محافل رسانه ای جهان و به تبع آن محافل سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی و اجتماعی همچنان معطوف به یک مسئله هستند وآن بحران کروناست. البته در این گزارشها نکات قابل توجهی نیز مشاهده میشود مانند اینکه آمریکا و اروپا همچنان کانون اصلی مبتلایان به کرونا هستند و یا این نکته خلاف ادعای محافل رسانههای غربی، منشاء کرونا در کشورهای خاورمیانه، ایرانیان نبوده اند بلکه اتباع سایر کشورها نظیر کره جنوبی و کشورهای غربی در این کشورها بوده اند. در کنار مساله کرونا برخی تحولات در صحنه نظام بین المللی در جریان است که به رغم اهمیت بسیار بعضا از دید افکار عمومی به دور میمانند و یا کمتر مورد توجه قرار میگیرد مانند اینکه انگلیس همچنان اصلی ترین تامین کننده سلاح برای سعودی در کشتار مردم یمن است و یا اینکه سفیر آمریکا در لبنان محور بحران امنیتی و اقتصادی این کشور شده به گونه ای که دادگاه لبنان علیه آن حکم داده است.
در کنار این مباحث یک نکته دیگر قابل توجه و مشاهده میشود و آن اظهارات روزهای اخیر مقامات آلمانی درباره آمریکاست. هایکو ماس وزیر خارجه آلمان میگوید در آمریکا حتی اگر فردی غیر از ترامپ رئیس جمهور شود بعید است روابط اروپا و آمریکا به وضعیت خوب گذشته بازگردد. پیش از آن نیز مرکل صدراعظم آلمان از لزوم توجه اروپا به پایان رهبری آمریکا در تصمیم گیری جهانی سخن گفته است. این سخنان مبنی بر افول جایگاه جهانی آمریکا را میتوان برگرفته از حقایق جاری در عرصه آمریکا دانست. در حوزه حقوق بشر، ایالات متحده با سرکوب اعتراضهای مردمی به نژادپرستی سیستماتیک حاکم بر این کشور عملا ماهیت ضدبشریاش بیش از پیش آشکار شده است. در حوزه سیاسی جنگ داخلی میان جمهوریخواه و دموکرات به میدان علنی آمده و عملا میتوان ساختار حاکم را ساختار کوتولههای سیاسی نامید که برای کسی قدرت از هیچ هتاکی و رفتار غیرانسانی نیز علیه یکدیگر فروگذار نیستند.
در حوزه امنیت جهان نیز حمایت آمریکا از تروریسم و به ویژه جنایت آن در ترور سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس به عنوان پیشگامان مبارزه با تروریسم بیش از پیش بر جهانیان آشکار شده است. در حوزه اقتصادی نیز آمریکا رسما از چین عقب مانده و دیگر دلار آمریکا و اقتصاد آن نمیتواند حرف اول را بزند.
با توجه به حقیقت افول جایگاه جهانی آمریکا، کشورهای اروپایی تلاش دارند تا خود را کانون تحولات جهانی معرفی و روابط با اروپا را حلال مشکلات کشورها عنوان نمایند چنانکه در ایران نیز عدهای تاکید دارند که برای رفع مشکلات اقتصادی کنونی کشور و در حالی که نمیتوان با آمریکا مذاکره کرد باید به سمت اروپا رفت و با آنها مذاکره کرد. هر چند کشورهای اروپایی از جمله آلمان اذعان دارند که آمریکا دیگر آن رهبری جهانی نیست اما رفتار عملی اروپاییها نشان میدهد که آنها نیز هنوز به آن بلوغ سیاسی برای مستقل بودن دست نیافته اند و نمیتوان روی آنها حساب باز کرد. اقدام سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس در ارائه قطعنامه ضدایرانی در شورای حکام و نیز تاکید آنها بر عدم اجرای تعهد برجامی اشان برای لغو تحریمهای تسلیحاتی ایران در مهرماه، تماما همان خواست آمریکا علیه ایران است. براین اساس رویکرد به مذاکره با اروپا، یعنی همان تن دادن به خواستههای آمریکا چرا که اگر اروپا و یا کشوری مانند آلمان واقعا به دنبال رهایی از آمریکا هستند باید در سیاست عملی آن را نشان دهند که اجرای تعهدات برجامی و مجازات آمریکا به جرم خروج از برجام میتواند گام مقدماتی آنان برای اثبات این تغییر رفتار باشد.
نویسنده: قاسم غفوری