ادبیات رضوی اگرچه آنچنان که انتظار میرود، نتوانسته بسط و گسترش پیدا کند، اما در میان سایر گونههای ادبیات دینی موفقتر عمل کرده است، شاید بتوان مهمترین دلیل این امر را مجاورت ایرانیها با حرم مطهر رضوی(ع) و عنایت حضرت دانست.
وقتی از ادبیات دینی در قاموس ادبیات داستانی نوین ایران صحبت میکنیم، از چه حرف میزنیم؟ واقعیت این است که ادبیات داستانی دینی در ایران هیچگاه نتوانسته خود را همانند سایر گونههای اصیل و حتی غیراصیل و نو برآمده بالا کشیده و در معرض دید مخاطبان قرار دهد.
هر فرد پیگیری در این زمینه میتواند به خوبی دگردیسی ژانرهای مختلف ادبیات اجتماعی، فولکلور و حتی سیاسی اجتماعی در ایران معاصر پس از پیروزی انقلاب را ردیابی کند، تحولات و ادغامها را، رویشها و نو برآمدنها را؛ اما وقتی صحبت از ادبیات داستانی دینی به میان میآوریم، چیزی بیش از بازنویسیهای پررنگ و لعاب از روایتهای دینی دستمان را نمیگیرد و این هم معنایی جز درجا زدن را در ذهن ما متبادر نمیکند. اما دلیل این واقعه چیست؟
در آسیبشناسی این رویداد میتوان دلایل متعددی را برشمرد که بدون شک نخستین آن بیمیلی نویسندگان در پرداخت به چنین موضوعی است و آن نیز به نوبه خود ریشه در برخورد ناشران با انتشار این کتابها دارد.
در این میان اما ادبیات رضوی اگرچه آنچنان که انتظار میرود، نتوانسته بسط و گسترش پیدا کند، اما در میان سایر گونههای ادبیات دینی موفقتر عمل کرده است، شاید مهمترین دلیل این امر را مجاورت ایرانیها با حرم مطهر رضوی(ع) و عنایت حضرت دانست. معمولا هرگاه سخن از کاستیهایتولید در ادبیات رضوی میشود، نویسندگان دلایل متعددی را برای ورود نکردن به این حوزهها برمیشمارند، در سالهای اخیر اما کم نبودند نویسندگانی که به این وادی وارد شده و آثار در خوری نیز خلق کردند، این نویسندگان نشان دادند برخلاف باور برخی دیگر از نویسندگان محدودیت، کمبود منابع تاریخی و مخاطب اندک نمیتواند دلیلی بر وارد نشدن به ادبیات دینی باشد. بلکه برخلاف آن، زمانی که آثار شاخصی در ادبیات دینی تولید شود، اتفاقا با استقبال بسیار مخاطب حتی در فرای مرزهای جغرافیایی ایران مواجه خواهد شد.
در این گزارش به برخی از این آثار که در سالهای اخیر منتشر شده و اتفاقا توانستهاند، مخاطبان موفقی نیز داشته باشد اشاره شده است.
«غریب قریب»؛ سعید تشکری
حقیقت این است که تشکری همیشه بخشی از تاریخ هنر دینی و مقاومت ما بوده و هست.ادبیات داستانی تشکری امروز با مشهد و امام رضا(ع) گره خورده است، تشکری نویسندهای است که در سالهای اخیرتوانسته به خوبی تاریخ دینی را معاصرنویسی کند، آثار متعدد و شاخصی از تشکری در حوزه ادبیات رضوی منتشر شده است که از مهمترین آنها میتوان به «ولادت»، «بار باران» و «غریب قریب» اشاره کرد.
«غریب قریب» داستان ساخت و بازسازی بارگاه ملوکتی امام رضا(ع) در دورانهای مختلف تاریخی است. تشکری در این دوازده بخش روایتهایی از ساخت یا تخریب این بارگاه در دورانهای نوغانیان، سامانیان، غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، چنگیزیها، ایلخانان، تیموریان، صفویان، افشاریان و قاجار ارائه کرده است. تشکری در این رمان از مستنداتی که در نگارش رمان «ولایت» استفاده شده، بهره گرفته است، وی به مدت یکسال از منابع تاریخی فیشبرداری کرده، و حاصل این فیشبرداریها را در رمان پیاده کرده است.
