از فاصله زماني ۱۵ خرداد تا سوم شهريور چندين رويداد حساس و تاثيرگذار در تاريخ سياسي ايران به وقوع پيوسته كه هر كدام مسير حركت ملت ايران را تغيير داده است.
?>?>
تاريخ را وارونه نگوييم
طيب را آنگونه كه هست بشناسيم
13 شهريور 1390 ساعت 20:03
مولف : امير توحيد فاضل
از فاصله زماني ۱۵ خرداد تا سوم شهريور چندين رويداد حساس و تاثيرگذار در تاريخ سياسي ايران به وقوع پيوسته كه هر كدام مسير حركت ملت ايران را تغيير داده است.
نخستين واقعه مربوط به حوادث خونين پانزدهم خرداد است كه دقيقا در ۴۸ سال پيش روي داد. ۱۰ سال قبل از آن يعني در ۲۸ مرداد 1332 نيز دولت ملي دكتر محمد مصدق با كودتايي انگليسي – آمريكايي و با همكاري دربار پهلوي صورت گرفت، سقوط كرد.
چند سال پيش از آن نيز وقايع مربوط به سوم شهريور بيست روي داد و هر كدام از اين موارد چنان در سرنوشت ايرانيان تاثيرگذار بوده است كه بايد به طور دقيق واكاوي و بررسي گردد.
ضرورت اين كاوش مهم تاريخي در همان اصل عبرت گيري از تاريخ نهفته است. چرا كه اگر پذيرفته باشيم تاريخ چراغ راه آينده است، پس لزوما بايد قبول كنيم كه وارونه گرفتن اين چراغ نيز ما را گمراه ميكند.
هر ساله در اين ايام رسانههاي داخلي و خارجي به فراخور ديدگاههاي خود به تحليل اين سه واقعه مهم ميپردازند كه با توجه به تضادهاي بيان شده در تحليلهاي متفاوت، در برخي اوقات شناخت حقيقت از باطل كار سادهاي نيست و بايد كارشناسان، محققان و پژوهشگران علم تاريخ در اينباره اظهار نظر كارشناسي كنند.
دست مايه اين گزارش نيز يكي از همين تحليلها است كه به نظر ميرسد اشكالاتي در آن نهفته باشد. موضوع مربوط به يكي از شمارههاي ماهنامه فرهنگي و تاريخي ياران شاهد است كه تحت عنوان «جوانمرد» به بررسي زندگي و اعدام «طيب حاجرضايي» ميپردازد.
نكته جالب توجه اين است كه در جاي جاي ويژهنامه جوانمرد، پرسشگران تلاش كردهاند چهرهاي به طور كلي پاك و منزه از طيب حاج رضايي عرضه كنند و در اين راه تا به آنجا پيش ميروند كه حضور طيب در راس گروه اوباش در كودتاي انگليسي – آمريكايي ۲۸ مرداد را دفاع از دين توصيف ميكنند.
براي اينكه بدانيم اين مطالب تا چه اندازه با واقعيت همخوان است، نيازمند بازنگري و كنكاش در زندگي طيب حاج رضايي هستيم.
طيب كيست؟
بدون اغراق بايد گفت كه سرنوشت طيب حاجرضايي براي بسياري از رهپويان راه عدالت و جوانمردي آرزوي بزرگي است و براي بسياري اين آرزو برآورده نشده و نخواهد شد،چرا كه مرگي با عزت و همراه با سربلندي تنها براي كساني حادث ميشود كه شايستگي آن را داشته باشند.
اما طيب كيست و چرا به چنين سرنوشت متعالي دچار شد؟ وي در تاريخ تقريبي ۱۲۸۰ در محله صابونپزخانه (صامپزخونه) تهران به دنيا آمد و خانوادهاي فقير و كم درآمد داشت، پدر او حسینعلی حاج رضایی پس از مهاجرت به تهران به شغل جمع آوری بوتههای خشک برای نانواییها مشغول بود و درآمد اندكي داشت.
