معلم: بچهها سلام! مهرماه مبارک باشد. یک مساله داریم که با هم حل میکنیم.
هر اتومبیل پژو پرشیای از قرار هر دستگاه سی و هشت میلیون تومان است. به بازار میرویم و بیست و یک دستگاه آن را یکجا میخریم. فروشنده دو درصد تخفیف میدهد. ما این بیست و یک دستگاه را چند خریدهایم.
دانشآموز اولی: آقا اجازه! قیمت تمام شده بیست و یک دستگاه میشود هفتاد و نه میلیون و هشتصد هزار تومان!
دانشآموز دومی: آقا اجازه! ما هنوز به درصد نرسیدهایم.
معلم: یعنی چی که به درصد نرسیدهاید؟ خیلی بیجا کردهاید. نان توی درصد است. اگر درصد را یاد نگیرید کلاهتان تا آخر عمر پس معرکه است.
دانشآموز سومی: آقا اجازه! بابای ما هم مثل شما خیلی از "درصد" تعریف میکند. همیشه میگوید اگر این درصدها نبود حقوق اداره به سوم برج هم نمیرسید.
معلم: بتمرگ سر جات! وارد معقولات نشو!
دانشآموز چهارم: آقا اجازه! ما حساب کتاب کردیم. سرجمع با تخفیف و درصد و مخلفاتش میشود نهصد میلیون تومان!
معلم: قبل از تخفیف که هشتصد و خردهای میلیون تومان بود چطور به رقم نهصد میلیون تومان رسیدی؟
دانشآموز پنجم: آقا اجازه! بابای فربد توی شورای شهر کار میکند. حسابدار است. خودش به فربد ریاضیات یاد داده!
معلم: بچههای عزیز! دیگر بحث نکنید. همان که فربد گفت صحیح است. وقتی شورای شهر میگوید سی و هشت ضرب در بیست و یک تقسیم بر دودرصد میشود نهصد میلیون تومان ما هم باید همین را بگوییم. شاید فردا زد و ما هم رفتیم عضو شورای شهر شدیم.حساب کتاب ما باید درست باشد یا نه؟!