در هفتمین روز «هماندیـــشی سینما انقلاب» دکتر سیدحسن عباسی درباره وضعیت کنونی سینمای ایران و همچنین تاریخ چهل ساله سینمای بعد از انقلاب و آینده آن سخنرانی کرد.
عباسی در آغاز سخنرانی، ضمن اشاره به یکی از اصلیترین شعارهای ابتدای انقلاب اسلامی گفت: وقتی میگفتیم نه شرقی و نه غربی، منظور فقط مخالفت با آمریکا و شوروی آن زمان نبود، منظور نفی لیبرالیسم و مارکسیسم به عنوان دو مکتب فکری مسلط آن زمان بود.
وی در ادامه به جریانهای غالب فکری بعد از انقلاب در هنر و سینما اشاره کرد و گفت: یک دوره سینمای شبه چپ و شبه سوسیالیستی داشتیم. به جز آن حدود ۲۷ سال نیز غلبه سینمای لیبرالیستی و شبه روشنفکری و بوروژوازی را داشتیم. یک موج گسترده سینمای انقلاب اسلامی هم در کنار اینها بود که بسیار نمود داشت. باید بررسی کنیم که در این میان، چه آثاری اثر انگشت انقلاب اسلامی محسوب میشوند؟ چون ممکن است با فیلمی روبرو باشیم که موضوعش، دفاع مقدس و زندگی شهدا یا زندگی پیامبران هم باشد اما سازندگان آن به حرفشان اعتقادی نداشتند.
این کارشناس فرهنگی معتقد است: موج اول هنر ابتدای انقلاب کاملاً ماهیت چپ داشت. میتوانیم نمادهای آن را در پوسترهای ابتدای انقلاب به وضوح ببینیم. المانهای جنبش کارگری چپ با رنگهای سفید، قرمر و سیاه، در کنار دهانهای باز و مشتهای گره کرده است.
عباسی در ادامه تصریح کرد: اگر بیاییم دهه اول انقلاب را در هنرهای مختلف آنالیز کنیم با نکات خاصی مواجه میشویم. اجراهای موسیقی عمدتاً به صورت کُر هستند و به ندرت تکخوانی داریم. در نقاشیها توده جمعیت را میبینم. در گرافیک و مجسمهسازی هم به همین شکل. در سینما نیز این روح کلی دیده میشود. اما از دهه دوم انقلاب و بعد از دفاع مقدس هنر ما کلاً به سمت هنر فردگرا و لیبرالی رفت.
عباسی در ادامه به جریانات دهه دوم انقلاب پرداخت و گفت: در دهه دوم و در فضای دولت سازندگی سینما به سمت لیبرالیسم عریان پیش رفتیم و غلبه این فضای لیبرالی را تقریبا سه دهه و تا همین امروز شاهد هستیم. اصلیترین ویژگیهای هنر لیبرالی اصالت فرد است. در آثار سینمای اجتماعی هم حدیث نفس هنرمند است که آمده مشکلات داخلی زندگی خودش و اطرافیانش را به یک اثر هنری تبدیل کرده است.
وی ادامه داد: اما در سینمای جمعی وگروهی مارکسیستی، بیشتر دغدغههای جمعی و گروهی مطرح میشوند. پس در دهه اول انقلاب، هنر ما، روح مارکسیستی داشت. در دهه دوم، سوم و چهارم یک روح کاملاً غربی بوده که روز به روز عریان تر شده است. چون در هنر لیبرالی پرداختن به فرد اهمیت دارد. در هنر، پرداختن به حالات «فرد به ماهو فرد» مهم است. به اسم فیلمها و سریالهای چند دهه قبل نگاه کنید، بیشتر اسم تک شخصیت یک خانم است. حتی اسم مرد هم به آن شکل مطرح نیست. غالبا زنها مورد توجه هستند. این تفرد آرام آرام از طریق سینما به جامعه نیز حقنه و القاء شد و جامعه به سرعت به سمت یک نظام شبه بوروژوازی و شبه سرمایهداری پیش رفت و تابلو آن هم سینما بود و هنوز هم سینماست.