طیب ورزش زورخانهاي انجام ميداد و در دوران رفتن به اجباري (سربازي) به دليل دعواهاي متعدد اندك اندك بين داشمشتيها و به قولي لوتيهاي تهران قديم نام و نشاني پيدا كرد.
وي از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۲ از میدان داران به نام میوه و تره بار تهران و به کار خرید و فروش میوه و تره بار مشغول بود. البته بودجه اين كار را هم از راههايي به سبك خود جمع كرد، چرا كه ابتدا در ميدان ميوه «درباغي» ميگرفت.
درباغي واژهاي مربوط به همان سالها است به اين صورت كه چند «گندهلات» با جمع كردن تعدادي «نوچه» در مقابل هر يك از دروازههاي ميدان ايستاده و هر بار ميوهاي كه وارد و يا خارج ميشد، از آن باج ميگرفتند.
حسين شيرواني از آشنايان طيب كه سالها در بازارهاي تهران قديم كار كرده است، در تعريف «درباغي» گرفتن ميگويد: «از زندان كه آمد بيرون، حاج خان خداداد او را برد پيش خودش. ملك ميدان مال حاج خان خداداد بود كه آدم مومن و مردمداري بود. طيب حدود سال ۲۶ بود كه به ميدان امين السطان آمد. اوايل كارش اين بود كه در باغي ميگرفت. يعني وقتي به ميدان ميرفتيد و مثلا ده لنگه پرتغال ميخريديد، ده تومان از شما ميگرفتند. بعد به شما اجازه ميدادند بار از ميدان خارج كنيد. يادم هست براي هر لنگه بار يك ريال ميگرفتند. چند تا كارگر هم به عنوان نوچه هميشه دم دست طيب خان بود. كساني مثل رضا گچكار، مش مهدي، آن روزها آژان به اصطلاح پاسبان نبود. براي همين براي گرفتن عوارض هر كسي كه ميخواست اين كار را بكند چند نفر بزن بهادر را كنار دست خودش نگه ميداشت. مدتي كه گذشت مردم اعتراض كردند و قضيه درباغي گرفتن جمع شد.»
اگرچه حسين شيرواني تلاش ميكند درباغي گرفتن كه به نوعي باج گرفتن بود را توجيه كند، اما با تحليل شرايط ميادين قديم تهران مشخص ميشود و اين حرفه چيزي جز زورگويي و زورگيري نبوده است و به طور قطع در حلال بودن درآمد ناشي از اين كار نيز شبهات زيادي وجود دارد.
همچنين در اسناد مختلف باقي مانده از دوران زندگي طيب حاج رضايي به اين نكته ميرسيم كه وي به دليل خوش خدمتي به حكومت پهلوي در ۲۸ مرداد انحصار واردات موز و توزيع آن را بدست آورد.
اين موضوع را شعبان جعفري (شعبان بيمخ) در كتاب خاطرات خود نقل كرده و اتفاقا مدعي شده وقتي انحصار واردات موز را از طيب گرفتند، وي به جرگه ناراضيان حكومت پهلوي پيوست.
اگرچه بيژن حاجرضايي فرزند طيب در اينباره با تكذيب سخنان شعبان جعفري گفته است: «آن زمان براي وارد كردن ميوه نياز به كسب مجوز نبود. آن موقع پرتغال و سيب به اين شكل كه الان ميبينيد در بازار وجود نداشت و از طريق لبنان به كشور وارد ميشد. تنها وارد كننده موز و سيب و پرتقال هم مرحوم پدرم بود به هيچ عنوان ممنوع نكردند كه ايشان برود اعتراض كند كه چرا ممنوع كرديد» اما، اسناد بسياري در دست است كه نشان ميدهد طيب به واسطه اين انحصار روزانه هزاران تومان درآمد خالص داشته است.