«ولادت»؛ سعید تشکری
دو شبان خراسانی که یکی کاتب و دیگری صحاف است فرزند خواندههای خود را که در ویرانههای شوش دانیال پس از دیدار با مولای خود امام موسی کاظم(ع) درپی کشتاری که عباسیان برای تاراج پارسیان انجام دادهاند مییابند و آنها را از بدو طفولیت در وصیتی مکتوب به نام هم میخوانند. لیلا و هاتف اکنون پس از سالها و مرگ این کاتب و صحاف میخواهند با هم ازدواج کنند اما پرسش ساده آنها از خود این است: ما که هستیم؟ و چرا فرزند مولای پدرانشان ولیعهد تازه عباسیان است؟ لیلا و هاتف برای یافتن پاسخ خود و ازدواج با یکدیگر به مدینه میروند تا حقیقت امام هشتم شیعیان را بیابند و زندگی خود را آغاز کنند. رسیدن آنان به مدینه مصادف است با هجرت اجباری حضرت امام رضا(ع) به مرو. اکنون هاتف و لیلا یکی درپی امام هشتم به سفر میرود و یکی با حضرت معصومه همراه میشود. هاتف و لیلا در مییابندکه ولادتی تازه برای پارسیان رقم خواهد خورد و آن آغازی تابناک سلسله نیکوست که در آینده به بار خواهد نشست.
نکته قابل توجه در این رمان نمایشی است که تشکری در آن از پذیرش امام و اندیشه و منش او در میان ایرانیان هم عصر وی به نمایش میکشد. مبنای اصلی رمان براساس دلبستگی کاتبانی ایرانی است که از دهقانان و شبانان بودند که نقل قولهایی درباره امام رضا(ع) به نقل از امام موسی کاظم(ع) شنیده و با هنرهایی از قبیل نقالی، در دوره همنشینیهایی «شبچرا» آن را بیان میکردند.
سفر امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) به ایران در این کتاب، از زبان مجموعهای از کاراکترها بیان میشود که تشکری سعی کرده با رعایت ایجاز و خلق زبان فاخر متناسب با موقعیت و رخداد رمان و نیز ایجاد فصول متعدد و کشف هر واقعه از منظر مختص به خود در جریان داستان آن را به ماجرایی بیش از یک سفر تعبیر کرده و از آن به حادثهای برای تغییر سرنوشت محتوم ایرانیان مسلمان و مقسم آن به قبل و بعد از خود یاد کند.
به تعبیر تشکری در این داستان در حقیقت با داستانی چند وجهی درباره زندگی این خواهر و برادر مواجه میشویم که شهود دراماتیک نویسنده نسبت به برخی موضوعات در بخشهایی از پرداختن به زندگی این دو بزرگ، از رویکردهای محتوایی آن محسوب میشود. تلاش اصلی تشکری در این کتاب خلق روایتی تاریخی است که از دو منظر بدیع و تازه مینماید.
بار باران؛ سعید تشکری
بار باران از منظر شهودی به زندگی گوهرشاد بیگم عروس تیموری پرداخته است. گوهرشاد بیگم و شاهرخ پس از مرگ تیمور به سوی سرزمین هرات حرکت میکنند تا جا پای تیمور نور جهانگشای بگذارند و بخشی از سرزمین او را به نام تیمور پادشاهی کنند. تیمور در راه چین و ماچین در سودای فتح سرزمین تازه و توبه خویش جان میدهد. تیمور در پندار اینکه مسلمانان بسیاری را کشته است و خدای مسلمانان با او قهر کرده است، میخواهد در کشتاری تازه از کفار بازگشت خود را به سوی خداوند بنا کند، اما مرگ این فرصت جهانگشایی را از او میگیرد. از سوی دیگر گوهرشاد و شاهرخ در راه رسیدن به طوس با مادر بیمار گوهرشاد روبهرو میشوند. آنها میشنوند که در طوس سلطانی به نام رضا(ع) شفای عرب و عجم، ترک و تاتار را با بهای شکستن دل میدهد. گوهرشاد عهد میبندد در صورت بهبود مادرش خانهای در کنار بارگاه سلطانی رضا بسازد. مادر بهبود مییابد و گوهرشاد به عهد خویش پافشاری میکند. قوامالدین شیرازی معماری حاذق بر کار گمارده میشود. اما پیرزنی حاضر نیست که تکه زمین خود را به گوهرشاد بفروشد. پریزاد خادمه گوهرشاد و از سوی دیگر پسران گوهرشادبیگم بایسنقرمیرزا و ابراهیم میرزا شولای سلطانی پدر را به دور انداختهاند و هر کدام چون گوهرشاد در بین فضیلت و خدمت، خدمت به سلطان را تا ماندن در امیری تیموری ترجیح میدهند.
