هفته گذشته بود که خبر خودکشی «سحر خدایاری» ۲۹ ساله در تیترهای رسانه ها جای گرفت. در آن زمان گفته می شد که وی به دلیل حبس ۶ ماهه برای ورود به استادیوم آزادی دست به خودسوزی زده است که البته این خبر دروغ بود و صحت نداشت.
در آن زمان گفته میشد که سحر هفته آخر اسفندماه سال گذشته برای دیدن بازی استقلال تهران و العین به استادیوم آزادی رفته از آنجا که از ورود بانوان جلوگیری می شد، وی مجبور شده تا با پوشیدن لباس مبدل وارد استادیوم شود اما زمانی که مأموران قصد بازرسی بدنی او را برای ورود به استادیوم داشتند، مجبور می شود تا اعتراف کند که دختر است و در همان جا بازداشت میشود.
پس از این بازداشت کوتاه و موقت آزاد می شود اما بعد که برای گرفتن گوشی موبایلش به دادسرای ارشاد مراجعه می کند ، متوجه می شود که باید ۶ ماه زندانی شود، البته این ادعا در خبرهایی بود که رسانهها منتشر کردند و هیچ بازداشت و زندانی در کار نبود.
بعد از شنیدن این خبر وی برآشفته از دادسرا خارج شده و در اعتراض به این تصمیم اقدام به خودسوزی کرد که با ۹۰ درصد سوختگی به بیمارستان منتقل و سرانجام ۲۰ شهریور ماه درگذشت.
صدرو حکم ۶ماه حبس برای او دروغ بود، مرحوم سحر خدایاری هفته پیش برای رسیدگی به پروندهای که اسفند۹۷ به اتهام درگیری و توهین به پلیس داشت به واحد قضایی مراجعه میکند که قاضی بعلت فوت بستگانش حضور نداشته و هیچ اقدام قضایی انجام نشد و حکمی صادر نشد.
این خبر بسیار تأسف بار بود چرا که همه مردم و مادرانی که دخترانی مانند سحر دارند می دانند که درخواست حضور در استادیوم و حواشی آن آنقدر مهم نبود که او بهترین سرمایه زندگی اش را به آتش بکشید، آنهم فوتبالی که حواشی فسادهای پشت پرده آن آنقدر زیاد است که هیچ اصول و مرام را نمی طلبد و کارش به تحقیق و تفحص مجلس رسیده است.
فضاسازی رسانه های بیگانه
اما تاسف بارتر از این موضوع ، سو استفاده فضای رسانه ای بیگانه از این ماجرای تلخ و همراهی عده ای در داخل با این رسانه ها برای رسیدن به اهداف سیاسی خود بود، موضوعی که هر دم داغ خانواده وی را تازه تر میکرد.
ساعاتی پس از انتشار این خبر، رسانههای خبری بیگانه آن را سر تیتر اخبار خود قرار دادند و تلاش کردند تا علت خودکشی این دختر را ممنوعیت ورود بانوان در ورزشگاه ها جا بزنند و اینگونه وانمود کنند که زنان ایرانی برای رسیدن به این حق خود دست به مبارزه زده اند.
این رسانه ها که تلاش می کنند تا با ابزارهای مختلف و کمپین های متعدد نه به انتخابات نشان دهند که ایرانیان از شرایط خود به تنگ آمده اند، با سوء استفاده از عواطف مردم و بدون در نظر گرفتن شرایط خانواده آن مرحوم تلاش کردند تا اینگونه وانمود کنند که این اقدام در راستای تنش های آتی با نزدیک شدن به انتخابات است.
موضوعی که در پس آن فضای ناامنی ،خفقان و درگیری در ایران تبلیغ می شود.
دغدغه سازی برای فرار از مسئولیت
اما این تنها رسانه های خارجی نبودند که از این غم بزرگ برای مقاصد داخلی خود بهره برداری کردند بلکه برخی از رسانه های سیاسی طرفدار برخی از احزاب و گروههای سیاسی نیز با بی اخلاقی تلاش کردند تا بدون توجه به مصیبتی که برای خانواده سحر پیش آمده، از آب گل آلوده برای خود ماهی بگیرند.
این رسانه ها در بسیاری موارد حتی تخیلات خود را نیز با این مطلب در آمیخته و آتش بیار معرکه شدند تا مطالبات خود را با این موضوعات دنبال کرده و در عین حال مطالبات واقعی مردم را در پس این جریان سازی ها پنهان کنند.