شرارتهاي طيب حاج رضايي
نكته مهم ديگر زندگي طيب حاج رضايي روحيه شرورانه طيب است و اساسا به همين دليل و به واسطه راهاندازي دعواها و چاقوكشيهاي متعددي كه انجام ميداد، مشهور و از شاخصترين افراد داراي چنين خصوصياتي شد.
صدها درگيري و چاقوكشي از طيب در شهرباني وقت گزارش شده و براي چنين رويه بارها محكوم و زنداني شده است. از جمله آنكه در سال ۱۳۱۶ به دو سال حبس انفرادي و پنج سال حبس با اعمال شاقه در سال ۱۳۲۲ به دليل درگيري و همچنين تبعید به بندرعباس در سال ۱۳۲۳ به اتهام قتل محكوم شده بود.
چاپلوسي براي دربار پهلوي
در زندگينامه طيب كه سينه به سينه از سوي دوستان و نزديكانش نقل شده، آمده است كه وي تا پيش از آشنايي با شهيد مهدي عراقي همچون ديگر هم طرازانش، خوشخدمتيهاي بسياري براي دربار پهلوي انجام داده است.
از جمله آنكه در زمان تولد رضا پهلوي فرزند محمدرضا پهلوي وي اطراف بيمارستان محل تولد فرزند شاه را آذين بندي و در زمان ورود شاه به بيمارستان براي وي اسپند دود كرده است.
همچنين بر روي سينه خود نمادي از تاج شاه را خالكوبي كرده بود، اما اوج خوشخدمتي به پهلويها در روز ۲۸ مرداد است كه با جمعكردن اراذل، اوباش و... به نفع شاه شعار زندهباد سر داد و براي همين خوشخدمتي سالها نورچشمي دربار بود.
اين تمام آن چيزي است كه ميتوان در زندگي طيب حاج رضايي ديد و متاسفانه تا پيش از آشنايي با شهيد مهدي عراقي نكته مثبت چنداني در كارنامه اعمال طيب ديده نميشود.
در تعريف احوالات وي يكي از بهترين تعابير را اسدالله عسگراولادي ارائه كرده است. وي در اينباره ميگويد: «طيب حاج رضايي شخصيت بسيار پيچيدهاي بود و از اواخر دوره رضا خان و اوائل دوره محمدرضا در شرايط ويژهاي حامي سلطنت. بايد براي نسل جوانمان عرض كنم كه آنچه بدها همه داشتند طيب به آنها متهم بود.»
وي همچنين تاكيد ميكند: «تا ۲۸ مرداد آنچه همه بدان داشتند از انواع شرارتها، آدمكشيها،صدمه زدن به انسانها به وسيله باند پيچيدهاي كه داشت و به خصوص كار سياسي در ۲۸ مرداد، طيب به آنها متهم بود و بدان ۲۸ مرداد هر كه بودند، اينها در راس آنها بودند.»
نقاط مثبت زندگي و شخصيت طيب
البته همانطور كه هيچ انساني به طور صد در صد سياه و يا سفيد نيست، طيب حاج رضايي نيز داراي ويژگيهاي مثبتي بود.
حجتالاسلام و المسلمين حاج حسين انصاريان كه در كودكي منزل پدر وي با خانه طيب به قول خودش ديوار به ديوار بوده است، يكي از مهمترين ويژگيهاي او را اينگونه شرح ميدهد: «او هيچگاه به افراد ضعيف و ناتوان تعدي نميكرد. كشاورزان و روستايياني كه بار به ميدان ميآوردند و دچار مشكلي ميشدند به او پناه ميآوردند. اگر آنها نميتوانستند حق خود را بگيرند فقط كافي بود كه طيب خان شاگرد خود را بفرستند و پيغام دهد كه حق اين بنده خدا را بده. با همان پيغام كار حل ميشد»
وي معتقد است: «خصوصيات بارز ديگري كه از طيب بايد يادآور شد عشق و محبتش به حضرت سيدالشهدا (ع) بود. مجلس روضه خواني و دسته سينهزني او در ايام محرم از شلوغترين مجالس بود.»
