همچنان تا فرا رسیدن انتخابات ریاست جمهوری زمان باقی مانده است، اما اصلاح طلبان از حالا به فکر ترسیم جایگاه خود در دولت آینده هستند. این درحالی است که پروژه عبور از روحانی در جریان است و آنها با تطیهر خود تلاش میکنند تا به افکار عمومی بقبولانند مشکلات اقتصادی به آنها باز نمی گردد. یکی از این روشها این است که اصلاحطلبان به جای پاسخگویی نسبت به عملکرد هفتساله خود، از مسئولیت مرتبط به خود شانه خالی کرده و نهادها، افراد و ناظرین را عامل مشکلات اخیری که از سوی دولت و مجلس تحت تسلط اصلاح طلبان به وجود آمده معرفی می کنند.
یکی از جدیدترین رفتارهای اصلاح طلبان در این زمینه در نامه اخیر موسوی خوئینی ها از نیروهای سنتی جریان اصلاحات به رهبر انقلاب به چشم می خورد.
در نامه خوئینی ها به رهبر انقلاب، انتقاداتی به نوع مدیریت «عالیترین جایگاه مدیریت کشور» دیده میشود. وی با انتقاد از وضعیت اجتماعی حاکم بر کشور، در این نامه نوشته؛ «در ذهن این مردم باورهایی که پشتوانه استحکام و نیز مقبولیت و مشروعیت نظام اسلامی بود، به گونهای روزافزون آسیب دیده و بر زبان بسیاری از مردم در کوی و برزن و در برخی محافل و مجالس، سخنانی میرود که از عمق بیاعتقادی و بیاعتمادی نسبت به مدیریت کلان و مدیران کشور حکایت میکند.»
وی با متوجه کردن وضعیت بد اقتصادی کشور به عالیترین جایگاه مدیریت نظام، تاکید کرد: «تورم روزافزون، همراه با کاهش درآمد اقشار گسترده، نه تنها زندگی امروز مردم را گرفتار دشواریهای طاقتفرسا کرده که ناهنجاری در درون بسیاری از خانوادهها را گسترش داده و آنان را نگران آینده نامعلوم خود و فرزندانشان ساخته است.»
دبیرکل مجمع روحانیون مبارز با اشاره به اینکه «از نگاه مردم، شیوه مدیریت در بالاترین سطح و قدرتِ نافذ آن، نقشآفرینِ اصلی در تمام یا اکثر مهامّ امور کشور است» افزود: «در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیرقابلدوام امروز صرفا معلول تصمیمات مدیرانی که میآیند و میروند نیست که البته این آمدنها و رفتنها هم خارج از چارچوب اراده عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست.
موسوی خوئینی ها کیست ؟
به قول برخی از کارشناسان سیاسی، سیدمحمد موسوی خوئینیها به دلیل سکوت و کم گویی و البته کلام و رفتار مرموز، به مرد خاکستری جریان اصلاح طلب شهره است. وی نماد جریان چپ رادیکال، آمریکاستیز تمام عیار و دولت گرایی تام و تمام در دهه شصت بود. او در ابتدای دولت اول هاشمی رفسنجانی، از سوی رئیس جمهوری وقت، به ریاست مرکز تحقیقات ریاست جمهوری منصوب شد و با مدیریت و رهبری چهرههای نامداری نظیر سعید حجاریان و علیرضا علوی تبار و حسین بشیریه، پروژههای مختلفی از جمله لزوم توسعه سیاسی در ایران را پیش برد. او پس از چالش با هاشمی رفسنجانی و اختلاف عقیده با طرفداران اقتصاد بازاری در سال ۶۹ جای خود در مرکز تحقیقات را به حسن روحانی داد و با همکاری عباس عبدی، روزنامه «سلام» را تاسیس کرد. سلام در واقع توپخانه قدرتمند موسوی خوئینیها و جریان چپ رادیکال علیه مواضع دولت هاشمی بود. وی در سال ۷۶، از مواضع چپگرایانه پیشین خود کناره گرفت و با نیروهای چپ مدرن[جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب] رویکرد خود را به سمت ارزشهای لیبرالی، راست مدرن[حزب کارگزاران سازندگی] تغییر داد.