در حقیقت این ماجرا که تا چند سال پیش حتی به ذهن بسیاری از خانمها هم خطور نمیکرد به مدد یک پروپاگاندای تمام عیار رسانهای به عنوان یکی از مطالبات زنان ایرانی مطرح شد تا نداشتن معاش، بیمه و آینده یا مسئولیتهای اجتماعی و... در پس این دغدغه ساختگی پنهان شود.
ماجرای ورود بانوان به ورزشگاه ها نیز از ابتدا از چنین جریانی آغاز شد.
نخستین حضور زنان ایرانی در ورزشگاه فوتبال، در خرداد ۱۳۸۴ و چند روزی مانده به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، آغاز شد و برای نخستین بار برخی از زنان توانستند دیدار منتهی به صعود ایران به جام جهانی ۲۰۰۶ مقابل بحرین را از نزدیک تماشا کنند.
بعد از آن بود که محمود احمدینژاد رییس دولت وقت با ارسال نامهای به رییس سازمان تربیت بدنی و وزیر کشور، خواستار فراهم شدن امکانات حضور زنان در ورزشگاهها شد، اما این دستور، با اعتراض مراجع مسکوت ماند و پیگیری نشد.
جالب آنجا بود که رسانه ها و افرادی که امروز خود حضور زنان در استادیوم ها را مطالبه نیمی از جامعه معرفی می کنند، در آن زمان به عنوان مخالف درجه یک ورود زنان به ورزشگاهها ابراز نظر و تاکید میکردند که این دستور رئیسجمهور در اولویت کارهای کشور نیست و اما حالا همانها چهره عوض کرده و حامی این موضوع شده اند.
اما موافقت روحانی با حضور بانوان در ورزشگاه ها که نمونه آن تماشای بازی فوتبال جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه از طریق اسکوربرد در آزادی بود، تاکتیکی فرعی برای توجیه عمل نشدن وعده های دولت بود.
در اوج فشارهای اقتصادی و تحریمها، همین مسئله موجب شد تا سوژه حضور زنان در ورزشگاه در فینال لیگ قهرمانان آسیا که رییس جمهور قول حلش را به رییس فدراسیون جهانی فوتبال داده بود، مطرح شود و کار به جایی برسد که این موضوع دست چندم باعث غلبه حاشیه بر متن شده و دختری چون سحر قربانی آن شود.
اگرچه چرایی ممانعت از حضور زنان در ورزشگاه ها در این مطلب نمیگنجند اما یکی از دلایلی که مسئولان کشور و طرفداران این ممانعت در این باره اعلام می کنند، جو نامناسب ورزشگاه ها و ایجاد فضای غیر اخلاقی است ، موضوعی که تا کنون نتوانسته مدعیان طرفداری از حضور زنان در استادیوم ها را قانع سازد و همچنان بر گفته های خود تاکید دارند.
اما در این میان مدیریت ناقص، بی تدبیری و سیاست ورزی دوگانه مسئولان موضوعی است که نباید از آن به سادگی گذشت. این که دولتمردان تلاش می کنند تا این موضوع را تابوی بزرگ جلوه داده و از آن برای رسیدن به منافع خود استفاده برند، باید در ابتدای امر مورد رسیدگی قرار گیرد. اگر کاری به لحاظ قانون و شرع خلاف است و در قالب های ارزشی جامعه جای نمی گیرد، چرا دولتمردان در مورد آن قول میدهند و برای مردم نسخه می پیچند و اگر نیست چرا در انجام آن تعلل می ورزند و راهکاری در نظر نمی گیرد. آیا این امر به این معنا نیست که میان دستگاه های تصمیم گیر در کشور اختلاف نظر وجود دارد؟
وقتی سحر خلافی جز رفتن به استادیوم مرتکب شده بود چرا پس از طرح سوال در افکار عمومی در مورد آن اطلاع رسانی نشد؟ چرا رسانهها به دروغ خبر حکم ۶ ماه زندان برای او را منتشر کردند که صحت نداشت؟ و باعث فشارهای سیاسی و رسانهای به جمهوری اسلامی ایران شد.
در نهایت جریان سازی ها در این زمینه دودی است که نه تنها نمی تواند مانع از شفاف سازی ناکارآمدی ها شود بلکه به چشم مردم و جوانان رفته و به وجهه کشورمان در نزد جهانیان آسیب می زند.