همچنين اكثريت مطلق كساني كه هيات مذهبي تهران قديم را به ياد دارند، معتقدند كه دسته عزاداري طيب بزرگترين و با وقارترين دسته عزاداري تهران بوده است.
گفته ميشود كه طيب در محرم و صفر و ماه مبارك رمضان تمام كارهاي بد خود را تعطيل ميكرد و در ايام عزاداري امام حسين (ع) هيچگاه ريش خود را نميتراشيد و در ظهر عاشورا با پاي برهنه عزاداري ميكرد.
نقش طيب در كودتاي ۲۸ مرداد
اينك با بازخواني كوتاه از زندگي ، خصوصيات و منش رفتاري طيب حاج رضايي بايد بپردازيم به نقش وي در كودتاي ۲۸ مرداد.
نقش طيب در اين كودتا عليه دولت ملي دكتر محمد مصدق دقيقا از صبح روز ۲۸ مرداد آغاز ميگردد كه در حقيقت خود زيرمجموعه طرحي است كه از سوي طراحان آمريكايي كودتا اجرا شد.
همانطور كه در اسناد متقن تاريخي ذكر شده است، كودتا عليه نخست وزير وقت در ۲۵ مرداد طراحي و اجرا شد كه با دستگيري نصيري و فرار زاهدي شكست خورد. اما در ۲۸ مرداد و به دنبال يك سري فعل و انفعالات صورت گرفته ناگهان طراحان كودتا با توزيع مقاديري پول ميان اوباش، اراذل و فواحش محلههاي بدنام تهران آنها را به سمت خانه دكتر مصدق هدايت كرده و با اشغال منزل وي و فرار مصدق كودتا به سرانجام رسيد.
در كتاب ابوالفضل حاج قربان علی به نام چهره دکتر حسین فاطمی تاكيد شده است «امریکایی ها نیز در نقشه جدیدی که برای انجام کودتا در نظر گرفته بودند نقش ویژه ای برای اوباش و چاقوکشان قائل شدند»
در كتاب پیکار من با اهریمن به کوشش خسرو آرامش نوشته نصرالله شيفته نيز آمده است: «بر همین مبنا سرلشکر زاهدی و دو نفر از همراهان او یعنی برادران رشیدیان، ساعت ۴ صبح ۲۵/۵/۱۳۳۲ به یکی از اتاق های سفارت امریکا در خیابان تخت جمشید تهران رفتند و بلا فاصله ستاد کودتا برای اجرای مرحله بعد و وارد آوردن ضربه اول، یعنی به راه انداختن دستجات در شهر و ایجاد جنجال و هیاهو علیه دولت و اعزام مشتی رجاله و اوباش مزدور برای تخریب آتش زدن و غارت دست به کار می شود.»
محمود تفضلي در كتاب مصدق، نفت، كودتا مينويسد: «روزولت در زمان اقامت خود در تهران شخصی عجیب، لات، هیکلی، درشت اندام و ورزشکار به شعبان را به نزد خود می پذیرد. شعبان پس از این که دستش را به نشان احترام روی سینه می گذارد به خاطر سرنوشت دردناک پادشاه محبوبش کمی می گرید و بلافاصله می گوید که قادر است سیصد تا چهار صد نفر از نوع خود را گرد آورد که قادر به انجام هر کار و دستوری در ازای مزد خوب باشند. پس از توافق روزولت یک پاکت بزرگ پول به او می دهد و قرار می گذارد پس از پیروزی بقیه اش را هم بپردازد شعبان نیز فوراً به جنوب شهر رفت تا امثال خود را جمع کند.»
