برخی از اصلاح طلبان با مواضعی که میگیرند، خود را از دایره جمهوری اسلامی بیرون بردهاند. اصلاح طلبان از زمانی که نمود یافتند و خود را به عرصه قدرت سیاسی در کشور رساندند، تنها خاطراتی که از آنها باقی مانده است اقداماتی است که برای کشور هزینههای سنگینی را به بار آورده است.
فتنه ۷۸ و فتنه ۸۸ تنها بخشی از سوء رفتارهایی است که باعث شد دشمنان خارجی نیز طمع کنند و تصور داشته باشند که با چنین فتنههایی، کار جمهوری اسلامی تمام است.
حتی اصلاح طلبانی که ماجرای فتنههای ۷۸ و ۸۸ را تدارک دیدند و به آن دامن زدند، چنین تصور و خیالی داشتند، اشتباهات محاسباتی آقایان باعث شد تا واکنش مردم را در پی داشته باشد.
درک این موضوع که اصلاح طلبان در کارکرد خود اشتباهات بزرگی داشتند، برای آنها دشوار نیست بلکه باور پذیر نیست، زمانی که یک جریان سیاسی و حزبی پی به اشتباهات خود در عملکردها نبرد، نمیتوان از او انتظار داشت که به اصلاح رفتاری خود بپردازد.
اصرار بر اشتباهات گذشته و تأکید بر تصمیمات و سیاستهایی که پیش از این اتخاذ و اعمال کردهاند، پروسهای است که اصلاح طلبان بر آن پافشاری دارند.
سعید حجاریان که تئوریسین جریان سیاسی اصلاح طلب شناخته میشود، به تازگی در مصاحبهای «بحران مشروعیت» و «بحران کارآمدی» را مسأله مسألهها دانسته است.
حجاریان در این مصاحبه سعی دارد از شرایط کنونی کشور یک تصویر تیره و تاره ترسیم کند که آینده آن نیز بسیار ترسآلود و وحشتناک جلوه داده شده است.
چرایی این موضوع روشن است، چنین تفکراتی که از کشور یک تصویر بد حال میکشد و به جامعه عرضه میکند، هدفی جز به قدرت رسیدن ندارد. اصلاحطلبان معروف و مشهور به قدرتطلبان تمامیتخواه هستند، آنها زمانی که خود را در قدرت ببینند سعی دارند همه جوانب قدرت را در دست بگیرند.
مخالفت آنها با جایگاه ولایت فقیه که در قانون اساسی نیز به آن تأکید شده و اختیاراتی که ولی فقیه بر اساس قانون اساسی و شرع در اختیار دارد همواره مورد مناقشه و مخالفت آنها بوده است. چرا که در صورت قبول وجود جایگاه ولایت فقیه در جمهوری اسلامی ایران از سوی اصلاح طلبان، آنها خواهان نشاندن فردی از طیف و تفکر خود در این مقام مهم و حساس هستند.
شک نکنید اگر رهبری نظام از زمان وجود اصلاح طلبان یک فرد اصلاح طلب بود، آنها تا این اندازه در راه انقلاب سنگ اندازی نمیکردند.
حجاریان در مصاحبه خود مشروعیت نظام را زیر سوال میبرد و چارچوبهای موجود را برای مشروعیت جمهوری اسلامی کافی نمیداند بلکه حتی غیر قابل قبول هم معرفی میکند.
او بدون توجه به این که جمهوری اسلامی ایران بر اساس یک انقلاب اسلامی و در چارچوبهای آموزههای تشیع شکل گرفته است، سعی دارد تا جمهوری اسلامی را علاوه با نداشتن مشروعیت، ناکارآمد هم جلوه دهد.
او بدون توجه به ناکارآمدی ایدهها و تئوری و عملیهای خود و جریان اصلاحات که هزینه زا و هزینه افزا برای کشور بوده است، سعی دارد ناکارآمدی را به گردن انقلاب بیندازد در حالی که بسیاری از این ناکارآمدیها و مشکلاتی که وجود دارد به خاطر تفکرات جناح چپ سابق و اصلاحات کنونی است.
سعید حجاریان سپس خودکامگی را مشکل اساسی دیگری برای جمهوری اسلامی ایران معرفی میکند و گرچه مشخصاً و مستقیم به نوع و جایگاه این خودکامگی اشاره ندارد اما با سابقه مخالفتی که جریان اصلاحات با جایگاه رهبری و ولایت فقیه داشته و دارد، میتوان گفت که اشاره او با مثالهایی که دارد رهبری را هدف قرار داده است.
دغدغه و نگرانی اشخاصی همچون آقای سعید حجاریان، اکنون و آینده ایران اسلامی نیست، که اگر بود، به جای مخالفتهایی که رسم دشمنی در آن دیده میشود، شکل همکاری و همدلی برای بهبود اوضاع باید دیده میشد.
با وجود این که اصلاحطلبان، مجلس شورای اسلامی را در دوره ششم با اکثریت قاطع در اختیار داشتند و رسماً دو دور دولت اصلاحات را در ایران مستقر کردند، اما کارنامه آنها در این مدت یک کارنامه ناکارآمد بود.
اکنون نیز قصد بر این است تا ناکارآمدی موجود در دولت که اصلاحطلبان از حامیان اصلی دولت بوده و هستند و حتی یکی از عوامل پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری بودند، چون خود در این ماجرا نقش داشتند، مسئولیت وضعیت موجود را به گردن نظام اسلامی و رهبری بیندازند.
تئوریسین اصلاحات حتی راهکارهایی را برای نافرمانیهای مدنی معرفی میکند و در واقع ترغیب میکند که به خاطر شرایط موجود مردم دست به این کار بزنند.
اصلاح طلبان تجربه برپا کردن دو فتنه و اغتشاش را دارند، اکنون با وجود این که به خاطر عملکرد ساختار شکنانه و ضد مردمی آنها، جایگاه و پایگاه خود را از دست رفته میبینند، شرایط به وجود آورده شده را فرصت مغتنمی برای خود میپندارند تا شاید بتوانند بازگشت پیروزمندانهای به قدرت داشته باشند، آن هم با حمایت دشمنان خارجی که تشنه به خون ایران اسلامی و مردم آن هستند.
آیا قدرت تا این اندازه ارزش دارد که به خاطر آن نظریههایی را برای عملیاتی شدن عرضه کنند تا بتوانند به آمال وآرزوهای خود برسند؟!
در واقع با چنین روش و منشی که اشخاصی همچون سعید حجاریان در پیش گرفتهاند، آنها هستند که مشروعیت خود را از دست دادهاند و ناکارآمدی خود را اثبات کردهاند.
یک جریان فکری سیاسی زمانی که مشروعیت خود را از دست میدهد ناکارآمد میشود و به همین خاطر سعی میکند جامعه را متهم به نداشتن مشروعیت و ناکارآمدی کند.
نویسنده: سیاوش کاویانی