فلسطین سرزمینی است که در طول چند دهه اخیر محور تحولات غرب آسیا و حتی جهان بوده بگونهای که در مقاطعی منجر به جنگهای گستردهای در منطقه شده است. یکی از مهمترین تحولات فلسطین را میتوان توافق اسلو دانست. سیزدهم سپتامبر، بیست و پنجمین سالگرد مذاکراتی است که به قرارداد «اسلو» بین فلسطینیان و رژیم صهیونیستی منجر شد؛ توافقی که این رژیم فقط بندهایی از آن را اجرایی میکند که به سودش است. این قرار داد در ۱۳ سپتامبر سال ۱۹۹۳ در آمریکا به امضا رسید. «محمود عباس» دبیرکل کمیته اجرایی ساف در آن زمان با «شیمون پرز» وزیر خارجه وقت رژیم صهیونیستی این معاهده را امضا کردند.
بررسی این توافق نشان میدهد که قرار بوده پس از گذشت سه سال از امضای این قرارداد، سایر مسائل از جمله قدس، آوارگان، شهرکهای صهیونیستی، تدابیر امنیتی، مرزها، روابط و همکاری با سایر همسایگان بررسی شود. از زمان امضای این توافق تا به امروز، رژیم صهیونیستی اقدامات یکجانبهای انجام داده است که با توافقات موجود در قرار داد در تناقض است؛ به گونهای که در سال ۲۰۰۲ دست به اشغال شهرها و مناطقی زد که در منطقه (الف) واقع شده بود. رژیم صهیونیستی همچنین ۴۲ درصد از اراضی کرانه باختری را به گسترش فعالیتهای شهرکسازی اختصاص داد و تعداد شهرکنشینان از ۱۱۱ هزار نفر به ۷۵۰ هزار نفر رسیده است.
در همین حال تعداد شهرکهای صهیونیستی در کرانه باختری و قدس از زمان امضای اسلو تاکنون از ۱۴۴ شهرک به ۵۱۵ شهرک افزایش یافته است. تعداد شهرک نشینان یهود نیز از زمان امضای این توافقنامه تاکنون بیش از ۳ برابر افزایش یافته است و از ۲۵۲ هزار شهرکنشین یهود در سال ۱۹۹۳ به ۸۳۴ هزار نفر در سالجاری افزایش یافته است. حال این سوال مطرح میشود که چرا این توافق به نتیجه نرسیده و عملا دستاوردی برای فلسطینیان به همراه نداشته است؟
بخشی از این مسئله برگرفته از ماهیت رژیم صهیونیستی است. کارنامه این رژیم نشان میدهد که شاکله و اساس آن براساس اشغالگری بنا نهاده شده و هیچ ماهیت وجودی برای آن نمیتوان متصور شد. با توجه به این شرایط هرگز از چنین رژیمی نمیتوان انتظار پایبندی به تعهداتش را داشت و دلبستن به چنین توافقاتی قطعا یک اقدام نادرست و اشتباه محاسباتی است که نتیجه آن نیز محاصره غزه و بحران کرانه باختری و اشغال قدس نمودی از آن است. نکته دیگر ماهیت اعضای این پیمان است.
آمریکا ضلع دیگر و میانجی توافق اسلو بوده است. آمریکایی که هیچ گزینهای جز حمایت از این رژیم نداشته چنانکه حتی در دوران اوبامای مدعی رویکرد به جهان اسلام شاهد زنجیره حمایتهای گسترده آمریکا از صهیونیستها بودهایم. اکنون نیز ترامپ در کنار انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به قدس طرح حذف کمکها به آنروا که همان حذف حق بازگشت آوارگان فلسطینی است و نیز طرح کنفدراسیون اردن - فلسطین را درپیش گرفته که عملا نابودی کل فلسطین است. نکته مهم آنکه در طول این سالها کشورهای عربی نیز از رویکرد فلسطینی به رویکرد سازش رفتهاند که نتیجه آن خیانتهای گسترده به فلسطین بوده است. با توجه به این شرایط میتوان گفت که تنها راه ملت فلسطین ادامه مقاومت است که تحقق بخش حقوق آنان تا تشکیل کشور مستقل فلسطینی به پایتختی قدس شریف است
نویسنده: فرامرز اصغری