محمود تربتی سنجابی در كتاب کودتا سازان به نقل از فردي به نام اسدالله كچل كه از اوباش تهران آن زمان است، ميآورد: «عصر روز ۲۷ مرداد (۱۸ اگوست) سروان غفاری افسر پلیس راه آهن، آدرس خانهای در خیابان قزوین به من داد و گفت شب را به آنجا بیا وقتی من رفتم، دیدم غفاری با خلیل ترکه ، قاسم سرپلی، اسماعیل شله، محمد دخو، علی بلنده، صابر و چند تن دیگر از اوباش جوادیه و کشتارگاه مشغول باده گساری هستند. غفاری آن شب کیف پولی به قاسم داد و از آنها و من خواست که فردا صبح عده ای را بسیج کرده و قبل از ساعت ۹ صبح جلوی سینمایی در جوادیه اجتماع کنیم ما نیز روز بعد به همین ترتیب عمل کردیم.»
از اين دست اسناد كه نشان دهنده نقش اراذل، اوباش و حتي فواحشي چون آژادانقزيها در واقعه كودتاي ننگين انگليسي و آمريكايي است، بسيار بوده و بسيار گفته شده است، حال معلوم نيست چرا اين واقعيت صريح تاريخي اين روزها وارونه جلوه داده ميشود.
به عنوان نمونه در ويژهنامه «جوانمرد» ماهنامه ياران شاهد كه توسط بنياد شهيد و امور ايثارگران به مدير مسئولي مسعود زريبافان و سردبيري عباس خامه يار به تازگي و در آستانه ۲۸ مرداد منتشر شده، هدف اوباشي چون طيب حاج رضايي دفاع از دين توصيف ميشود.
گردانندگان ويژهنامه فوق تلاش دارند در لابلاي سوالات خود از دوستان، نزديكان، اقوام و حتي آشنايان به احوالات طيب حاج رضايي اين موضوع را پيش كشيده و به نوعي طيب را در روز ۲۸ مرداد فردي مذهبي معرفي كنند كه براي دفاع از دين قيام كرده است.
به عنوان نمونه در صفحه ۹ اين ويژهنامه پرسشكننده از «اسدالله عسگراولادي» سوال ميكند «عدهاي معتقدند طيب به خاطر حساسيتي كه در حد فهم خودش نسبت به تودهايها داشت، در روز ۲۸ مرداد آمد و علايق مذهبي او هم بي تاثير نبوده است.»
از اين دست سوالات در تمام مصاحبههايي كه در ويژه نامه جوانمرد منتشر شده به چشم ميخورد كه تنها به نمونههايي از آن اشاره ميشود.
صفحه ۱۳ مصاحبه با محسن رفيقدوست «شما ميپذيريد كه طيب در ۲۸ مرداد به دليل انگيزه مذهبي آمده بود؟»
صفحه ۳۳ مصاحبه با اسدالله بادامچيان « ذهنيت مشهور نزد بعضي ها هست كه كساني كه در ۲۸ مرداد حضور داشتند آدمهاي خود فروخته، بي دين و بيوطني بودند. و تمام سيئات عالم به اينها ميچسبانند. ولي وقتي با دوستان طيب صحبت ميكنيم ميگويند طيب در مورد تسلط تودهاي ها ذهنيت بدي داشت و چون به نوعي عرق مذهبي و به امام حسين علاقه داشت و اينها را بي دين و متصف به تمام رذائل ميدانست كه بعضي از آنها گفتني نيست و با الهام از علمائي كه به مصدق ديد منفي داشتند و معتقد بودند اگر اينها مسلط شوند، چيزي از دين و مذهب باقي نميگذارند، بخشي از به صحنه آمدن او در روز ۲۸ مرداد به خاطر عرق ديني و مذهبياش بوده»
همانطور كه پيش تر نيز گفته شد، در تمام مصاحبههاي ويژهنامه جوانمرد اين سوالات در لابلاي مصاحبه گنجانده شده است و بالاخره در صفحه ۲۱ پرسشكننده در حين مصاحبه با بيژن حاج رضايي فرزند طيب اينگونه كار را تمام كرده و ميپرسد « تا به حال عدهاي كه عمدتا وابسته به جبهه ملي هم هستند،اين طور بين مردم جا انداختند اند كه عدهاي از طيف الوات تهران در ۲۸ مرداد جمع شدند و به خاطر پول اين كار را كردند. اما وقتي در احوال كساني مثل مرحوم طيب مطالعه ميكنيم، ميبينم كه كاملا با انگيزه ديني آمدند. يعني ااحساس ميكردند تودهاي ها دارند مملكت را ميگيرند. در اين مورد توضيح بيشتري بدهيد؟»
در خوشبينانه ترين حالت به نظر ميرسد اين وارونه جلوهدادن به خاطر علاقهاي است كه به طيب حاج رضايي وجود دارد كه آنهم به دليل دگرگونيهايي است كه در لحظات آخر عمر در احوال وي پديد آمد.