موسوی خوئینی ها به هنگام انتخابات ریاست جمهوری از هم تشکیلاتی خود یعنی محمد خاتمی به عنوان نامزد ریاست جمهوری، حمایت کرد.
وی مسئول اصلی تسخیر لانه جاسوسی آمریکاست، به نوعی که بیاطلاع و بدون خبر دادن به امام(ره) دانشجویان را تشویق به تسخیر و به آنها هم توصیه میکند که هیچ اطلاعی به امام ندهند و کار خود را بکنند. خوئینیها همچنین عضو شورای بازنگری قانون اساسی در سال ۶۸ بوده و سمتهای متنوع و مختلف دیگری مانند مسئولیت احراز صلاحیت ریاستجمهوری اول، عضویت در مجلس خبرگان اول، دادستانی کل کشور، نایب رئیس دور اول مجلس عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و ... را هم در کارنامه دارد.
فرافکنی روش همیشگی اصلاح طلبان
پیش از موسوی خوئینیها، مصطفی تاج زاه از دیگر نیروهای طیف تندروی جبهه اصلاحات در توئیتی، با سوءاستفاده از وضعیت افزایش نرخ دلار و مسئول دانستن رهبری، راه برون رفت از این وضع را نه مدیریت صحیح منابع ارزی از سوی دولتِ تحت حمایت اصلاحات، بلکه رضایت حضرت آیت الله خامنه ای به انجام مذاکره با آمریکا عنوان کرده بود.
البته آنچه در اظهارات تاجزاده و موسوی خوئینیها به عنوان دو نیروی رادیکال اصلاح طلب، مستتر است، ندیدن واقعیتها و دادن آدرس غلط به مخاطب به شمار می رود. این دو و افرادی مشابه، به جای مسئول دانستن دولت روحانی و نامه نگاری با شخص اول اجرایی کشور و طرح پرسش از او برای بیان چرایی وضعیت امروز، راه به بیراهه گرفته و برای انحراف اذهان، تلاش دارند مسئولیت خویش در حمایت از دولت تدبیر و امید را به حاشیه بکشانند و فرع را اصل جلوه بدهند.
واکنش ها
در این میان واکنش های متعددی نیز نسبت به این نامه نشان دیده میشود، از جمله عضو کمیسیون فرهنگی مجلس گفت: اصلاحطلبان به جای آنکه در گوشهای بنشینند و درباره وضع موجود نامهنگاری کنند، بهتر است که پاسخگو باشند و به دولت راهکار برون رفت از مشکلات را ارائه دهند.
حجت الاسلام سید رضا تقوی افزود: افرادی که الان مدعی هستند و مواردی را درباره مشکلات اقتصادی مردم ذکر میکنند، باید پاسخگوی وضع موجود باشند.
وی تصریح کرد: دولت فعلی مورد حمایت همین آقایان بوده است از این رو به جای آنکه در گوشهای بنشینند و از دیگران بخواهند که پاسخگوی وضع موجود باشند، باید طرح و برنامه برون رفت از مشکلات اقتصادی را به دولت مورد حمایت خود ارائه دهند.
لطفالله فروزنده عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس نیز در این باره گفت: همه ما میدانیم که مسئولیت وظایف اجرایی اعم از اقتصادی و غیر اقتصادی با دولتها است و دولت است که باید تامین کننده معیشت، اشتغال و سایر موارد باشد.
وی افزود: اگر قرار است کسی یا نهادی پاسخگوی معیشت مردم باشد، آن نهاد دولت است و طی ۸ سال اخیر هم دولت در دست «حسن روحانی» است که از موتلفین و همفکران موسوی خوئینیها است.
فروزنده خاطرنشان کرد: تفکر مورد حمایت موسوی خوئینیها در سنوات مختلف زمام کشور را در اختیار داشت و امروز بسیاری از مشکلات کشور ناشی از طرز تفکر و مدیریت آنها است، تفکری که به توانمندی داخلی اعتقاد ندارد و همواره به دنبال ارتباط با غرب بود که مشکلات ناشی از آن را پس از تصویب برجام دیدیم.