حریم؛ صادق کرمیار
کرمیار از راه روزنامهنگاری قدم به وادی نویسندگی گذاشت. همنشینی با علیاصغر شیرزادی و مشاورههای وی برای جستوجوی عمیق و فراتر از ظاهر در جبهه و نیز دور شدن از سبک روایت روزنامهای برای رسیدن به شخصیتهای داستانی از او نویسندهای خلق کرد که از دل رویدادهای جاری در بستر تاریخ یک ملت و رویدادهای سازنده هویت دینی و تاریخی یک کشور، داستانی را خلق کند که هم وامدار به تاریخ است و هم به اسلوب نویسندگی و تخیل در روایت وفادار و در کنار آن میتواند لایههای تاریخ را بیکم و کاست واکاوی و در قالبی تازه روایت کند.
کرمیار نویسندهای است که به خوبی پیچ و خم استفاده از تخیل و شخصیتسازی را در روایت داستانی بلد است. خود او در مصاحبههایش درباره رمان نامیرا بارها اذعان داشته است که تنها چیزی که در این رمان از منظر تاریخی سندیت داشته است، یک خط روایت تاریخی از قبیله قهرمان داستان اوست. اما کرمیار این خط تاریخ را به رمانی تأثیرگذار مبدل ساخته که نه تنها پایبند به تاریخ است و در راستای واقعیتهای تاریخی قدم برداشته است، بلکه به خوبی توانسته شخصیتهایی را خلق کند که در پس یک واقعیت تاریخی نفس کشیده و بدون حضور فیزیکی در آن، جزیی از سازندگانش باشند.
تازهترین رمان کرمیار با عنوان «حریم» اما تجربهای تازه در کارهای اوست. او در این زمان از سویی به سراغ ژانر تازه و کمتر تجربه شده در داستاننویسی بلند خود رفته است و از سوی دیگر مهارت و قدرت ذهنی وسیعی را در این حوزه به رخ مخاطب خود کشیده است. کرمیار در حریم مناسبات اجتماعی انسان امروز را در حریم حرم نشان میدهد، او مشهد را به عنوان شهر داستانی خود برگزیده و از این منطر داستانی امروزی با تکیه بر پیشینه دینی این شهر مقدس نوشته است.
این داستان را میتوان رمانی در ژانر اجتماعی برشمرد. رمانی برخاسته از متن اجتماع امروز و شخصیتپردازی شده با چهرهها و افرادی که بخشی از واقعیت دنیای زیستی جامعه ایرانی در دهه چهارم از انقلاب اسلامی به شمار میروند. او با زبان روایی دانای کلی که به خوبی خودش را از دل داستان کنار کشیده و مانند یک نریتور (گوینده) مستند به بازخوانی زندگی و زمانه شخصیتهای خود میپردازد و در همتنیدگی زندگی آنها نسبت به هم را واکاوی میکند.
مهمترین تأکید و وجه ممیزه این رمان را باید در معرفی مفاهیمی کلیدی در بطن این رمان بدانیم. موضوعاتی مانند خیر و شر و نفس و نیت اعمال انسانی و مهمتر از آن، تأثیرگذاری تمامی انسانها در زندگی یکدیگر است.
پنجشنبه فیروزهای؛ سارا عرفانی
«پنجشنبه فیروزهای»، اثر عرفانی داستان چند دانشجوست که به زیارت امام رضا(ع) میروند. در این سفر اتفاقاتی برای آنها میافتد و فلاشبکهایی هم به زمان گذشته میخورد. این داستان را میتوان یک تجربه قابل اعتنا و قابل قبول در حرکت به سمت تولید آثار دینی شاخص دانست، آثاری داستانی که پیش از هر چیز سعی دارند به دور از هر نوع قضاوت و یا ظاهرالصلاح نشان دادن بخشی از شخصیتهای داستانی و ترسیم فضاهای سفید و سیاه در داستان، سبکهای مختلف از زندگی انسانی را پیشروی هم قرار داده و مخاطب را به همذاتپنداری با آن وادارند.
«پنجشنبه فیروزهای» با یک داستان سریع و سرضرب آغاز میشود. با روایتی از یک دانشجو که مخاطب میتواند به سادگی با آن همذاتپنداری کند؛ دانشجویی که اهل ادا در آوردن نیست. اما رمان پس از این پیشدرآمد وارد رابطه ظریف چند دختر دانشجو میشود که برای زیارت به مشهد مقدس وارد شدهاند. شاید اوج رفتار عرفانی در نگارش این رمان و رودررو قرار دادن سبکهای مختلف زیستی در رمان را بتوان در این بخش رمان جستوجو کرد. عرفانی با زیرکی و در عین حال رعایت جنبههای مختلف عفاف، مخاطب را به درون تو در توی ذهن دختران جوان دانشجویی میبرد که در این سفر همراهند.