اين در حالي است كه تا پيش از آشنايي طيب با شهيد مهدي عراقي در آستانه واقعه خونين ۱۵ خرداد ۴۲، طيب داراي شخصيتي بود كه به گفته اسدالله عسگراولادي آنچه همه بدان داشتند وي به آن متهم بود.
لذا به هيچ عنوان نميتوان قبول كرد، فردي با اين ويژگيها به خاطر علائق مذهبي سينه خود را مزين به خالكوبي تاج شاه كرده و در خيابانها با عربده كشي فرياد جاويد شاه سر دهد.
طيب چگونه حر انقلاب شد؟
اسناد قوي تاريخي از جمله هزاران ساعت گفت و شنود با شاهدان عيني وقايع ۱۵ خرداد و همچنين نزديكان طيب حاج رضايي نشان ميدهد كه وي در آن سالها دچار دگرگوني عجيبي شده بود.
حتي در آخرين هيات كه به راه انداخت عكسهاي امام خميني (ره) را بر روي تمام علامتها و نمادهاي دسته عزاداري خود نصب كرد و وقتي با اعتراض ساواك روبرو گشت، حاضر نشد عكس امام (ره) را پايين بياورد.
شهيد مهدي عراقي درباره احوالات دوراني كه منجر به دستگيري وي شد ميگويد: «برای دیدن مرحوم طیب، رفتیم و گفتیم که ما منزل آقا (امام خمینی ره) بودیم. آنجا به مناسبتی صحبت شد و اسم شما وسط آمد. بچهها گفتند که این دستهای که روز عاشورا ما میخواهیم راه بیندازیم ممکن است اینها بیایند و نگذارند و به هم بزنند. آقا (امام خمینی) گفت: «نه، اینها علاقهمند به اسلام هستند و اینها هم اگر یک روزی، یک کارهایی کردهاند، آن [بر اساس] عِرق دینیشان بوده [است] و به حساب تودهایها و کمونیستها و اینها آمدهاند یک کارهایی کردهاند. اینها کسانی هستند که نوکر امام حسین -علیه السلام- هستند و در عرض سال، همه فکرشان این است که محرمی بشود، عاشورایی بشود [تا] به عشق امام حسین-علیه السلام- سینه بزنند؛ خرج بکنند؛ چه بکنند و از این حرفها. خاطر جمع باشید.» مرحوم طیب این صحبتها را که شنید، جواب داد: «اینها (ساواک) عید هم از ما میخواستند استفاده بکنند (در جریان مدرسه فیضیه). شما خاطر جمع باشید که اینها تا حالا چندین بار سراغ ما آمدهاند و ما جواب رد به آنها دادهایم. حالا هم همینجور است». بعد، همانجا دست کرد و یک صد تومانی به اصغر ـ پسرش ـ داد و گفت: «میروی عکس حاج آقا را میخری و میبری توی تکیه و به علامتها میزنی».»
