مردم مصر در سال ۲۰۱۱ بعد از ۳۲ سال دیکتاتوری محمد حسنی سید مبارک که قدرت را بعد از انور سادات به دست گرفته بود، انقلاب کردند. طی چند دهه بعد از پیمان کمپ دیوید مصر نه تنها رنگ رونق اقتصادی را ندید بلکه هر سال با مشکلات جدید اقتصادی مواجه میشود. در زمینه ارتش نیز آمریکا از آن حمایت کرد اما نه برای مصر و به نفع مردم آن بلکه برای اسرائیل و به نفع ساکنان سرزمینهای اشغالی. به همین دلیل بود که یکی از اولین اقدامات مردم مصر بعد از انقلاب، تصرف لانه جاسوسی رژیم صهیونیستی در قاهره و به پایین کشیدن آن بود.
این موضوع افکار عمومی دنیای اسلام را به شدت تحت تاثیر قرار داد و از همان روز میبایست به این مسئله فکر میشد که آمریکا و صهیونیستها این موضوع را برنمیتابند به خصوص که متحدان جدید آنها در منطقه از جمله سعودیها احساس خطر کرده بودند. به این دلیل که بعد از انقلاب و در انتخابات آزاد، اخوانالمسلمین توانسته بود قدرت را در کرسی ریاست جمهوری به دست بگیرد. اخوان در عمده کشورهای عربی نفوذ و تاثیر داشت و اگر در مصر موفق عمل میکرد، میتوانست سیاست و حکومت را در دیگر کشورهای عرب تغییر دهد. این موضوع بیش از همه صهیونیسم و سعودی را در منطقه با چالشهای بنیادی و وجودی مواجه میکرد.
بنابراین میبایست جلوی آن گرفته شود تا نه تنها اخوان در مصر موفق نشود بلکه مسیر انقلابها تغییر کند. بنابراین انقلابات خاورمیانه باید به سمتی پیش بروند که از تهدید علیه غرب و صهیونیسم و سعودی به سمت فرصت و محلی جهت تامین منابع برای آنها پیش برود.از همان زمان فشار به کشورهای عرب ضد صهیونیسم افزایش پیدا کرد و سعودی هم به شدت با وارد کردن دلارهای نفتی بر آتش آن دمید و مصر یک سال بعد از تحلیف محمد مرسی به با حضور ارتش به دوران قبل از انقلاب برگشت.
یکی از زمینههایی که باعث شکلگیری کودتا شد، چند تکه شدن گروهها و مردم بود که رودروی هم قرار گرفته و ارتش بهانه لازم را فراهم دید تا طرح کودتای آمریکایی - صهیونیستی - سعودی را به اجرا درآورد. مسئله دوم اینکه اخوان و مرسی با وجود پیروزی در انتخابات نتوانست انقلاب را رهبری و هدایت کند. یکی از مهمترین ضعفهای اخوان و مرسی این بود که از تجربه موجود در منطقه بهره نبرد و اتفاقا برای پیش برد سیاستهای خود به سمت دشمن خود گرایش پیدا کرد. اولین سفر منطقهای و خارجی مرسی به عربستان بود. جایی که دشمنان قسم خورده اخوانی برای سرکوب آن دست به هر کاری میزنند. یکی از مهمترین دلایل دشمنی و رویارویی سعودیها با قطر به همین واسطه است.
همزمان آمریکا نیز از موفقیت اخوان در مصر و کشورهای عرب منطقه هراس داشت. مهمترین نگرانی غرب این بود که انتخابات در کشورهای عربی تبدیل به خواستهای همگانی و رویهای جدید شود. با این سیاست عمده کشورهای عربی از اتحاد با آمریکا و نزدیکی با صهیونیسم فاصله خواهند گرفت. بنابراین یه جایی میبایست جلوی این سیاست منطقهای سد ایجاد میشد تا کشورهای به رویه قبلی خود بازگردند.
در چنین فضایی آنچه نصیب مردم مصر و دیگر کشورهای عرب شده، بازگشت به دیکتاوری بود. بنابراین مردم مصر بعد از هشت سال انقلاب نه تنها از دموکراسی دور ماندند و سیاست را باختند بلکه اقتصاد آنها با مشکلات بیشتری همراه شد و فقر بیش از گذشته چتر خود را گسترد.
نویسنده: فرامرز اصغری