«نقد» منصفانه و سازنده حق منتقدِ مطلعِ صاحبنظر و بادانش است که مناسبات خارج از ساخت یک فیلم بهمثابه یک اثر هنری را، بر انتخاب کلمات و عبارات خود تاثیر نمیدهد. از اینرو این مطلب که «نقد فیلم» نیست هیچ مواجههای با «نقد کردن» به معنای انتخاب سره از ناسره و ارائه تحلیل برای اعتلاء دیدگاه تماشاگر و فیلمساز و جلوگیری از جعل و تقلب و درنهایت کمک به لذت بردن هرچه بیشتر از فیلمها ندارد؛ اما با آن رویهای که مفهوم نقد فیلم را برای مطالب خود به عاریت میگیرد و در تنظیم و کولاژ مطالب با سوءاستفاده از این واژه، حواشی را بر اصل و متن تحمیل و محاط میکند و با این پوشش، تمناهای شخصی یادداشت و گزارش مواجب طلبانه خود را در متن میگنجاند؛ و گاهی آنچنان نازل و بیکیفیت و پراشتباه و مشحون از اطلاعاتی نادرست و در نگاهی خوشبینانه با اغلاطی ناشی از بیدقتی و یا کمدقتی و با اعتمادبهنفس فراوان، به این اقدام غلط همت میگمارد؛ در راستای دفاع از واژه «نقد» مشکل دارد. حال که به دلیل همزمانی با فقدان هنرمند منزه «عزتالله انتظامی» بزرگ، مخاطبان فعال رسانههای رسمی و غیررسمی با انواع ارجاعات و یادآوریها به کارنامه و عملکرد او مواجهند، ناگزیر این دیالوگ فیلم «خانهای روی آب» به ذهن یادآور میشود که: «این روزها بخل و حسادت و تنگنظری شغل دوم همه مردمه!»
نگارنده ناگزیر است از خود سوال کند که اگر «تنگه ابوقریب» ساخته نمیشد چه مشکلی و از چه کسی رفع میشد؟ و چه کسی آرام میگرفت؟ آنهم در سینمایی که فیلمهای توصیهشده میلیاردی که در سالهایی خاص توسط ناکارآمدترین مدعیان فیلمسازی، بهصرف «خودی بودن» و از «بچههای جبهه و جنگ بودن» ساختهشده، حتی بخش کوچکی از جامعه بچههای جنگ را هم قانع نکرد که به تماشای فیلم بروند تا شاید حداقل پول طراحی و چاپ پوسترهای فیلم بازگردد؛ و باز این سوال که آیا اطلاق واژه «سفارشی بودن» به یک فیلم دلیلی برای فروکاستن از کیفیت و غنای اثر است؟ هرچند در ادامه تاکید خواهد شد که بهزعم نگارنده «تنگه ابوقریب» به دلایلی متقن فیلمی سفارشی به معنای رایج آن محسوب نمیشود.
اما برخی گزارش نویسان خبری که خود را فارغ از حداقل نیاز به کمی جستوجوی لازم در این زمینه که ذات فعالیت در این رشته است میدانند و تکنگاری نویسانی که دلایل خبث طینتشان لو رفته است، در ابتدا باید تاریخ سینمای خود را شناخته و بعد به سفارش دادنها و گرفتنها خرده بگیرند. مهم این است که در طی فرآیند این نوع فیلمسازی چه نتیجهای حاصل میشود. قبل از ورود به این مناقشه، با یادآوری تاکید قبلی، بهصراحت ادعای سفارشی نبودن «تنگه ابوقریب» درجای خود باقی است؛ یعنی سفارش «موسسه اوج» که وظیفه هزینه از بودجه عمومی کشور برای ساخت فیلم جنگی با اهداف یکنهاد نظامی مشخص و قدرتمند به آن محول شده، نیست.
باید یادآوری کرد قبل از ساخت این فیلم، تهیهکننده آن، فیلمی با عنوان «ویلاییها» را تولید کرده بود که فیلمنامهاش دوازده سال به نیت گرفتن بودجههای آنچنانی در دیگر دفاتر سینمایی بلاتکلیف میچرخید؛ اما سرانجام «ویلاییها» توسط «سعید ملکان» از بخش خصوصی پروانه ساخت گرفت و سهم شراکت بنیاد فارابی در آن نیز، هم تمایل بنیاد و هم طبق عرف رایج تولید فیلمهای اول و از وظایف این نهاد بوده که متاسفانه در حین تولید تا اکران فیلم به آن تزریق نشد. حتی تا یک سال پس از پایان اکران فیلم نیز! مبلغ قابلتوجهی از سهمالشراکه از طرف آن نهاد به این فیلم تزریق نشد و نهایتا ملکان ناگزیر شد تا با قبول حقوق مختلفی که غیر از اکران عمومی فیلم وجود دارد، ضرر شراکت را جبران کند. هرچند و اما این فیلم در مصاحبههای مختلف چه بسیار به دادِ کارنامه و عملکرد مسئولین آن نهاد رسید!
اما «تنگه ابوقریب» به روش دیگری تولید شد. کیفیتِ سابق «سعید ملکان» مسئولین «موسسه اوج» را بر آن داشت تا به دلیل اطمینان بیشتر از حصول نتیجه مطلوب، با وسوسه همکاری با او کنار بیایند. درهرصورت ملکان «خودی» محسوب نمیشد و آنها باید پاسخ «خودی»ها را هم میدادند؛ اما ملکان هیچکدام از طرحهای پیشنهادی و کارگردانان تحمیلی آنها را نپذیرفت و «موسسه اوج» را به یاد رویدادی که سی سال در ناگفتهها حبس شده بود، یعنی حماسه «تنگه ابوقریب» که دغدغه قدیمیاش بود انداخت و بهرام توکلی را نیز بهعنوان کارگردان معرفی کرد. اتفاقی که لابد برای «موسسه اوج» یک ریسک سازمانی محسوب میشد. پافشاری زیادی نیز از سوی ملکان در کار نبود. چراکه او تمایل به کنارهگیری از همکاری را، در غیر این صورت، خیلی راحت مطرح کرده بود. اتفاقی که قطعا بسیاری از سینماگران مدعی این عرصه را خوشحال میکرد. درواقع «تنگه ابوقریب» سفارش سعید ملکان به «موسسه اوج» و تحت ضمانت او بود. او سالها آرزوی ساختهشدن ماجرای «تنگه ابوقریب» و شرح رشادت بازمانده گان «گردان عمار» توسط هر تهیهکننده دیگری را هم داشت و چه نهادی غیر از «موسسه اوج» باید این مسئولیت را به گردن میگرفت؟ و او نیز مشوق میبود. شاید متخصصان خود خوانده تصورشان این است که برای مثال «وزارت آموزشوپرورش» باید برای ساخت این فیلم اقدام میکرد! هر چند دو فیلم نامه جنگی دیگری نیز در اولویت کاری ملکان قرار داشت که فعلا آنها را بنا به دلایلی کنار گذاشته است.