را بارها و بارها پیش برده و به موفقیت برسانند به همین موضوع ختم نمیشود.
نه ندانسته به دموکراسی!
شاید مردم به دلیل زودباوری و سادهانگاری و در معرض بمباران خبری جناح موافق نتوانند سره را از ناسره تشخیص بدهند اما این دلیلی بر بیگناهی آنها در اوضاعی که در هر انتخاباتی شاهد هستیم نمیشود.
مردم میتوانند با مطالعه وظایف قانونی هر فردی که برای قدرت گرفتن به رای آنها نیاز دارد کاری کنند که فرد مورد نظر جرات نکند وعدههایی به آنها بدهد که در حیطه اختیاراتش نباشد. مردم نقش مهمی در عدم اعتماد به افرادی دارند که بیشتر از وظایفشان وعده میدهند.
عدهای میپرسند چه ایرادی دارد که یکی بیشتر از وظایفش توان کار در بخشهایی بزرگتر را هم داشته باشد؟ چرا نمیگذارد مثلا یک عضو شورای شهر برنامهای برای رایگان کردن حملونقل عمومی ارائه دهد، یا اینکه چه ایرادی دارد که یک رئیسجمهور برنامهای برای کانلمیکن کردن کنکور و خدمت سربازی و افزایش بیحساب یارانهها داشته باشد!!!
شاید در نگاه نخست هیچ ایرادی به این کارها نتوان گرفت و باید از اینکه فردی مولتی مدیا و چند منظوره داریم شاد شویم اما در پس این اقدامات فراقانونی حقیقتی خطرناک نهفته است که اگر این حقیقت برای مردم عیان شود آنها هم نمیخواهند که مسئولانشان فراتر از اختیارات کاری کرده و حتی وعدهای دهند.
در پس این اقدامات فراقانونی خبر از رانت و لابی عجیبی میدهد که با نهادهای کناری وجود دارد، اگر فردی بخواهد بیحساب و کتاب یارانه بدهد و وعدهاش را هم عملی کند نشان از این ماجرا میدهد که حداقل با اکثریت مجلس رانتی داشته و امتیازی به آنها داده است که توانسته خارج از برنامه و در بیرون از مجلس این تعهد را بپذیرد!!! دقت کنید: ایرادی ندارد کسی بگوید توان مجاب کردن مجلس برای رای به فلان موضوع را دارم ماجرا از جایی شروع میشود که فردی بگوید فلان کار را انجام میدهم!! یعنی آن فرد برخی از ارکان مهم دموکراسی را حذف و خودش درباره کاری که در در حیطه اختیاراتش نیست تصمیم میگیرد! و رای مردم به چنین فردی یعنی نه به دموکراسی، هر چند که مردم از اینکه حیطه اختیارات مسئولانشان چقدر است اطلاعی نداشته باشند.
کمک به رد صلاحیتها
رد صلاحیت شدن کاندیدا شاید با توجه به بیان نشدن حقیقتی که علت آن است آن هم برای حفظ آبرو، نکتهای مبهم برای مردم باشد اما اگر هیاتهای ناظر براساس وعدههای کاندیدا که در ملا عام عنوان میشود رد صلاحیت افرادی که فراقانونی صحبت میکنند را رقم بزنند و یا تلاش کنند تا هیاتهای ناظری که قرار است مثلا در مجلس اعتبارنامه نمایندهها را تایید کند براساس وعدههایی که از اختیاراتشان فراتر است و نشان از عملکرد فراقانونی دارد تایید نکنند برای جامعه و مردم هم پذیرفتنیتر خواهد بود.
در کنار آن میشود کمیتهای برای پیگیری وعدههای فراقانونی و برخورد با آن مسئولانی که وعدههایی فراتر از اختیاراتشان میدهند تشکیل و این کمیته موضوعات را به مردم شفاف اطلاعرسانی کند. البته اینطور نباشد که افراد عادی که برای ثبتنام در انتخابات پا پیش میگذارند که سواد کافی ندارند و در همان مرحله اول رد میشوند را بگیریم و اصلکاریها را بگذاریم تا هر چه میخواهند بگویید.
مائده شیرپور