محمد مهاجری فعال رسانهای نیز در این باره تصریح کرد : من هم کار او را قابل دفاع نمیدانم اما خشم و عصبانیت و اهانت راه به جایی نمیبرد. دوستانی که به تندی به آقای خوئینیها حمله کردهاند این نکتهی روشن را در نیافتهاند که عملا در زمینی بازی کردهاند که او طراحی کرده است. یعنی عملا همان کاری را کردهاند که او میخواسته است. وی افزود : به عقیدهی من آقای خوئینیها نامهاش بشدت قابل نقد است. واقعا یک جملهی تازه و نو در حرفهای آقای خوئینیها وجود نداشت که دیگران نگفته باشند. دیگرانی که شاید شأن و جایگاه آقای خوئینیها را نداشتهاند. انتظار میرفت که آقای خوئینیها با ادبیات مناسبتر و با تحلیل دقیقتر این نامه را مینوشت. بنظرم ادبیاتی که ایشان به کار برد، بیشتر شبیه به ادبیات اصلاح طلبان نورسیده و بیتجربه است و بعلاوه تحلیلهایی که ایشان نوشته، سطحی، دم دستی و غیرعمیق است.
نکتهی دیگر اینکه معلوم نیست چرا این زمان برای انتشار نامه انتخاب شده است. مسائلی که در نامه مطرح شده میتوانست مثلا دو سال قبل هم مطرح شود. یک چهره سیاسی قاعدتا باید برای اقدامی که میکند زمان شناس باشد. حمیدرضا ترقی عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی با اشاره به نامه سید محمد موسوی خوئینیها عضو مجمع روحانیون مبارز به رهبر انقلاب اظهار داشت: اینکه ایشان میخواهد تمام مشکلاتی که ناشی از عملکرد وابستگان به جریان مجمع روحانیون در کشور است و نقش اصلی را اصلاح طلبان در پدید آمدن چنین شرایط اقتصادی در کشور را بر عهده دارند را به گردن مقام معظم رهبری بیاندازد، امر مستمری است که نشاندهنده واقفیه بودن این جریان و عدم التزامش به ولایت فقیه بعد از حضرت امام(ره) است.
وی ادامه داد: نکته دیگر اینکه ایشان تصور کرده که مردم در کشور ما متوجه این نیستند که تحریمها، نابسامانیها و فشارهای اقتصادی همگی ناشی از عدم اجرای سیاستهای اقتصادی مقام معظم رهبری و تکیه دوستان ایشان به غرب، آمریکا، اروپا و بیگانگان و حتی نامه طرفداران میرحسین موسوی به آمریکاییها برای تشدید تحریمها علیه ملت ایران است. ترقی با تاکید بر اینکه مردم کاملاً درک میکنند که منشأ این گرفتاری ها و مشکلات جریان اصلاحات و مجمع روحانیون مبارز است نه رهبری، گفت: خاطر نشان کرد: این نوع موضعگیریها نمی تواند نقش این جریان را در بحرانها و مشکلاتی که امروز کشورمان با آن روبروست تطهیر کند.
صادق زیباکلام، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و فعال سیاسی اصلاح طلب نیز درباره نامه اخیر موسوی خویینیها گفته ؛ چند سوال اساسی درباره نامه موسوی خویینی ها قابل طرح است. سوال اول این است که آقای خویینی ها! این وضعی که الان در تیرماه ۱۳۹۹ و بعد از گذشت قریب به ۴۱ سال از پیروزی انقلاب در کشور به وجود آمده ناشی از چیست؟
وی افزود: موسوی خویینیها در نامه خود هیچ اشارهای به مسیر پیموده شده که امروز به اینجا رسیده است نمیکند، چون اگر قرار باشد که چگونگی رسیدن به وضع فعلی کالبدشکافی شود خط مشی فکری موسوی خویینیها و اعتقاد و عملکردش، او را به متهم برجسته این وضع تبدیل میکند. وی همچنین گفت: اگر قرار باشد یک دادگاه برگزار شود برای اینکه ببینیم عامل وضع فعلی کشور چه کسانی، چه جریانی و چه تفکراتی هستند، قطعاً موسوی خویینیها و تفکر او جزو متهمین ردیف اول خواهند بود.
