هر از چند گاهی خبرهایی از کشتار ناجوانمردانه مسلمانان روهینگیا در میانمار برجسته شده و در خلال آن اخبارهای بینالمللی گزارشاتی بر درگیری بوداییها با مسلمان تاکید میکنند غافل از اینکه در پس این آشوبها و روشن کردن اختلاف مذاهب فتنهعظیمی نهفته که قطعا به کام مدعی کدخدایی بر نظام بینالمللی برنامهریزی شده است.
برنامهریزیای که اگر شفافیت و روشنگری افراد دلسوزی چون مقام معظم رهبری درپی افشاگری آن برنیایند معلوم نیست آتش تفرقه آن تا کجا پیش خواهد رفت. البته این بازی قدیمی کشورهای اقتدارطلب و انحصارطلبی است که دوست دارند از خون مردم بیدفاع برای خودشان پایگاه اقتدار بسازند اما هر بار این حربه قدیمی با شکل و شمایل جدیدی بروز میکند و یک نوع تفرقه ایجاد میشود. بر همین اساس سعی میکنیم چند نمونه از مدلهای تفرقهاندازی در جهان را مرور کنیم که ظاهرا جدیدترین آن دامن مسلمانان و بوداییها را در میانمار گرفته است.
روشن کردن تنور اختلافات مذهبی با سوءاستفاده از متعصبین
درگیری ایجاد کردن بین مذاهب مختلف برای رسیدن به اهداف کشورهای تفرقهافکن که خود را کدخدا میدانند همواره رسم همیشکی جهان بوده است اما این روزها فجایعی که در میانمار با کشتار وحشیانه مسلماان بروز کرده است را به پای اختلاف مذهبی بوداییها و مسلمانان مینویسند و عدهای مدام در حال داغ کردن تنور این تفرقه هستند.
همین موضوع به قدری در افکار عمومی جهانی در حال نفوذ بود که حضرت آیتالله خامنهای، رهبر فرزانه جمهوری اسلامی ایران برای روشن کردن اهداف شوم این تفرقهافکنان روز گذشته در جلسه درس خارج از فقه تقلیل فاجعه میانمار به یک درگیری مذهبی بین مسلمانان و بوداییها را نادرست خواندند و افزودند: «البته ممکن است در این حادثه تعصب مذهبی تأثیر داشته باشد اما این قضیه، یک قضیه سیاسی است، زیرا مجری آن، دولت میانمار است و در رأس آن دولت نیز زنی بیرحم قرار دارد که برنده جایزه صلح نوبل بوده و با این اتفاقات، در واقع، مرگ جایزه صلح نوبل رقم خورد.»
اما این تنها باری نیست که مدعیان ابرقدرت جهان با تفرقه انداختن بین ادیان و مذاهب سعی در درگیر کردن مردم دنیا و پیشبرد اهداف نامیمون خود دارند. پیش از فجایع میانمار هم بر طبل تفرقه بین مسلمانان با حمایت از وهابیت و تروریستهای داعشی کوبیده شده بود که آتش آن دامن مردم بیگناه بسیاری را در کشورهای مختلف گرفت. البته این رویه مخصوص دهه و صده اخیر نیست چراکه با نگاهی به تاریخ و پیدا کردن کلید واژههایی ماند جنگ صلیبی، تاکید بر این جنگهای فرسایشی حتی در سال ۲۰۰۱ بعد از حادثه یازده سپتامبر دوباره میخواهد این کینه قدیمی مانده در دل متعصبان را روشن کند. البته این رویه فقط به مسلمانان و فرق مختلف محدود نشده و در فواصل زیادی بین مذاهب سایر ادیان مانند درگیری کاتولیکها و پروتستانها و حتی یهودیان واقعی با صهیونیستها هم نمایان میشود. این ماجرا حتی با نسلکشی مسلمانان توسط صربها در کشور بوسنی به خوبی نمایان است و قطعا برای رفتارهای تفرقهافکنانه بر پایه دین میتوان بسیاری دیگر از فجایع را در قرون مختلف مشاهده کرد.
