اختلافات آمریکا و اروپا طی ماههای اخیر به شدت افزایش پیدا کرده و از تظاهر و سرپوش گذاشتن بر روی چالشها به سمت مواضع و جهتگیریهای علنی پیش رفته است. این مسئله را میتوان در نشست گروه ۷، نشست ناتو، نوع برخورد رئیسجمهور آمریکا در دیدارها یا لغو ملاقاتها با مقامات اروپا که طی سفرهای اخیر انجام شده، مشاهده کرد.
تفاوت رفتار آمریکا در جنگ جهانی اول و دوم این بود که در جنگ اول، مقامات این کشور پس از پایان یافتن جنگ به خانه خود برگشته و سیاست بینالملل را برای قدرتهای قبلی رها کردند اما در جنگ دوم اتفاق دیگری افتاد و آمریکا با ورود تمام قد به عرصه قدرت بینالمللی، تمرکز قدرت غرب را از اروپا به آمریکا انتقال داد. حتی انگلیس که بر مبنای طرح مارشال همانند دیگر کشورهای اروپایی از حمایت اقتصادی آمریکا برخوردار شد و بعد از آن همواره از سیاستهای کلان آمریکا در عرصه بینالمللی حمایت کرد، نمیتوانست در مواردی اختلاف خود را با واشنگتن پنهان کند. این موضوع در مواردی در بیبیسی نمایان است و هر از گاهی گزارشاتی از آن پخش و منتشر میشود که دیدگاههای ضد آمریکایی دارد.
در حال حاضر نیز دیدگاههای اقتصادی دونالد ترامپ که به جنگ اقتصادی با متحد سنتی آمریکا منجر شده در کنار فشار واشنگتن برای افزایش بودجه ناتو از سوی کشورهای اروپایی که عضو آن هستند، همچنین بی احترامیهای شکل گرفته در قبال دولتمردان اروپایی و حتی حمایت از ملی گرایان رادیکال ضد اتحادیه ای در کشورهای مختلف اروپا، باعث شده تا چالشهای عمیق دو طرف علنی شده و حتی به دشمنی تبدیل شود. بزرگترین مشکل اروپا در این زمینه این است که اگر چه خواهان رویکردهای مستقلانه از آمریکا است اما بر این انگاره است که بدون آمریکا نمیتواند سیاستهای خود را دنبال کند. به خصوص در زمینه چارچوبهای امنیتی که نگران نوع رفتار روسیه است. این در حالی است که شواهد و قرائن نشان میدهد که آمریکای کنونی به سمتی پیش میرود تا اتحادیه را تا حد واگرایی با تهدید مواجه کند.
به هر جهت در کنار تمایلات استقلالطلبانه اروپا از آمریکا، این اتحادیه برای اولین بار توانسته است پول واحدی را تعریف کند که در برابر دلار به تبادلات اقتصادی میپردازد. در حالی که آمریکا تمام تلاش خود را کرده است تا بعد از جنگ جهانی دوم زیربنای اقتصادی جهان بر پایه خواستههای آمریکا باشد.
حال دیدگاه ضد اروپایی در تیم دونالد ترامپ به شدت بازیابی میشود. حتی افرادی که از دولت خارج یا اخراج شدهاند این سیاست را دنبال میکنند. به عنوان مثال استیو بنون مشاور و دستیار سابق رئیسجمهور که تاثیر بسیاری در پیروزی ترامپ داشت و عمده سیاستهای دولت را طی زمانی که در قدرت قرار داشت، مدیریت میکرد، سازمانی را در بروکسل ایجاد کرده تا به اروپا ضربه وارد کرده و اتحادیه را به سمت فروپاشی سوق دهد. این سازمان که با نام «جنبش» در حال فعالیت است به دنبال جذب نیرو است تا مقاصد خود را پیش ببرد.
نویسنده: علی تتماج