کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

خاطره‌ای آموزنده از علامه محمد تقی جعفری

پس از خواندن ماجرای سرباز و بازپرس که در شهر بابل اتفاق افتاد، به یاد خاطره‌ای از مرحوم علامه محمد تقی جعفری افتادم...

25 آذر 1399 ساعت 22:18


پس از خواندن ماجرای سرباز و بازپرس که در شهر بابل اتفاق افتاد، به یاد خاطره‌ای از مرحوم علامه محمد تقی جعفری افتادم.
چند سال پیش بود، در واقع خیلی سال پیش، علامه محمد تقی جعفری ۲۵ آبان ماه سال ۱۳۷۷ جان به جان آفرین تسلیم کرد و از آن زمان ۲۲ سال می‌گذرد.
درست به خاطرم نیست، شنیدم، خواندم یا برای مصاحبه‌ای که با ایشان ترتیب داده بودیم این خاطره را برایمان تعریف کرد. ماجرا برای بیش از ۲۲ سال پیش است. حضرت علامه از یک اتفاق جالبی که برای خود ایشان افتاده بود چنین تعریف کرد؛ برای سخنرانی در مراسمی دعوت شده بودم، سر وقت و حتی کمی هم زودتر به محل سخنرانی رسیدم و از در که وارد شدم، نگهبان آنجا که یک سرباز وظیفه بود از ورود من ممانعت کرد.
هر چه به او اصرار کردم و گفتم که من فلانی هستم و دعوت شده‌ام و قرار است سخنرانی کنم، آن سرباز پاسخ می‌داد که نام شما در بین مدعوین نیست و من نمی‌توانم اجازه ورود بدهم.
دیگر اصرار نکردم و بازگشتم که یکی از مسئولین مراسم، بنده را در راه بازگشت دید و شناخت و سراغ گرفت که چه شده؟
مختصری از ماجرا را تعریف کردم و با هم بازگشتیم و همان سرباز که مسئول ورود و خروج بود با خطاب و عتاب آن مسئول روبرو شد.
من مانع شدم و گفتم که بجای توبیخ باید به او تشویقی هم بدهید، او مسئولیت خود را اجرا کرده است و به نحو احسن هم اجرا کرده، چرا توبیخ؟
اگر او مرا راه داده بود بدون آن که هماهنگی انجام شده باشد، کار اشتباهی کرده بود، نه این که زمانی که وظیفه خود را انجام داده است توبیخ شود. او که مرا نمی‌شناخت اگر هم می‌شناخت بر اساس وظیفه نباید راه می‌داد.
این ماجرا سال‌های سال است که در ذهن من باقی مانده و پاک هم نمی‌شود چرا که یک رفتار آموزنده برای بسیاری از مسئولین است.
ماجرای سربازی که در بابل انجام وظیفه کرده و با بی‌احترامی یک بازپرس روبرو شده است، از یک وجه به ماجرایی که برای علامه اتفاق افتاده شباهت دارد. شخصیت علامه جعفری و شخصیت آن بازپرس از نظر موقعیت و جایگاه گرچه یکی نیست، اما هر دو در زمره شخصیت‌ها هستند.
اما رفتار علامه محمد تقی جعفری کجا و رفتار آن فردی که به سربازی در بابل بی احترامی کرده کجا و ... اگر علامه جعفری آن خاطره را تعریف نکرده بود، شاید هیچگاه کسی متوجه نوع رفتار ایشان با آن سرباز نمی‌شد، چرا که بیش از ۲۲ سال پیش، رسانه‌ها، به ویژه رسانه‌های اجتماعی و فضای مجازی وجود خارجی نداشت.
حتی موبایل هم نبود تا مردم بخواهند از اتفاقات پیرامون خود تصویربرداری کنند و آنها را در فضای مجازی منتشر کنند.
اما اکنون رسانه‌ها به شکل‌های گوناگون در دسترس همگان قرار دارد و کمتر کسی می‌تواند رفتارهای ناپسند خود را پنهان کند.
در هر صورت رفتار آن فرد با آن سرباز رفتاری ناپسند بود و خوبی ماجرا هم در این است که هم ستاد کل نیروهای مسلح پیگیر این ماجرا بوده است و هم فرد اهانت کننده به کرده خود پشیمان گشته و عذرخواهی کرده و پرونده شکایت سرباز از او بسته شده است.
باز هم از این دست اتفاقات خواهد افتاد، اما هر فردی که مسئولیت دارد و به آن مسئولیت خود نیز غره شده است، باید هواسش جمع باشد؛ کرده او به نام نظام و اسلام نوشته خواهد شد نه به نام او!
و البته قوه قضاییه هم در این موضوع باید ورود کندو با فردی که مسئولیت قضایی داشته است و با آن سرباز رفتار نامناسب کرده برخورد کند.
چنین رفتارهایی از سوی برخی مسئولین وجهه قوه قضاییه‌ای که رئیسش دو سال است تلاش کرده بارقه‌های امید را در دل مردم روشن کند، تخریبگر است. 

نویسنده: سیاوش کاویانی


کد مطلب: 116488

آدرس مطلب :
https://www.siasatrooz.ir/fa/note/116488/خاطره-ای-آموزنده-علامه-محمد-تقی-جعفری

سیاست روز
  https://www.siasatrooz.ir