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه بخش عمدهای از مشکلات و مصائبی که امروز گریبان جامعه را گرفته ناشی از تندرویهای موسوی خویینی ها و همفکران او است، گفت: اینکه انگشت اتهام را به سمت یک فرد بگیریم و بگوییم که همه تقصیرها بر گردن مرحوم هاشمی رفسنجانی است یا مثلاً مرحوم امام خمینی (ره) مقصر بود و یا رهبر معظم انقلاب را مقصر بدانیم، چشم پوشی بر واقعیتهای جامعه است.
زیباکلام تاکید کرد: واقعیت این است که من صادق زیباکلام و امثال موسوی خویینی ها در به وجود آمدن این وضع مقصریم و نمیشود که «کی بود، کی بود، من نبودم» راه بیاندازیم و به گونهای رفتار کنیم که انگار همه قصور از جانب رهبری یا شورای نگهبان یا سپاه است و من موسوی خویینی ها درست عمل کردم و هیچ تقصیری ندارم، به نظر من با واقعیت هیچ نسبتی ندارد.
وی در ادامه گفت: قبل از آنکه به سراغ «چه باید کرد؟» برویم، موسوی خویینی ها و همفکرانش باید پاسخ دهند که چه کردهاند. اگر نسل امروز از آرمانهای انقلاب اسلامی فاصله گرفته بیش از هر کس دیگری صادق زیباکلام، سعید حجاریان و موسوی خویینی ها مقصر هستند، چون نتوانستیم از اهداف و آرمانهای انقلاب نگهداری و محافظت کنیم. این فعال اصلاح طلب تاکید کرد: امثال من و موسوی خویینی ها به جای اینکه پاسخگو باشیم، بیاییم و از خودمان سلب مسئولیت کنیم و انگشت اتهام را به سمت یک فرد یا جریان بگیریم و او را مقصر جلوه دهیم به هیچ وجه درست نیست.
زیباکلام اظهار داشت: من مایل هستم به موسوی خویینی ها بگویم که چر ا شما در همه بزنگاههای مهم دهههای گذشته سکوت کردید و در جاهایی که باید قرص و محکم میایستادید حاضر نشدید؟ قبل از هر چیز شما باید توضیح بدهید که چرا طی ۴۱ سال گذشته همواره سکوت کردهاید؟
وی در ادامه گفت: نمیشود شما درباره اسباب و عللی که وضع کشور را به اینجا رسانده سکوت کنید و بعد انگشت اتهام را به سمت رهبری بگیرید و بگویید که ایشان مقصر هستند. دبیرکل حزب مردمی اصلاحات با اشاره به اینکه موسوی خوئینی ها مسئول همه عواقب عملکرد دولت روحانی است، گفت: او چهره مرموزی دارد چرا که در پشت صحنه همه تندروی های دهه اول انقلاب حضور داشته است. حجت الاسلام محمد زارع فومنی افزود: قبل از هر چیز نامه موسوی خوئینیها فرار رو به جلو است که به منظور تبرئه خود و دوستانش نوشته که سالهاست ادعا می کنند می توانند وضع کشور را سامان دهند.
وی با بیان اینکه نزدیک به چند دهه است که ریاست جمهوری در دست مرد خاکستری اصلاحات است و او همیشه پشت صحنه تمام انتخابات بوده است، افزود: من معتقدم که دولت های مختلف پس از انقلاب دست پخت موسوی خوئینیها است.
این فعال سیاسی اصلاح طلب تاکید کرد: دولت روحانی هم که ناامیدی و سرخوردگی را برای مردم به ارمغان آورده از ابتدا مورد حمایت موسوی خویینی ها بوده است و در حالی که رئیس جمهور باید پاسخگوی نابسامانی های امروز باشد، موسوی خوئینیها مسئولیت ها را ناجوانمردانه متوجه مقام معظم رهبری کرده است.
دبیرکل حزب مردمی اصلاحات با اشاره به اینکه عمر سیاسی امثال موسوی خوئینیها به پایان رسیده است، گفت: آنها نه اصلاح طلب هستند و نه اصلاح گر، بلکه منفعت طلبانی هستند که دولت ها را سرکار می آورند تا از قبل آنها به خواسته های خود برسند.