عرفانی خود درباره این رمان میگوید: به چند چیز در این داستان پرداختم؛ یکی خود زیارت و اینکه زیارت مطلوبتر، کدام است و به چه شکلی زیارت کنیم، شایستهتر است؟ برخی اصرار دارند در محلی زیارت کنند که به بدن امام رضا(ع) نزدیکتر است، یا اینکه ضریح را ببینند و برای زیارت به سمت ضریح بروند. البته، من اینها را نفی نکردم، اما دغدغه شخصیت داستان این مسایل است و به این موضوعات فکر میکند. در نهایت هم با توجه به اتفاقاتی که میافتد، از این امور میگذرد و در زیارت عمیقتر میشود. از سوی دیگر، دو شخصیت اصلی داستان مشکلاتی در زمینه ازدواج دارند و چند سال است میخواهند با هم ازدواج کنند، اما خانوادهها جلوی پایشان سنگ میاندازند و.. . سعی کردم این موضوعات را هم در داستان لحاظ کنم.
شهد شوکران، نصرالله قادری
قادری در میان مخاطبان فرهنگ و هنر با نمایشنامهنویسی و کارگردانی تئاتر شناخته شده است. او همه حس و عاطفهاش در برداشت خود از یک روایت آیینی، ملی و یا اجتماعی را به طور کامل در نگار متون نمایشیاش منعکس میکند و در نهایت متنی خلق میکند که کپی برابر اصل حس و حال اوست در هنگامه مواجهه با آن روایت.
قادری در سالهای اخیر اما بیش از نمایشنامه به نگارش و بازنگارش داستانهای تاریخی از زندگی بزرگان تاریخ اسلام از جمله ابوذر، سلمان و... پرداخته است که در قالب داستانهای بلندی از سوی کتاب نیستان منتشر شده است و در تازهترین کتاب خود نیز با عنوان «شهد شوکران» عصارهای از نگاه تیزبین و نکتهسنج خودش را در مواجهه با حقایقی از زندگی معصومان(ع) به کام داستان کشیده است تا ماندگار و جاودان باقی بماند.
«شهد شوکران» روایتهایی است حقیقی از زندگی سه امام معصوم(ع) - معصوم هشتم، نهم و دهم؛ امام صادق، امام کاظم و امام رضا(ع) - که وجه مشترک هر سه آنها مظلومیت در زندگی و شهادت و تشابه در شیوه آن است. قادری با چنین نخ تسبیحی به کند و کاو در زندگی و اقوال این سه امام معصوم پرداخته است و به قول خود روایتهایی شگفت و به ظاهر باورنکردنی از زیست آنان را استخراج و در قالب داستان بازنویسی کرده است. ویژگی اصلی این متن در مقایسه با متون به ظاهر مشابه با آن، شیوه روایتی است که قادری برای بیان آن برگزیده است.
«شهد شوکران» از این منظر شامل روایتهایی واقعی است که از زبان یک نویسنده و با بهرهگیری از تخیل او برای فضاسازی و روایت در قالب یک موقعیت داستانی قرار گرفته و عنوان شده است. به عبارت سادهتر جانمایه روایت و اتفاق منسوب به معصوم در این کتاب حقیقی و مطابق با متون کهن دینی و اعتقادی است، اما شیوه و نحوه روایت آن دستپخت نصرالله قادری است که در پس سالها مطالعه و ایستایی در این متون با زیر و بم آنها به خوبی آشنا شده است.
نکته قابل توجه دیگری که متن این کتاب را قابل اعتنا کرده است، نثر خاصی است که قادری در بیان داستانوارههای خود از آن بهره برده است. اسلوب و ساختار این متن به شکلی تنظیم شده است که از سویی به متون کهنه و ساختارهای روایی آنها به ویژه در روایتهای دینی پایبند مانده است و از سوی دیگر از لغات و اصطلاحاتی امروزی و قابل توجه برای مخاطبان امروزی بهره میبرد. به عبارت دیگر شاید «شهد شوکران» را بتوان تلفیقی داستانی از سنت و مدرنیته در روایت داستانی از ائمه معصوم(ع) دانست که تا پیش از این کمتر مورد توجه نویسندگان قرار گرفته است.
در کنار این مسئله نحوه نگاه نویسنده در انتخاب داستانها نیز حاکی از وجود نگرشی خاص در نگاه به ائمه(ع) است که در آن نویسنده به دنبال نوعی نگاه کاربردی و احترامبرانگیز نسبت به کرامات اهل بیت است که مخاطب با مشاهده آن به خود و آنچه در اقوال و روزگارش میگذرد بیش از پیش رجعت میکند و شاید همین رجعت و خودسازی درپی آن را بتوان از مهمترین نیات نویسنده در خلق این اثر دانست. (پویا)