مرحوم حاج رضا حداد عادل، در این رابطه میگوید: «دسته طیب، شب عاشورا ـ دوازده خرداد ـ طبق معمول همه ساله، از تکیه بیرون آمد. طیب در جلوی علامت تکیه، در حرکت بود و سینهزنها پشت سرش، آرام آرام حرکت میکردند. آن شب بر خلاف سالهای قبل، عکسهای حضرت امام به سینه علامت، نصب بود. اتومبیل دربار کنار خیابان ایستاد. رسول پرویزی- معاون اسدالله علم، نخست وزیر دربار - پیاده شد و سریعاً جلوی طیب آمد و پس از سلام گفت: «طیب خان! این کاری که کردهای، کار درستی نیست. آن عکسها را بردار». طیب گفت: «من عکسها را بر نمیدارم». پرویزی گفت: «طیب خان! بدجوری میشود». طیب با متانت و وقاری که مخصوص خودش بود، خیلی صریح گفت: «بشود». پرویزی به اتومبیل- که اسدالله علم داخل آن بود- برگشت . علم مجدداً پیغام دیگری به پرویزی داد. او دوباره پیاده شد و با طیب صحبت کرد و گفت عکسهای امام را بردارد؛ اما طیب باز هم مقاومت کرد.همه اینها در حالی اتفاق افتاد که سینهزنها پشت سر علامت، جلو میآمدند. پرویزی گفت: «طیب خان! دارم به تو میگویم بد میشود».طیب گفت: «میخواهم بد شود! عکسها را بر نمیدارم». پرویزی با عصبانیت رفت و سوار اتومبیل شد. اتومبیل با یک چرخش سریع، از راهی که آمده بود، برگشت و دسته با علامتی که عکسهای حضرت امام به آن نصب بود، حرکت کرد».
اسناد ساواك نشان ميدهد كه طيب خود شخصا در تظاهرات ۱۵ خرداد شركت نكرده است، اما ساواك براي اينكه به نوعي دروغ شاه مبني بر اينكه معترضان از خارجي ها پول گرفتهاند را ثابت كند، اقدام به دستگيري طيب و حاج اسمائيل رضايي كرد.
در دوران زندان به طيب فشار آوردن كه بگويد از امام راحل (ره) پول گرفته است كه وي زير شديد ترين شكنجهها استقامت كرد و در پاسخ تنها به اين جمله اكتفا ميكرد كه به فرزند زهرا (س) تهمت دروغ نميزنم.
وي از طريق خانوادهاش در دوران زندان به امام راحل پيامي فرستاد كه پاسخ امام (ره) روشن كننده تمام زواياي پنهان زندگي طيب و همچنين دليل عاقبت به خير شدن است.
طيب در اين پيام ضمن بيان زندگياش تاكيد ميكند به امام خيانت نكرده است و امام راحل نيز در پاسخ به ميفرمايد: «آخرین برگ کتاب زندگی آدم تعیین کننده است ببین در آخرین صفحه کتابت چه می نویسی»
آري تمام زندگي طيب و تمام عاقبت به خيرياش در همين يك جمله نهفته است. طيب در آخرين برگ از حياتش خوب نوشت و راه خطا نرفت. به همين دليل هم حر انقلاب نام گرفت.
حر نيز در روز عاشورا با وجود آنكه بديهاي بسيار در حق امام حسين (ع) و يارانش روا داشته بود، به مسير حق بازگشت و پس از بازگشت با آغوش گرم امام (ع) روبرو شد.
و در آخر بايد يك سوال از كساني كه تاريخ را وارونه جلوه ميدهند، داشت. همانطور كه گفته شد خوشبينانهترين حالت اين است كه علاقهمندان به طيب از روي غفلت و به دليل احترام براي حر انقلاب اينگونه تاريخ را وارونه كردهاند. اما از اين افراد بايد پرسيد تاريخ براي چيست و چگونه ميتوانيم از تاريخ عبرت بگيريم؟
زندگي طيب حاج رضايي عبرتي است براي همگان كه حتي اگر «به همه انچه بدان متهم هستند ما متهم باشيم» بازهم ميتوانيم طيب و طاهر شويم. پس تاريخ را وارونه نگوييم.
کد مطلب: 67906