فرقهسازی با چاشنی برجسته ساختن اختلافات
گاهی اوقات آنهایی که داعیه ابرقدرتی داشته و تلاش دارند تا جهان را با همه ادوات و ابزار ببلعند وقتی نمیتوانند بر آتش اختلاف بین مذاهب و ادیان بدمند خود در صدد ساختن و ترویج دینی مندرآوردی بر میآیند که با چاشنی اختلافات دیگر مذاهب تعریف شده است. نمونه بارز این فرق مندرآوردی صهیونیستها هستند که بدون هیچ پشتوانهای با حمایت ابرقدرتها و همچنین نگاهی به شیطانپرستی آمدهاند تا ضمن ایجاد اختلاف بین یهودیهای واقعی با خودشان و کشتار آنها به بهانه نداشتن اصالت ژنی! به دیگر ادیان ومذاهب هم تهمتهای ناروایی زده و مدام بر آتش اختلافات بیافروزند تا بتوانند سرزمینی را تصرف کنند و برای خود خانههای روی اجساد کودکان و مردم بیپناه و ساده جهان بنا کنند.
وهابیت، بهاییت، بودایی، سیکها، هندوها و... همه با همین ایده رشد کرده و توسعه داده میشوند، حتی پرورش گروهکهای تروریستی با اعتقادات عجیب و غریبی مانند آنچه مجاهدین خلق، جیشالشیطان، داعش، جبهه النصره و... نیز نمونه بارزی از ناامن ساختن جهان بوسیله دمیدن به آتش اختلافات است که سالیان درازی است که خواب مردم جهان را آشفته کرده و هر ثانیه قربانی جدیدی میگیرد.
اختلافافکنی نژادپرستانه
گاهی به جای تاکید بر قوم و قبیله کار به جایی می رسد که اصالت نژادی برجسته شده و تلاش میشود با حساسیت ایجاد کردن در نژادهای مختلف آنها را به جان یکدیگر بیاندازند. در این مسیر کردها، بلوچها و هزارهها و پشتوها اویغورها و... نمونههای بارزی از این درگیری نژادی را تشکیل میدهند که هر بار که قرار است ابرقدرتهای کاغذی به سمتی بروند که افکار عمومی جهان کمتر به آنها حساس شود از این ابزار برای پرت کردن حواس جهان بهره گرفته میشود.
شاید نمونهبارز و قابل لمس آن اکنون در منطقه ایجاد تشنجی است که توسط بارزانی فردی که ابزار دست یکی از همین ابرقدرتهای کاغذی (امریکا) شده است، باشد که قصد فروپاشی یکپارچگی عراق را در سر میپروراند غافل از اینکه همین رویه تنها به نابودی ساکنان این سرزمین در نهایت و پیشبرد اهداف شومی که امریکا در پس این آتشافروزی جدید در منطق دارد، منجر میشود.
اختلافات نژادی همچنین سالهاست که بین پشتوها و هزارهها انسانهای بیگناه زیادی را به کام مرگ فرو برده است و همچنان دارد قربانی میگیرد.
استفاده ابزاری از حقوق بشر و صلح نوبل
در کنار این ابزارها گاهی با همه استیصالهایی که در حوزه اختلافافکنی پیش میآید این سازمانها و نهادهای بینالمللی هستند که میتوانند بر آتش اختلاف معاندان آرامش جهان کوبیده و با اهدای جوایزی نظیر صلح نوبل افراد غیرموجه و خوانخوار را پیروان مکتب صلح جا زده و دامنه اختلافات را با تاکید بر صلحطلب بودن این افراد مانند شیمون پرز و رابین و آنسان سوچی افزایش دهند.
بر همین اساس است که قبل از خواندن اخبار تفرقهافکن به شیوههای یاد شده و قبل از دیدن صندلیهای خالی پر شده با گل توسط پارلمانهای این کشورهای ابرقدرت باید درپی نیت شومی بود که میخواهد آتشی برافروزد و منافع خود را بدون اینکه افکار عمومی جهانی متوجه شود پیش برد. اینجاست که نقش یک رهبر هوشیار و یک دلسوز اخلاق انسانی به خوبی میتـواند با افشاگری دقیق مانع از این رفتارها شده و دست ابرقدرتهای منفعتطلب را برای افراد سادهاندیش رو کند.
مائده شیرپور