عباسی در ادامه به ۶ ویژگی سینمای لیبرالی بعد از انقلاب اشاره کرد و گفت: ۶ ویژگی اصلی در سینمای لیبرالی ایران دیده میشود. اولین ویژگی این است که قهرمان اصلی فیلم در حال طلاق گرفتن است. دومین ویژگی این است که قهرمان آن در حال خروج از کشور است. سومین ویژگی آن این است که یا بچه ندارند یا چون در حال طلاق هستند مردد هستند که بچه نزد کدامیک زندگی کند. چهارمین ویژگی این است که افراد مسن در خانواده جایگاهی ندارند. اگر هم زنده هستند، در خانه سالمندان نگهداری میشوند. ویژگی پنجم این است که چشمها ناپاک است و خیانت عادی است. ویژگی ششم هم ناپاکی پول آنهاست.
وی ادامه داد: این ۶ ویژگی را در از سال ۸۰ تا ۹۰ در ۱۰۱ اثر سینمای لیبرال ایران میبینید. اما نکته کلیدی این است که این دقیقا زندگی همین اهالی سینماست. از تهیهکننده تا سناریست و هنرپیشه و کارگردان، خودشان اینگونه زندگی میکنند.
عباسی در ادامه به سینمای انقلاب اشاره کرد و گفت: موج چهارم سینمای ما، سینمای خود انقلاب است. در سینمای انقلاب با آدمهای شاخص انقلاب روبرو هستیم. هنوز با خود سینمای انقلاب مواجه نیسیتم. شاخص اینها شهید آوینی و بعد از ایشان مرحوم سلحشور و هنرمندان ترازی مثل بحرانی، طالبی، ده نمکی، شورجه، برادران بهمنی هستند. عملا در سینمای امروز انقلاب، تک آثار سینمای انقلاب داریم. فیلمهایی مثل آژانس شیشهای، قلادههای طلا و ملک سلیمان.
وی افزود: این آثار به خود شخصیتها شناخته میشوند. لذا هنوز چیزی به نام سینمای انقلاب شکل نگرفته اما بارقه آن دمیده شده است. ما امروز دیگر تقریبا از سینمای چپ مارکسیستی فاصله گرفتهایم. سینمای مبتذل لیبرالی هم به اندازه کافی بیآبرو و بیاعتبار شده و میبینیم که عمده فیلمهای شاخص مورد توجه در چند سال اخیر، همان آثاری هستند که مضامین انقلابی دارند. هرچند عمده کسانی که این فیلمها را ساختهاند خودشان اذعان میکنند که نسبتی با تفکر انقلابی و اسلامی ندارند و به تعبیر خودشان، نمیخواهند انگ حزب اللهی بودن بر پیشانیشان بنشیند.
عباسی ادامه داد: وقتی که اقبال جدی به سمت سینمای لیبرالی هست بعضیها خودشان را دور میکنند و به سمت سینمای انقلابی میآیند. از همین میتوان فهمید که سینمای لیبرالی به سمت نابودی میرود. سال گذشته مهمترین اثر سینمایی، به وقت شام بود در حالیکه جریان لیبرال حاکم بر دولت و سینما فیلمهای با فروش میلیاردی و با مضامین لیبرالی داشت و مردم هم استقبال میکردند اما جریانساز نبودند.
وی تأکید کرد: این همان موج چهارم است. اگر موج سینمای ابزورد و لیبرالی را یکی بگیریم به سه جریان کلی میرسیم. جریان چپ مارکسیستی یک سو. این سینما بعد از سه اثر اصلی و چپ اجتماعی مخملباف، عملاً از بین رفت. پرونده دهه دوم، سوم و اواسط چهارم هم با سینمای لیبرالیستی راست با انحطاط به انتها رسید. و موج انقلابی که انشاءالله نسل جدید بچههای انقلابی هستند و با تاسی از کسانی مثل مرحوم سلحشور که آثارش در خارج از ایران هم مخاطب چند میلیاردی دارد و کسانی مثل طالبی، حاتمیکیا و بحرانی بتوانیم از ابتذال سینما فاصله بگیریم.