تهدید به بستن تنگه هرمز مسبوق به سابقه و مختص شرایط حاد است. علاوه بر دوره جنگ تحمیلی، ایران در سال ۲۰۱۱ و در بحبوحه تحریمها نیز چنین تهدیدی کرد و جامعه جهانی این تهدید را جدی گرفت و عقبنشینی کرد.
به دنبال خروج آمریکا از برجام و تهدید آمریکا به «تحریم مطلق نفت ایران تا رساندن صادرات آن به صفر» روحانی در سفر خود به سوئیس با تهدید تلویحی به بستن تنگه هرمز به آمریکاییها واکنش نشان داد. تهدید روحانی در قلب اروپا، البته با نامه تشکر سردار قاسم سلیمانی، ضمانت و اعتبار اجرایی یافت و این پیام را به مخاطب بینالمللی مخابره کرد که تهدید رئیسجمهور توخالی نیست و جدی است.
در این میان چند سوال مطرح است.
۱- آیا ایران از لحاظ حقوق بینالملل و نظامی قادر به مسدود کردن تنگه هرمز است؟
۲- تهدید به بستن تنگه هرمز صرفا یک «تهدید» و برای کوتاه آمدن طرف مقابل است یا واقعا عملی خواهد شد؟!
در پاسخ به سوال اول باید گفت، منطقه تنگه هرمز جزء آبهای سرزمینی ایران و عمان است و هیچ منطقه دریای آزاد در آن وجود ندارد. حقوق بینالملل دریاها برای عبور از تنگههای بینالمللی دو حالت عبور «بیضرر» (کنوانسیون ۱۹۵۸ ژنو) و عبور «ترانزیت» (کنوانسیون ۱۹۸۲ مونته گوبه) را به رسمیت شناخته است.
طبق کنوانسیون «عبور بیضرر» که مورد پذیرش ایران است، سایر کشورها حق دارند از آن عبور کنند، به شرطی که عبور آنها ضرری برای کشورها نداشته باشد.
اما طبق کنوانسیون «عبور ترانزیت»، عبور و مرور همه کشورها آزاد است. ایران عضو این کنوانسیون نیست (آمریکا هم نیست) و براساس عرف موجود، نظام حقوقی حاکم بر تنگه هرمز، نظام «عبور بیضرر» است.
پس از لحاظ حقوقی، ایران قادر و مجاز است مانع عبور کشتیهای دیگر کشورها از تنگه هرمز شود. این موضوع در کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها نیز به رسمیت شناخته شده: کنوانسیون حقوق دریاها بر نظام حقوقی تنگه هایی که عبور و مرور از آنها کلاً یا جزئاً براساس عهدنامههای خاص از مدتها پیش معمول بوده و همواره مَجراست خدشهای وارد نخواهد کرد. (ماده ۳۵)
جمهوری اسلامی ایران، همواره براساس رژیم حقوقی «عبور بیضرر»، رفتار و سلطه قانونی خود را اعمال و تثبیت کرده است. مثل برخورد ایران با ورود غیرمجاز یک کشتی تجاری آمریکایی در سال ۹۴، برخورد با تجاوز نیروهای دریایی آمریکا در سال ۹۴ و دستگیری آنها، دستگیری ۵ ملوان انگلیسی در سال ۸۸ که بصورت غیرقانونی وارد آبهای خلیج فارس شده بودند و.. از لحاظ نظامی، تحدید تنگه هرمز به دو صورت امکانپذیر است: ناامنسازی تنگه و استقرار حالت جنگی در آن یا انسداد فیزیکی با کاشتن مینهای دریایی، حمله به کشتیها با قایقهای تندرو، موشکهای ضد کشتی و زیردریاییها و... و توقف کشتی ها.
ایران در جریان جنگ نفتکشها (۱۹۸۰-۱۹۸۸) در مقابل متحدان صدام، تهدید به بستن تنگه هرمز کرده بود و با وجود آنکه امکانات نظامی خاصی نداشت، توانست باعث ایجاد شرایط ناامنی و متضرر شدن تانکرها و کشتیها شود و سازمان ملل و صدام را به تهیه قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ با پذیرش مرزهای ایران، سوق داد.
کمبود امکانات نظامی سبب شد عراق و آمریکا، پایانه نفتی خارک را بمباران و منهدم کنند و آمریکا با حمله به هواپیمای مسافربری ایران ایر، ایران را وادار به عقبنشینی از بستن هرمز و البته پایان جنگ کند. توان نظامی ایران کنونی با ایران دهه شصت، هرگز قابل قیاس نیست و آمریکاییها به خوبی درک میکنند که مسدود یا مختل کردن عبور و مرور در تنگه هرمز، برای ایران سهل و آسان است. به تعبیر یکی از فرماندهان نظامی «مثل آب خوردن آسان است».
اما واقعا ایران قصد دارد تنگه هرمز را ببندد؟
تهدید به بستن تنگه هرمز، تهدیدی مسبوق به سابقه و مختص شرایط حاد است. علاوه بر دوره جنگ تحمیلی، ایران در سال ۲۰۱۱ و در بحبوحه تحریمها نیز چنین تهدیدی کرد و جامعه جهانی این تهدید را جدی گرفت و عقبنشینی کرد.
اکنون نیز با توجه به جنگ تجاری عریان آمریکا با ایران برای تحریم کامل نفت ایران، ایران به عنوان یک اهرم فشار از این گزینه کمک میگیرد. چراکه دیپلماسی بدون ابزار و قدرت نظامی، بیاثر است. آمریکاییها و اروپاییها به خوبی میدانند کوچکترین تحرک در تنگه هرمز، (نه حتی بستن آن)، باعث افزایش قیمت نفت و بنزین و بالا بردن هزینههای این کشورها خواهد شد.
بیش از ۱۷ میلیون بشکه نفتخام - یکسوم حملونقل نفتی جهان از راه دریا - روزانه از تنگه هرمز عبور میکند که تحرکات نظامی سبب بالا رفتن هزینههای بیمه کشتیها و بالا رفتن اتوماتیک قیمت نفت خواهد شد.
با توجه به روحیه کاسبکارانه دولت آمریکا، بعید است آنها این تهدید را جدی نگیرند و دست از تحریمهای غیرقانونی فزاینده علیه ایران نکشند. در غیر این صورت آنها شاهد "ضرر همگی با هم" خواهند بود.