فومنی تاکید کرد: از موسوی خوئینیها و امثال او بپرسید که خانه های چند هزار متری بالای شهر را از کجا آورده اند؟ از او که مدعی دفاع از معیشت و مسکن مردم است بپرسید که در کاخ های چندهزار متری چه می کنند؟ یک سال پیش شهرداری تهران ملکی را در منطقه دارآباد به رئیس دولت اصلاحات هدیه داد، از او بپرسید ماجرای این هدایا چیست؟
وی افزود: به نظر من موسوی خوئینیها و امثال او اساساً اصلاح طلب نیستند، بلکه بیش از هر چیز «افراط طلب» هستند و می خواهند فضا را رادیکال کنند تا از این فضا نهایت بهره را ببرند.
دبیرکل حزب مردمی اصلاحات تصریح کرد: انتخابات ریاست جمهوری نزدیک است و آنها می خواهند بگویند که اصلاح طلبان در ۷ سال گذشته هیچ کاره بودند و در صددند که خود را از حمایت روحانی تبرئه کنند.
این فعال سیاسی اصلاح طلب افزود: این فرار رو به جلو برای آن است که انتخابات ریاست جمهوری را در پیش داریم و اصلاح طلبان می خواهند خود را از کارنامه روحانی مبرا کنند. اگر کارنامه این دولت رضایت بخش نیست چرا پشت سر هم «تکرار» کردید؟ این تکرار کردنهای رفیق نزدیک موسوی خوئینیها وضع کشور را به اینجا رسانده است.
پیش دستی
البته اصل موضوع معترض بودن مردم نسبت به اوضاع، بخصوص در حوزه اقتصاد، مطلب پنهان و محرمانهای نیست؛ تقریباً همه میدانند که تورم جانکاه است، اوضاع اقتصادی خراب است، قدرت خرید مردم پایین آمده و ... اما بامزه آنجاست که مسئولان اجرایی خود را دولت گشایش میخوانند و معتقدند که اگر نبودند کار از این هم بدتر میشد! اما آیا تا کنون شده تا اصلاح طلبان پاسخگوی مردمی باشند که به واسطه تبلیغات و تعاریف آنها به دولت روحانی رأی دادند ؟
آیا به مردم گفتهاند که حمایت بی چون و چرا از حسن روحانی در دو انتخابات ۹۲ و ۹۶ به چه دلیل بود و چرا آنها برای بهبود شرایط کشور و رفع مشکلات معیشتی مردم نامه های مطالبه گرانه به حسن روحانی هیچگاه نامه ای ننوشتند؟
دراین میان آیا این گونه نامه نگاریها این تصور را ایجاد نمی کند که اصلاح طلبان تندرو در صدد مخدوش کردن ارکان نظام هستند و برای ماندن در قدرت از هیچ گزینهای ولو به ضرر مردم چشم پوشی نمی کنند؟
سوال دیگر این است که چرا اصلاح طلبان میانه رو در این مورد به هم طیفان تندروی خود تذکر نمیدهند و با تاخیر در موضع گیری و یا نگرفتن موضع با آنها همراهی می کنند؟
به نظر می رسد نامه نگاری اخیر او با رهبر انقلاب، نوعی اعاده حیثیت از طیف چپ سنتی در جریان اصلاحات بود. چپ سنتی و در رأس آن موسوی خوئینیها با رجعت به اصل رادیکالیِ دهه شصت خود، میکوشند ضمن ارائه تصویری همراهانه با مردم در آیندهای نزدیک مشخصاً در انتخابات ریاست جمهوری بعدی، قدرت را با پا پیش بکشند. یادمان باشد که موسوی خوئینیها هم در اصلاح قانون اساسی نقش داشته، هم نظارت بر انتخابات، هم در کار تقنین بوده، هم مصلحت نظام و مهمتر اینکه اکثریت این سمتها را در دورهای به عهده داشته که امر ریلگذاری سازوکار در کشور انجام میشده است. وی به گونه ای مشکلات را مطرح میکند که گویی یک روز قبل از نگارش نامه از مریخ آمده و با چنین اوضاعی مواجه شده و وظیفه سنگین اصلاح امور را به دوش گرفته است .
در این میان یقیناً فرصتطلبیهای اصلاح طلبان و آزمودن مجدد استعداد ماهیگیری در آب گلآلود دیگر برای مردم قانع کننده نیست و کمکی به حل مشکلات مردم و تغییر نظر آنها نمیکند.